۱ – ۱ – ۳ تاریخچه منطقه آسیای مرکزی در دوره باستان تا ورود اسلام سابقه حضور انسان در آسیای میانه با توجه به یافته های باستان شناسی و بدست آمدن آثار متعدد از دوران فرهنگ های پارینه سنگی زیرین و قدیمی ترین مرحله تاریخ زندگی بشر می رسد، موید این نظر هستند که در دوره بین ۲۵۰۰۰۰ تا ۱۳۰۰۰۰ پیش از این منطقه برای زیست انسان ابتدایی مناسب ترین زمان بوده است. آسیای میانه دارای جوامع شهری توسعه یافته و مرکزیت قومی بوده است. چنانچه برخی از خاورشناسان این منطقه را نخستین جایگاه آریائیان دانسته اند. همچنین آسیای میانه بخشی از امپراتوری بزرگ ایران قبل از اسلام محسوب می شده که حکام آن خراج گذار یا منصوب حکومت ایران بودند (ولایتی،۱۳۹۰: ۱۴). قابل توجّه است که کشورهای آسیای مرکزی قبل از تشرف به دین مقدس اسلام جزئی از خاک ایران زمین به حساب می آمداند و با ایرانیان زندگی طولانی را تجربه کرده اند و اصولاً در پارهای عظیم از مبانی فرهنگی، با ایرانیان دارای اشتراکات فراوانی هستند؛ چنانکه در معنای لفظ تاجیک، معنای ایرانی را آورده اند. از زمان هخامنشیان تا ظهور اسلام، اسکندر مقدونی در ۳۳۱ ق.م. در خُجند[۳۵] فعلی و سپس اشکانیان از سال ۲۲۷ ق.م. تا ۲۲۴ میلادی و بعد از آن ساسانیان تا ۶۵۲ میلادی برفلات ایران حکمرانی کرده و مرز آنها از رود سند تا دریای سیاه و از عربستان و یمن تا رود سیحون در ماوراءالنهر ادامه داشت (حافظ نیا و دیگران، ۱۳۸۶: ۱۰۵). نباید از یاد برد مردم کشورهای ایران، افغانستان جمهوری های خزر -آسیای مرکزی و تا حدودی پاکستان در امپراتوری مشترک المنافع هخامنشی، اشکانی، ساسانی، در خلافت عباسی، در امپراتوری سلجوقی و غزنوی و مغولان، و تا همین اواخر در مشترک المنافع امپراتوری صفوی زندگی مشترک دراز مدتی را تجربه کرده بودند (مجتهدزاده ،۱۳۷۶: ۳۶۷). این منطقه از دوره امپراطوری هخامنشیان بویژه در دوره سلطنت کوروش، به قلمرو سرزمینی ایران افزوده شد و که این دوره می توان به عنوان طلیعه و سرآغاز حضور ایرانیان در این منطقه برشمرد. تاریخ آسیای میانه در حقیقت با انعکاس فتوحات کوروش بزرگ در این منطقه، آغاز می شود. هرودوت (I.205-14) به ما می گوید که کوروش در نبرد با قوم ماساگت (Massagetai) احتمالاً گروهی از سکاها، در ۵۳۰ پ.م، جان باخت، و وجود شهرکی در دهانه فرغانه به نام کروروپلیس (Cyropolis) یا کورس خته (Cyreschata) که در کتاب Arrian (4.3.1 و در تاریخ لاتین اسکندر Curtius (7.6.16) گواهی گردیده (شهر Kurkath سده های میانه)، جملگی دلالت می کند که فتوحات کوروش دست کم تا میانه آسیای مرکزی ادامه داشته است. داریوش اول، در سنگ نبشته اش، و سپس خشایارشا نیز، بخشهای شمال شرقی امپراتوریش را بدین ترتیب یاد می کند: Parthava (پارت)، Zr(a)nka (زرنگ، سیستان)، Haraiva (هرات)، Margu (مرو)، Uvarazmiy (خوارزم)، Bakhtrish (بلخ، باکتر)، Suguda (سغد) و دو گروه از سکاها Haumavagra و Tigrakhauda (ولایتی،۱۳۹۰: ۳۳). قبل از ورود اسلام به ایران و به تبع آن به منطقه آسیای مرکزی، ساکنان آن با عنوان “تورانیان” همواره در مقابل ایرانیان قرار داشتند و در جنگ مداوم با یکدیگر به منظور استیلا یافتن بر دیگری، به سر می‌بردند. از دیرباز دو نوع زندگی در آسیای مرکزی وجود داشته است. یکی زندگی ایلی و چادر نشینی در دشتهای وسیع منطقه و دیگری زندگی در دره فرعانه و شهرهائی همانند سمرقند و بخارا. آسیای مرکزی طی قرون از مراکز تمدنی و تجاری جهانی بشمار می آمده است. دو هزار و ششصد سال پیش، هخامنشیان بر این سرزمین مسلط شدند و سده چهارم پیش از میلاد مسیح اسکندر آن را فتح کرد و تا یک قرن حکومتهای مقدونی بر آن حکم می راندند و این سرزمین جزئی از دولت یونانی باکتری شد. از سده سوم پیش از میلاد تا سده سوم پس از میلاد دودمانهایی مختلف بر این سرزمین حکم می راندند (وزارت امور خارجه، ۱۳۸۷: ۸).
