این جهان خود حبس جان های شماست

 

 

 

جسم ما از جان بیاموزید سیر
می‌رود بی چون نهان در شکل چون
(مثنوی، ۱۹۸۲/۳)
هین روید آن سو که صحرای شماست
(مثنوی، ۵۲۹/۱)

 

 

 

 

 

 

۴۲)کَیفَ مَدَّ الظِّلَ نقش اولیاست

 

 

 

کو دلیل نور خورشید خداست

 

 

 

(بیت ۴۲۵)
انقروی:
شارح بیان می‌کند، مراد از کَیفَ مَدَّ الظَّلَّ را در نزد اهل تحقیق، ظِلّ کاینات است و این سایه‌ی کائنات، نقش اولیاست که آن اولیا، دلیل نور ذات خدا هستند. و ضمیر “کو” را در این کلمه “به نقش اولیا"جایز شمرده است وسپس با این وجه معنی را اینگونه بیان می‌کند:«آن ظلال کائنات که نقش اولیاست، دلیل نور ذات خداست.ونقش اولیا بودن این وجود خارجی به‌این جهت است که تمام عالم، صورت ونقش محمدی است،زیرا مدیر موجودات ومربیّ ممکنات، اوست.»(انقروی،۱۳۸۰:۱۹۴)
نیکلسون:
نیکلسون بیان می‌کند که مولانا«وجود اولیاء را به سایه‌ای مانند می‌کند که راه به سوی خورشید را نشان می‌دهند. کاینات خود سایه‌ی خداست واولیاء ، بدان گونه که در دنیا ظاهر می‌شوند،صورت ظاهری «نور خورشید خدا»هستند که (همانگونه که قرآن بیان می‌کند)آنان بدان نور رؤیت می‌شوند وآن نور را به نوبه‌ی خود بر نسل‌های متوالی بشرآشکار می‌سازند.واین نور، نورمحمّد است.» (نیکلسون،۱۳۸۴:۸۵)
فروزانفر:
بیان می‌کند«که ابوالقاسم قشیری به ظلّ عنایت که بر احوال اولیا گسترده است تفسیر وتأویل نموده‌است. وبعضی ربّ را به مرشد ومدّ وظلّ بصورت به مثال وی تأویل کرده‌اند. ومولانا ظلّ را اشارتی به شخصیّت حقیقی مرد کامل دانسته است ازآن جهت که بر آفتاب حسّی دلالت می‌کند و ولی ومرد کامل ، ظهور علم واراده وقدرت حق است و وجود او بنحوکمال، دلیل بر وجود کمال اتمّ تواند بود و یا از آن جهت که خلق را بقول وفعل به سوی خدا می‌خواند و به حقیقت رهبری می‌کند.» (فروزانفر،۱۳۸۲:۱۹۷)
زمانی:
منظور از آیه‌ی “کیف مدّ الظلّ” این است که ولیّ خدا مظهر کامل خداوند است. و آن سایه، یعنی آن ولیّ خدا بر نور خداوند است. یعنی او راهنمای مردم به سوی خداوند است. مراد از دلالت خورشید بر سایه ‌اینست که اگر آفتاب نبود،مفهوم سایه برای آدمی‌روشن نمی‌شد.(زمانی،۱۳۷۸:۱۷۲)
پایان نامه
استعلامی:
استعلامی‌می‌گوید که مولانا با اشاره به مضمون آیه ی۴۵ سوره ی الفرقان می‌گوید:«این که خداوند سخن از گسترانیدن سایه و تابانیدن خورشید می‌گوید، اشاره به اولیاء و مردان کامل است که دلالت بر وجود خورشید الهی می‌کنند.»(استعلامی،۱۳۸۷:۳۱۷)
گولپینارلی :
«شارح عقیده دارد که منظور از سایه، کاینات است که به هستی نسبی واضافی وجود پیدا می‌کرده است و آفتاب به هستی واقعی تعبیر شده است.»(گولپینارلی،۱۳۸۴:۱۶۴)
نظر اجمالی:
نظرات همه‌ی شارحان به هم نزدیک و درست می‌باشند. مولانا در جای دیگر به این مطلب به وضوح اشاره کرده است:

 

 

سایه‌ی یزدان بود بنده‌ی خدا
دامن او گیر زوتر بی گمان

 

 

 

مرده‌ او زین عالم و زنده‌ی خدا
تا رهی از آفت آخر زمان
(بیت ۴۲۴-۴۲۳/ ۱)

 

 

 

 

 

 

۴۳)بس دل چون کوه را انگیخت او

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...