برای رسیدن به این مرحله باید سه تغییر اساسی غیر اقتصادی در آن ایجاد شود. شرط اول پیدایش تمایل در روستائیان برای استفاده از فنون جدید تولید، زیرا تا این تمایل در جامعه روستایی پیدا نشود و آنان ضرورت کاربرد فناوری را در مزارع باور نداشته باشند­، هیچ­گونه تغییر چشم­گیری در حجم تولید و سطح زندگی و توقعات نیروی کار حاصل نخواهد شد. شرط دوم، به ­وجود آمدن طبقه کارفرمایان صنعتی است، که به­ طور مستقل بخش وسیعی از فعالیت­های اقتصادی جامعه را به­خود اختصاص می‌دهند و بافت اقتصاد جامعه را تغییر داده و به تدریج دگرگون و آماده پذیرش تحولات جدید می‌شود؛ و شرط سوم جانشین شدن حکومت واحد بجای خان­ها و حکام دست نشانده می­باشد تا با تأمین سرمایه عمومی- اجتماعی اتخاذ سیاست بازرگانی مناسب و ترویج فنون جدید کشاورزی و صنعتی را به عهده بگیرد (حسین­زاده دلیر، ۱۳۸۹).
پایان نامه - مقاله - پروژه
ج) مرحله خیز
در این مرحله جهش اقتصادی اتفاق می­افتد و نقطه عطف مراحل رشد و توسعه روستو می­باشد. در این مرحله، جامعه از تفکرات سنتی، روند و شرایط گذشته خود فاصله می­گیرد و در مسیری که توأم با نوآوری و پیشرفت­های فنی و تکنولوژی است قدم می­ گذارد و تغییراتی به شرح زیر رخ می­دهد.
غلبه اقتصاد صنعتی بر اقتصاد کشاورزی، افزایش نرخ پس­انداز و سرمایه ­گذاری، انتقال تکنولوژی به بخش کشاورزی و تبدیل آن از یک بخش معیشتی به بخش تجاری، توجه خاص به نوسازی جامعه، تبدیل اقتصاد بسته به اقتصاد باز از تغییرات این مرحله هستند (حسین­زاده­دلیر، ۱۳۸۹).
د) مرحله بلوغ اقتصادی
پس از طی مرحله جهش اقتصادی، جامعه بسوی بلوغ اقتصادی حرکت می­ کند. ویژگی­ اصلی این مرحله سطح بالای درآمد سرانه و کاربرد تکنولوژی و پیشرفت­های فنی در اکثر فعالیت­های اقتصادی است (حسین­زاده­دلیر، ۱۳۸۹).
ه) مرحله مصرف انبوه
این مرحله بازگو کننده بهره­مندی وسیع و همه­جانبه جامعه از فناوری، کارایی، رفاه مادی و خوشبختی است. سه مسیر اساسی فرا روی اقتصاد قرار می­گیرد که عبارت است از ارائه تأمین اجتماعی، رفاه عمومی و توجه بیشتر به نیروی کار جامعه، توسعه دادن فعالیت­های اجتماعی – اقتصادی در سطح بین ­المللی، شامل سرمایه ­گذاری و اعطای وام، فراهم کردن شرایط مناسب برای بخش خصوصی در زمینه مصرف انبوه (حسین­زاده دلیر، ۱۳۸۹).
۲-۷-۱-۱-۴- شومپیتر[۴۸]
شومپیتر معتقد است تغییراتی که از سوی نیروهای خارجی به اقتصاد تحمیل می­ شود، نمی­تواند منشأ توسعه اقتصادی باشد در حالی که موجب رشد اقتصادی گردد. از نظر وی رشد جمعیت به عنوان عامل بیرونی موجب افزایش نیروی کار و در نتیجه رشد اقتصادی می­ شود، اما تغییر و تحول کیفی را به وجود نمی­آورد. همچنین فعالیت­های اقتصادی در قالب شیوه ­های تولیدی و سلیقه­­های مصرفی مرسوم سبب می­ شود تا اقتصاد وارد یک جریان ادواری و تکرار شونده گردد. این در واقع مانعی برای رشد و توسعه اقتصادی جوامع است و توسعه اقتصادی را در گرو رها شدن از این جریان ادواری و تغییر وضعیت از تعادل موجود به سمت تعادل جدید و مطلوب­تر است، می­­باشد و شکسته شدن این جریان را بسته به دست­یابی به توسعه توسط افراد خلاق و نوآور امکان­ پذیر می­داند. وی نوآوری را شامل پنج مورد می­داند. ۱٫ تولید و عرضه کالای جدید ۲٫ به­ کارگیری تکنولوژی و روش جدید تولید ۳٫ به وجود آوردن بازارهای جدید۴٫ دسترسی به مواد اولیه ۵٫ مدیریت جدید و ایجاد سازمان­های جدید تولید در چارچوب این نظریه انسان‌‌های خلاق و مبتکر نقش کلیدی در اقتصاد دارند و این افراد عمدتاً ریسک‌پذیر و نوآور و الزاماٌ دارای سرمایه نمی­باشند و در صورتی که به امکانات مالی و اعتبارات دسترسی نداشته­ باشند، نمی ­توانند از قدرت خلاقیت خود استفاده کنند (جهرمی، ۱۳۸۸).