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲ – ۱ – ۳ تاریخچه منطقه آسیای مرکزی در دوره تمدن اسلامی با ظهور اسلام و گسترش آن به سمت های شرقی، روند دیگری از تاریخ سرزمینهای آسیای مرکزیپدید آمد. تا آن زمان، قلمروساسانیان تا نواحی وسیعی در ماوراءالنهر کسترده بود. مرو مرکز نظامی استحکاما - ت نظامی ساسانی و جایگاه مرزبانان ایرانی بود. آمودریا، مرز طبیعی برای ساسانیان شمرده می شد (ورهرام، ۱۳۷۲: ۶۰). سرزمین ایران از اوایل دهه دوم هجری قمری بتدریج به وسیله سپاهیان مسلمان فتح شد. تصرف شرق ایران و خراسان بنابر گزارش بلاذری در فتح البُلدان در سال ۲۸ یا ۲۹ هجری به وسیله عبدالله بن عامر صورت گرفت وی ابتدا به طبسین رفت که مدتی قبل از آن به دست عبدلله بن بُدیل (بن وَراء خزاعی) فتح شده بود. پس از آن شهرهای کوچک خراسات کم کم بدست سپاهیان مسلمان افتاد. اما شهرهای بزرگ مانند پوشنگ، بادغیس و هرات که دروازه آسیای وسطی به شمار می رفت، پس از بستن قرارداد صلحی با سپاهیان مسلمان، در شمار سرزمین های شرقی اسلام درآمد:
بسم الله الرحمن الرحیم این فرمانی است که عبدالله بن عامر بسوی مهتر هرات و پوشنگ و بادغیس فرستد. وی را فرمان دهدکه از خدای بترسد و مسلمانان را یاور و رهنمون باشد و سرزمین هایی که بدست خویش دارد آباد کند. [عبدالله] بر هرات، چه بر دشت های آن چه بر کوه های آن با وی صلح کرد تا وی جزیه ای که صلح بدان انجام شده است، ادا نماید و آن مال را به تناسب مقدار زمین ها از مردم بستاند. و هر کس از آنچه بر عهده دارد، یرباز زند، او را او را عهده ی و دمه ای نباشد. این صلح نامه را ربیع بن نَهشل نگاشت و ابن عامر بر آن مٌهر نهاد.
بقیه شهرها و نواحی آسیای مرکزی شامل خراسان بزرگ و سرزمین وسیع ماوراءالنهر نیز کم کم بتصرف سپاهیان اسلام درآمد (ورهرام، ۱۳۷۲: ۶۱).
پس از ظهور اسلام، سرزمین‌های آسیای مرکزی، تحت کنترل و فرمانروایی مسلمانان درآمد. اعراب مسلمان که در سال ۳۱ هجری تا بلخ پیشروی کرده و بر خراسان دست یافته بودند، به طور موقت از ادامه فتوحات دست برداشتند که بار دیگر در اواخر قرن اول هجری بار دیگر فتوحات اعراب آغاز شد. از نوشته های ابن اثیر بر می آیدکه شهر مرو، در سال ۲۲ هجری قمری، به تصرف مسلمانان درآمده است. مرو شاهجان و به طور کلی «مرو»، به صورت صلح (صُلحاً) و در ازای پرداخت «هزار هزار درهم و دویست هزار جریب گندم و جو فتح شد. پس از تسخیر مرو، به دستور عبدالله بن عامر، اخنف عازم بقیه نواحی طخارستان شد. طالقان، فاریاب، (به فرماندهی اُمَیربن اَحمَر) و سرانجام طخارستان نیز فتح شد. اگرچه خوارزم هم در همین هنگام، مورد حمله سپاهیان بود، اما در این مرحله تصرف نشد (ورهرام، ۱۳۷۲: ۶۱). به دنبال فتح خراسان بدست اعراب در سال های۷۰ -۶۰ هجری، لشکرکشی های متفرق اعراب به ماوراءالنهر با کمک حکام محلی که علیه یکدیگر مبارزه می کردند، منجر به فتوحات اردوی مسلمانان شد که اسکان گروه های عرب را در نقاطی از این سرزمین به دنبال داشت. اعراب برای اولین بار در سال ۶۵۱ م در محدوده آسیای مرکزی از جمله هرات، بلخ و مرو حضور پیدا کردند. در سال ۷۰۸ م قتیبهبن مسلم از سوی حجاج به عنوان والی خراسان مامور فتح نهایی ماوراءالنهر شد و وی در طول قریب ۲۰ سال تا نزدیکی مرز چین و کاشغر و از شمال تا حدود تاشکند کنونی لشکر کشید. وی در سال ۷۰۹م به بخارا حمله کرده و در سال ۷۱۲م آنجا را فتح کرد. متعاقباً خوارزم در سال ۷۱۳م، سمرقند در ۷۱۴م و تاشکند و فرغانه در ۷۱۶م فتح شد. بدین ترتیب دین اسلام به مرور زمان در آسیای مرکزی نفوذ کرده، گسترده شد (http://www.iras.ir). در همین سدهای نخستین اسلامی و در دوره خلافت بنی عباس، دولت های ایرانی و سپس دولتهایی مغول، توانستند در شرق ایران و مشخصاً در آسیای مرکزی حکومتهایی را تشکیل دهند که سر سلسله آنها را باید طاهریان دانست؛ بعد از آنها حکومتهایی ایرانی، ترک نژاد و سپس مغولی توانستند بر این مناطق حکمرانی کنند که از جمله آنها می توان به سامانیان، سلجوقیان، غزنویان، مغولان و تیموریان اشاره داشت. تهاجم مغول و شکست خوارزمشاهیان باعث ازهم گسیختگی اوضاع شد و شهرهای آباد آسیای مرکزی تماماً ویران و به دست مغولان افتاد. این سرزمین به دو قسمت شمالی در اختیار مغولان و خانهای ازبک و جنوب در اختیار ایلخانان ایران قرار گرفت (کتاب سبز ترکمنستان ،۱۳۸۶: ۷۴). با حمله مغول ها به بخش مرکزی و غربی آسیای مرکزی که تا شرق اروپا ادامه یافت، دوران رکود فرهنگی و اجتماعی آسیای مرکزی آغاز شد. هرچند چنگیزخان و جانشینان او سعی کردند نقش آسیای مرکزی را در «جاده ابریشم» و دسترسی آن به شرق و غرب جهان آن روزگار تقویت کنند، ولی به زودی با تغییر در الگوی های ارتباطات جهانی روند انزوای منطقه گسترش یافت (کولایی، ۱۳۸۴: ۱۸۲). گرچه نخستین حضور ترکان در این منطقه و ماوراء النهر با هجوم هیاطله در قرن پنجم میلادی بود، لکن هجوم ترکان غوز، آغوز از مرزهای مغولستان در قرن دهم بافت جمعیتی این منطقه به نفع ترکان به هم زد. این گروه صحرا گرد بین دریاچه آرال و کوههای اورال سکون یافتند و بخشی از ایشان در ساحل راست سیردریا (رود سیحون) سکنی گزیدند، اسلام آوردند(شیخ عطار، ۱۳۷۳: ۱۵۰). در دوره اسلامی، حکومتهای سامانی و ایلخانی از آنجا برخاسته اند و همواره جزئی از امپراطوری های غزنوی سلجوقی و خوارزمشاهی بوده که سلسله های تاریخ ایران می باشند (خیراندیش و شایان، ۱۳۷۵: ۶۵). در قرن پنجم میلادی این سرزمین در هجوم هونها یا هپتالیان و عقب نشینی ساسانیان تحت سطله ایشان درآمد. این نخستسن نفوذ ترکان در شمال خراسان است که مسکن ایران تباران بود (شیخ عطار، ۱۳۷۳: ۱۴۸). خوارزم، ماوراءالنهر و دره فرغانه از سده چهارم تا دهم هجری به ترتیب زیر سلطه قراخانیان، مغولان، جغتائیان، و تیموریان بود. از قرن دهم ازبکان شیبانی بر منطقه مسلط بود. تا این زمان آسیای مرکزی جزئی از امپراتوری ایران و کم و بیش زیر سلطه حکومتهای ایرانی بود. با ظهور صفویان و اختیار کردن مذهب تشیع به عنوان مذهب رسنی کشور عملاً در ارتباط آسیای مرکزی با حکومت های مرکزی در ایران سست شد (وزارت امور خارجه، ۱۳۸۷: ۸).