۲-۷-۱-۱-۵- نظریه تفکیک ساختاری نیل اسملسر[۴۹]
اسملسر اعتقاد داشت که در جامعه پیشرفته تمایزات ساختی یا تفکیک کارکردی به طور کامل صورت گرفته است. در حالی که در جوامع توسعه­ نیافته فاقد چنین تفکیکی است و تغییر بر روی تفکیک متمرکز شده است و فرایندی است که طی آن واحدهای اجتماعی مستقل و تخصصی شده به جای واحدهای سنتی استقرار یابد. اسملسر معتقد است تخصصی شدن در زمینه ­های مختلفی نظیر اقتصادی خانواده، نظام سیاسی، به ­وجود آید. مدل وی توصیف تحولات اجتماعی است که با توسعه اقتصادی پیش می ­آید (ازکیا، ۱۳۸۵)
۲-۷-۱-۱-۶- نظریه خرده فرهنگ راجرز[۵۰]
ارائه و اجرای برنامه ­های توسعه فرهنگی بدون شناخت کافی از ویژگی­های فرهنگی مخاطبان موفق نخواهد بود. در این میان، شناخت عناصر و جنبه­ های خاص فرهنگی که در فرهنگ کلی­تر وجود ندارد و اصطلاحاٌ به آن خرده فرهنگ گفته می­ شود، از اهمیت خاصی برخوردار است. محققان توسعه بر این عقیده­اند که اگر باورها، وجهه نظرها، عقاید، افکار و انگیزه مردمی که هدف برنامه ­های توسعه هستند به درستی شناخته نشوند، ممکن است در اثر تضاد با این عناصر خرده فرهنگی با موانع مواجه شوند که نتیجه آن شکست برنامه توسعه خواهد بود (پقه به نقل از ازکیا، ۱۳۸۵).
۲-۷-۱-۱-۷- نظریه روانشناختی هوزلیتز[۵۱] و دیگران
اساس بحث‌های این نظریه‌پردازانآن است که، انگاره‌های مختلفی در نظریات نوسازی به وجود آمده که هرکدام بر یک یا چند عامل مشخص تأکید گذارده‌اند. این انگاره‌ها عبارتند از: ساختی، فرهنگی، روان شناختی و فرایند.
۲- انگاره ساختی
انگاره ساختی از نظریه عمومی پارسنز درباره کنش، که رابطه بین نظام‌های اندامواره، شخصیت، جامعه و فرهنگ را تبیین می‌کند، سرچشمه گرفته است. از نظر پارسنز تکامل مستلزم افزایش تفکیک‌پذیری در نظام­های اندامواره، شخصیت، جامعه و فرهنگ و نیز افزایش پیچیدگی در هر یک از این نظام­هاست.
۲- انگاره فرهنگی
انگاره فرهنگی جنبه‌های پویای نوسازی را بر حسب ایجاد تغییرات در ساخت هنجاری اجتماع، به­ ویژه مجموعه‌ای از ارزش­ها که مانع یا مشوق نوسازی می‌شوند، بررسی می‌کند.
پیریز[۵۲]، براساس پژوهش خود درباره ارزش­های مذهبی در شرق و تأثیر بازدارنده آنها در توسعه اقتصادی، نتیجه‌گیری می‌کند که اصولاً آن نظام ارزشی که نظمی مذهبی و کناره­گیری از دنیا را برای وصول به رستگاری توصیه می‌کند، در برابر توسعه سازمان اجتماعی جدید و فن‌آوری دارای دیدی خصمانه است (پاپلی یزدی و ابراهیمی، ۱۳۸۱).