۳ – ۱ – ۳ تاریخچه منطقه آسیای مرکزی در دوره روس ها و شوروی سابق فعالیتهای روسها منطقه آسیای مرکزی، را باید در زمینه ژئواستراتژیک آنها در منطقه و هدف آنها در ارتباط با تصرف و انضمام این منطقه به خاک خود و جدایی آن از سایر سرزمین های اسلامی صورت پذیرفت جستجو کرد که در مقطع زمانی طولانی و طی سالهای متبادی انجام شد؛ آغاز حضور آنان به منظور استیلا بر آسیای مرکزی را باید از قرن پانزدهم و شانزدهم میلادی دانست آنها توانستند. روسیه تزاری با وسعت بسیار، احساس می کرد که در یک چاردیواری محصور مانده و مانند دیگر کشوهای اروپایی به دریای آزاد راه ندارد. زمامداران روسیه از دیر زمان بخصوص برای توسعه بازرگانی، درصدد بودند که این عیب بزرگ طبیعی را به نحوی برطرف سازند. راه نداشتن به به دریای آزاد روسیه را از تجارت آزاد دنیا در حد وسیعی محروم ساخته بود. دولت روسیه و تطارها بعد از پطر کبیر پیوسته اهداف او را در جهت راهیابی به دریای آزاد تعقیب می نمودند و چهارراه را در نظر گرفته بودند: دریای بالتیک، دریای مدیترانه، اقیانوس آرام، خلیج فارس (شیخ عطار، ۱۳۷۳: ۵). از سال ۱۵۵۲ مسیحی که غازان توسط روسها تصرف شد، نفوذ سیاسی - اقتصادی آنان رو به افزایش نهاد (کولایی، ۱۳۸۴: ۱۸۳). روسیه از قرن شانزدهم، پس از فتح خان نشین استرخان به دست سپاهیان تزار ایوان مخوف به سال ۱۵۵۶ میلادی، سعی در برقراری روابط با آسیای میانه داشته است. سالها بعد و در زمان زمامداری او، به سال ۱۵۸۴ میلادی، روسها مناطق مسلمان نشین کناره ولگا و سیبری غربی را تسخیر نمودند و این نقاط برای همیشه از جهان اسلام جدا شد. در سال ۱۶۰۴ میلادی که روس ها به داغستان حلمه بردند، مردم این سرزمین به کمک قوای عثمانی در مقام مقابله با آنان برآمده و قوای روس را تارومار نمودند که ناچار به عقب نشینی شدند. به سال ۱۷۰۰ میلادی دو عامل توجه پطر کبیر را به آسیای میانه تشدید کرد؛ اولین وجود ذخایر طلا در نواحی آمودریا، در آسیای میا - نه، و دیگر آنکه تقاضای غیر منتظر حمایت امیر خیوه از روسها بود. از این رو، او توجه ویژه ای به این منطقه داشت. روسها از قرن نوزدهم تاشکند، بخارا و خیوه را تحت کنترل درآوردند، سپس از سال ۱۸۷۰ با ایجاد «فرمانداری کل ترکستان» آسیای مرکزی کاملاً تحت کنترل روسیه قرار گرفت (حاتمی ۱۳۸۲: ۶۲). در مقاطع زمانی ۱۸۵۰ تا ۱۸۷۳ میلادی به دنبال تحرکات سیاسی روسیه منطقه ترکستان به حکومت های بخارا خیوه خوقند و قازان تقسیم شد. این وضعیت به تضعیف این حکومتها منجر گردیده و روسها در یک حرکت زنجیره ای به ترتیب حکومت بخارا (۱۸۶۸)، خیوه (۱۸۷۲)، فرغانه (۱۸۷۹) و سرانجام در سال ۱۸۸۱ میلادی ژنرال اسکوبلوف روس با حمله به آخال و تصرف گوگ تپه توانست بر ترکمن ها غلبه و ترکمنستان را اشغال نماید. بطور خلاصه روسها برای غلبه بر ترکمن ها ابتدا قلعه کراسنوسک را در دریای خزر بنا نهاده و توسط این بندر سرباز و تجهیزات وارد منطقه نمایند (کتاب سبز ترکمنستان ،۱۳۸۶: ۷۴). این تصرف روسها، به عنوان آنچه آخرین فعالیت روسها، به منظور تصاحب بر منطقه آسیای مرکزی است شناخته می شود که نتیجه آن بر ایران انعقاد قرارداد آخال میان این کشور و قاجارها بود که بر اساس این قرارداد، ترکمنستان به عنوان آخرین سرحدات ایران در بخش خائری دریای خزر در سال ۱۸۸۱میلادی برابر با سال ۱۲۶۰ خورشیدی و در زمان ناصرالدین شاه قاجار، رسماً از ایران جدا شد و جرئی از روسیه تزاری گشت. در پایان قرن نوزدهم، تزار روسیه آخرین خانات مستقل و سرزمین های چادر نشین آسیای مرکزی را فتح کردند (Jim Nichol :2009, 2). در خلال قرن نوزدهم روسیه، چین و افغانستان، هریک تلاش های جداگانه ای را برای تحمیل حکومتی مرکزی بر منطقه آغاز کردند. ترکستان خاوری در سال ۱۸۸۴به استان چینی سینکیانگ[۳۶] تبدیل شد. این استان هم اکنون منطقه ژین جیانک آویگور[۳۷] در چین شناخته می شود. در سایه حاکمیت و کنترل روسیه شوروی، و در پایان جنگهای داخلی، بخش باختری ترکستان در سال ۱۹۲۱ به پنج جمهوری داخلی قزاقستان، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان تقسیم گردید. هفتاد سال گذشت و این پنج جمهوری در سال ۱۹۹۱ پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، استقلال خود را اعلام کردند (مجتهدزاده، ۱۳۸۹: ۱۵۸). در طول دهه های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ جمهوریهای آسیای مرکزی نیز همانند دیگر بخشهای اتحاد شوروی از برنامه های اقتصادی استالین برای اشتراکی کردن اجباری کشاورزی و نیز تصفیه های گسترده صدمات شدیدی متحمل گردیدند[۳۸]. رهبران ملّی گرا بشدت سرکوب شدند و هرگونه زمینه و آثار تمایلات ملی گرایانه از میان برداشته شد. در سالهای ۱۹۲۴ تا ۱۹۳۰ رهبران و کادرهای ملّی در جمهوریهای تازه تاسیس آسیای مرکزی یکی پس از دیگری حذف شدند. بر خلاف قانون اساسی اتحاد شوروی که این کشور را مجموعه اتحاد داوطلبانه جمهوری ها خوانده بود، جمهوریهای مذکور ناچار شدند سیاستهای وسیع و همه جانبه را برای نیل به سوسیالیسم پذیرا شوند و به اعمال فشار و سرکوب نظام برنامه ریزی متمرکز اقتصادی - سیاسی را به اجرا درآورند (کولایی، ۱۳۷۶: ۳۰). هنگام وقوع انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در آسیای مرکزی سه بخش متمایز وجود داشت: ترکستان روسیه، خان نشین خیوه و امیرنشین بخارا. در حالی که ترکستان روسیه برای اداره این منطقه از سوی روسیه ایجاد شده بود، خان نشین خیوه و امیرنشین بخارا یادآور حاکمیتهای سیاسی محلی در آسیای مرکزی بود. به هر حال در کل منطقه آثار فرهنگ اسلامی که در قرون پیش کاملاً تسلط داشت، حتی در بخش های تحت سلطه روسیه کاملاً مشهود بود (کولایی، ۱۳۷۶: ۲۵). پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و سپس روی کار آمدن جمهوری سوسیالست شوروی، سیاست تک محصولی، که بیشتر ناشی از جغرافیای خاص منطق و اراده سردمداران شوروی در مسکو و سن پطرزبورگ بود مشکلات بزرگی را برای مردمان این نواحی پدید آورد. بیشترین محصول کشاورزی به دست آمده از این منطقه، پنبه بود که بیشر از سایر نواحی در این منطقه بدست می آمد که ازبکستان تولید بیش از نیمی از پنبه تولیدی را بخود اختصاص داده بود. دولت تزاری با توجه به استعداد منطقه و شرایط جغرافیائی به نوعی تک محصولی دست زده بود و طبق برنامه ای اکثر زمینهای زیر کشت آسیای مرکزی را به این محصول اختصاص داده بود که دولت شوروی پس از ۱۹۱۷م این سیاست را دنبال نمود و این حرکت منجر به کاهش کشت غله گردید. با تضعیف روزافزون قاجارها ترکمن هها هرچند یکبار به خراسان حمله برده و غارت و راهزنی می کردند. در زمان ناصرالدین شاه حاکم خراسان و حشمت الدوله به جنگ ایشان رفتند ولی با شکستی که در جنگ مرو در سال ۱۸۶۱ وارد آمد حاکمیت ایران بر این منطقه ازبین رفت و قبیله تک تحت الحمایه خان خیوه و بخارا به قدرت منطقه مبدل گشت. دولت ایران که استیلای خود را بر منطقه از دست داده بود، با امضای پیمان آخال در ۱۸۶۸ ماوراءالنهر و ترکمنستان و مرو رسماً به روسها واگذار، مرزهای امروز شمال شرق را پذیرفت (شیخ عطار، ۱۳۷۳: ۱۵۰). اقتصاد این منطقه پس از جدا شدن از ایران و در دوره حاکمیت کمونیست، در اقتصاد کمونیست فرورفت و با تخصصی شدن در تولید محصولات کشاورزی با توجه به جغرافیای منطقه، نوعی از آشفتگی در معیشت و اقتصاد مردم کشورهای آسیای مرکزی شکل گرفت بطوری که تا مدتها پس از فروپاشی اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱ م. علائم آن در ساختار اقتصادی کشورهای آسیای مرکزی آشکا بود و زمینه های وابستگی این کشورها به شوروی را فراهم می آورد. در مجموعه اقتصاد یکپارچه اتحاد شوروی پیچیده ترین شرایط در آسیای مرکزی وجود داشت. از نظر اقتصادی از جمله عقب مانده ترین بخش های اتحاد شوروی به شمار می رفت. منابع عظیم انرژی در ازبکستان، قزاقستان و ترکمنستان شرایط آنها را متفاوت از تاجیکستان و قرقیزستان ساخته بود. بر اساس آمار صندوق بین المللی پول در سال ۱۹۹۱ آخرین سال حاکمیت نظام کمونیستی، سهم مبادلات تجاری در میان جمهوری ها نسبت به تولید ناخالص داخلی آنها نسبت به اتحادیه اروپا ۲۹ درصد بیشتر بود. این آمار نشان دهنده توفیق اتحاد شوروی و برنامه ریزان اقتصادی - سیاسی آن در یکپارچه سازی اقتصادی جمهوریها بود. تخصصی شدن اقتصاد منطقه و از میان رفتن تنوّع تولید، روندی بود که قبل از حاکمیت کمونیسم در آسیای مرکزی آغاز شده بود، اجرای برنامه های نوسازی کمونیستی به آن شدت بخشید (کولایی، ۱۳۸۴: ۱۰۰).
۳ – ۱ – ۳ تاریخچه منطقه آسیای مرکزی پس از پایان جنگ سرد و اضمحلال اتحاد جماهیر شوروی با پایان جنگ سرد و اضمحلال اتحاد جماهیر شوروی، جمهوریهای پنج گانه آسیای مرکزی بعد از سالیان متبادی توانستند استقلال خود را در برابر روسها بدست آورند. روند تحولات اقتصادی پس از فروپاشی شوروی بیشترین سهم را در احیای تمایلات همگرایی در آسیای مرکزی ایفا کرد. تاثیر دیگر این گرایش تضعیف حاکمیتهای سیاسی آسیای مرکزی در قبال تمایلات مسکو از سوی آنها شده است. به ترتیب ساختار اقتصادی برجای مانده از دوران اتحاد شوروی برخلاف فروپاشی سیاسی - اقتصادی - اجتماعی نظام کمونیستی، تاثیرات فافذ خود رادر منطقه تداوم بخشیده اند (کولایی، ۱۳۸۴: ۱۰۲). با این حال شاید مهم‌ترین ویژگی ژئوپلیتیک آسیای مرکزی، پس از فروپاشی شوروی و به ویژه پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر، تبدیل شدن این منطقه به عرصه‌ی رقابت قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای باشد. توضیح آنکه در این زیرسیستم منطقه‌ای به جز ۵ کشور آسیای مرکزی (ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان، قزاقستان و ترکمنستان) ۵ قدرت منطقه‌ای (روسیه، ایران، ترکیه، هند و پاکستان) و ۳ قدرت فرامنطقه‌ای (آمریکا، اتحادیه‌ی اروپا و چین) به رقابت برای تأمین منافع خود مشغول هستند (حافظ نیا، ۸۶ : ۹۱). سراسر سال‌های پس از فروپاشی شوروی، آسیای مرکزی و قفقاز بستر رقابت قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای برای حضور و نفوذ در عرصه سیاسی و اقتصادی این جمهوری‌ها بوده است. منطقه آسیای مرکزی به عنوان منطقه هم مرز با جمهوری اسلامی ایران، محل تلاقی آسیا و اروپا است، عبور راه ابریشم از این منطقه، وجود منابع عظیم نفت و گاز و اهمیت ژئواکونومیک این منطقه، وابستگی ژئوپولیتیکی این منطقه آن به کشورهای همسایه به عنوان کشورهای محصور در خشکی و اینکه پس از فروپاشی شوروی سابق به عنوان عرصه تاخت و تاز کشورهای منطقه ای همچون روسیه چین ایران ترکیه و کشور ایالات متحده آمریکا به عنوان کشور فرامنطقه ای حاضر در منطقه، زمینه های مهمی در مطالعات ژئوپلیتیکی این منطقه فراهم آورده است. برخلاف انتظار جمهوریهای آسیای مرکزی، فروپاش شوری نه تنها مشکلات اقتصادی آنها را کاهش نداده بلکه سبب شدت یافتن امور اقتصادی نیز شده است.
۲ – ۳ آسیای مرکزی و موقعیّت جغرافیایی آن با فروپاشی شوروی و به استقلال رسیدن جمهوری های مستقل مشترک المنافع در سال ۱۹۹۱، آسیای مرکزی، به عنوان یک منطقه استراتژیک، توانست توانایی خود را در ایجاد ارتباط در زمینه های مختلف همچون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و … با همسایگان خود و همچنین سایر قدرت های فرامنطقه ای فراهم آورد. آقای بروس کامینکز یکی از تاریخ نویسان در سال ۱۹۹۱ در توصیف پایان جنگ سرد به مسابقه ای که دو اسب در حال دویدن به دور یک میدان می باشند، می گوید: پای یکی از اسبها (اتحاد شوروی/ پیمان ورشو) شکسته در حالی که دیگری ( ایالات متحده آمریکا/ ناتو) بدون توجه به این موضوع به دویدن ادامه می دهد (بصیری و زمان آبادی، ۱۳۸۳: ۹۳).
این منطقه به لحاظ استراتژیک و به دلیل وجود ذخایر زیرزمینی نفت و گاز و موقعیت جغرافیایی مهم بین دریای خزر و دریای سیاه، در حوزه اوراسیای جدید، از منطقه ای خفته، به منطقه ای مورد توجه قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای تبدیل شده است. آسیای مرکزی شامل قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان است؛ همسایه های آن روسیه، چین، خاورمیانه و آسیای جنوبی است (Jim Nichol :2009, 2). علاوه بر آن آسیای مرکزی،کشور افغانستان، قسمت شرقی کشور چین - بخش مسلمان نشین سین کیانگ - را نیز در بر می گیرد. دردوره های تاریخی گوناگون تمام یا بخشی از این ناحیه با نامهای «توران»، «ترکستان» و «ماوراء النهر» مشهور بوده است (احمدیان شالجی، ۱۳۷۵: ۲۴). منطقه آسیای مرکزی که در برگیرنده پنج کشور ترکمنستان، قزاقستان، ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان است به همراه ایران و افغانستان در امتداد جغرافیای طبیعی یکدیگر قرار دارند و میزانی از عوامل جغرافیایی مشترک که اشتراکاتی را در این منطقه سبب می شود، ساختار جغرافیایی - سیاسی ویژه ای را نمایان می سازد که اطلاق واژه جغرافیای منطقه بر این قسمت است. این منطقه با نزدیک به ۶۰ میلیون نفر جمعیت و ۳۹۹۴۴۰۰ کیلومترمربع وسعت، مجموعاً نزدیک به ۱۰ درصد مساحق قاره آسیا را به خود اختصاص داده است. کشورهای آسیای مرکزی از نظر ژئوپلیتیک مسلمان، یعنی افغانستان، ایران و پاکستان، آن را احاطه کرده اند (واعظی و دبیری، ۱۳۹۱: ۲۹). این منطقه را از دیدگاه جغرافیای طبیعی می توان به چهار بخش مجزا از هم تفکیک نمود و آنها را از یکدیگر بازشناخت. منطقه استپی شمال که نیمه شمالی جمهوری قزاقستان را در بر می گیرد. ناحیه نیمه بیابانی مرکز که جنوب قزاقستان و شمال ازبکستان جزء آن است، بخش خشک و بیابانی جنوب که ترکمنستان و جنوب شرثی مرزهای ایران و ترکمنستان را شامل می شود. منطقه کوهستانی که در جنوب شرقی کوههای مرزی ایران و ترکمنستان در جنوب شرقی کوههای پامیر می باشد، و برفهای و یخچالهای آن منبع تغذیه کننده دو رودخانه سیردرریا و آمودریاست که پس از عبور از دشتهای داخلی به بیابان های شمالی منتهی می گردد (ولایتی،۱۳۹۰: ۱۴). اصطلاح آسیای مرکزی به عنوان یکی از مفاهیمی بنیادین در رقابت های ژئوپولیتیکی که به منطقه حساس جغرافیایی اشاره دارد، یکی ازمفاهیمی است که در قرن گذشته بسیار مورد توجه قرار گرفته است؛ بویژه آنکه در سرآغاز مطالعات و رقابتهای ژئوپولیتیکی در قرن بیستم، سر هلفرد مکیندر با عنوان مفهوم هارتلند، رقلبتهای ژئوپولیتیکی برزگ قرن بیستم را فراهم آورد که آسیای مرکزی برآمده از فروپاشی شوروی، تطابق تقریبی نزدیکی از لحاظ سرزمینی، با هارتلند مکیندر دارد. یکی این اصطلاح در دایر المعارف بزرگ شوروی نیز از ۱۹۵۷ به بعد، نفوذ کرده و غربیان هم که از پیش اصطلاح «متصرفات روسیه در آسیای مرکزی[۳۹]» را به کار می برند از آن تاریخ بدین سو «جمهوریهای شوروی در آسیای مرکزی» را مطرح کردند. ناگفته نماند که روسیه شوروی هیچگاه عنوان «آسیای مرکزی» را فراموش نکرد و دایر المعارف نیز «سانترال نایاآزیا» یاد نمود که شامل منطقه وسیع تا آن سود کوههای پامی بوده است (تراب زاده، ۱۳۷۳: ۱۰). آنچه در نخستین گام در ارتباط با آسیای مرکزی قابل فهم است، موقعیت جغرافیایی این منطقه است؛ این حوزه دارای موقعیت جغرافیای بسته ای می باشد، بدین معنا که این منطقه به آبهای آزاد دسترسی ندارد. از دید جغرافیا اهمیت دارد توجّه شود همه کشورهای منطقه خزر - آسیای مرکزی از دسترسی به دریاهای آزاد محرومند (مجتهدزاده،۱۳۷۹: ۳۶۷). استقلال پنج جمهوری آسیای مرکزی در دسامبر ۱۹۹۱، تعداد کشورهای در حال توسعه محصور در خشکی را به نحو قابل توجّهی افزایش داده و به مجموع ۲۹ کشور رسانیده است (تقوی اصل، ۱۳۷۳: ۶۳). در نخستین‌ سال‌های پس از استقلال جمهوری‌های سابق اتحاد شوروی، رهایی از پیوندهای اقتصاد مورد توجه رهبران‌ آنها واقع شد و به مرور زمان و در بستر از میان رفتن‌ نظام دو قطبی، همکاری - ‌های منطقه‌ای مورد توجّه‌ کشورهای منطقه قرار گرفت (کوزه گر کالجی، ۱۳۸۶: ۵۱).
جدول شماره ۱-۳: کشورهای آسیای مرکزی

 

کشور وسعت (کیلومترمربع) جمعیت (۲۰۰۹) تراکم جمعیت (هرکیلومترمربع) پایتخت زبانهای (رسمی)
قزاقستان ۲۷۲۴۹۰۰ ۱۶۰۰۴۸۰۰ ۶ آستانه قزاقی، روسی
ترکمنستان ۴۴۸۱۰۰ ۵۱۱۰۰۰۰ ۱۰ عشق آباد ترکمنی
ازبکستان ۴۴۷۴۰۰ ۲۷۶۰۶۰۰۰ ۶۲ تاشکند ازبکی
قرقیزستان ۱۹۹۹۰۰ ۵۴۸۲۰۰۰ ۲۷ بیشکک قرقیزی، روسی
تاجیکستان ۱۴۳۱۰۰ ۷۳۴۹۱۴۵ ۵۱ دوشنبه
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...