۳- انگاره روان شناختی
بر اساس این چشم‌انداز، ایجاد سلسله تغییراتی مطلوب در ساخت شخصیت افراد ممکن است زیربنای فرایند نوسازی نظامی معین باشد. در اینجا تأکید الگوهای تغییر در نظام اعتقادات و خصوصیات شخصیتی است. نظیر انگاره روان­شناختی مک­کللند، دیوید مک­کله­لند عوامل پویای نوسازی را بر حسب پرورش کودک، که انگیزه‌های کسب موفقیت را تحریک و یا مانع می‌شود و نهایتاً‌ به توسعه یا توسعه ­نیافتگی اقتصادی می‌ انجامد، توضیح می‌دهد (پاپلی یزدی و ابراهیمی، ۱۳۸۱).
۴ـ انگاره فرایند
انگاره فرایند به عواملی نظیر ارتباطات، شهری شدن، صنعتی شدن، دنیایی شدن و غربی شدن نظر دارد و بر آن است که وجود این عوامل ممکن است زنجیره توسعه ­نیافتگی را در کشورهای در حال توسعه از هم بگسلاند و آنها را به جانب رشد و توسعه هدایت کند (لهسایی­زاده، ۱۳۹۰). از دیگر نظریه­ های نوسازی نظریه آیزنشتات[۵۳]، نظریه خیر محدود فاستر[۵۴]، نظریه قومی شهری ردفیلد[۵۵] می­باشد.
۲-۷-۲- نظریه وابستگی
در دهه­ ۱۹۶۰و ۱۹۷۰ دیدگاه­ های مربوط به مکتب نوسازی که بیشتر در موانع درونی توسعه تأکید می­کردند از سوی نظریه پردازان مکتب وابستگی مورد حمله قرار گرفت وابستگی مفهومی است که از جانب تئوری پردازان نئومارکسیست[۵۶] در بحث­های توسعه مطرح شده است که توجه آنها به­ ویژه بر شکست­های پی در پی اقتصادی کشورهای لاتین متمرکز بود و استدلال طرفداران این نظریه این است که ساختار نظام بین المللی به شدت فرصت­های توسعه برای کشورهای توسعه­ نیافته را زایل می­ کنند.
نظریه­پردازان مکتب وابستگی معتقدند که توسعه ­نیافتگی محصول ساخت و یا ویژگی­های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی یک جامعه نمی ­باشد، بلکه تا حد زیادی نتیجه تاریخی ارتباط گذشته و مداوم اقتصادی میان کشورهای توسعه­ نیافته (اقمار) وکشورهای توسعه ­یافته (مادر) می­باشد.
۲-۷-۲-۱- نظریه­پردازان وابستگی
۲-۷-۲-۱- فرانک[۵۷]
از نظریه­پردازان مشهور وابستگی است و معتقد به نظام جهانی است که در دهه ۱۹۶۰و۱۹۷۰چهره رادیکالی و در۱۹۸۰تغییر چهره داد. علت اصلی توسعه را در سیاست می­دانست و بیان می­ کند دگرگونی از طریق توسعه سیاسی امکان­ پذیر است و همچنین بیان می­دارد در نظریه وابستگی دیدگاه واحدی وجود ندارد. رویکردی است که طیف­های متعددی را در خود جای داده و دیدگاه توسعه ­نیافتگی از مارکسیسم سنتی تا مارکسیست­های جدید یا نئومارکسیست­ها را که اصطلاحاً نظریه پردازان وابستگی می­خوانند در بر می­گیرد. فرانک علت توسعه ­نیافتگی کشورهای جهان سوم را در رابطه زنجیروار متروپل- اقمار پی­جویی می‌کند. وی معتقد است که علت توسعه ­نیافتگی را باید در روابط ساختاری که در طول تحولاتی اقتصادی و اجتماعی بین کشورهای توسعه ­یافته و نیافته کنونی وجود داشته است، دنبال کرد. فرانک علت توسعه نیافتگی کنونی را محصول تاریخی روابط اقتصادی و روابط میان کشورهای توسعه نیافته تابع متروپل‌های توسعه ­یافته امروز و ادامه همین رابطه می­داند (حقیقی، ۱۳۸۵).
در رابطه متروپل و اقمار می­گوید، مازاد اقتصادی از مناطق عقب­مانده به مناطق پیشرفته متروپل منتقل می­ شود. در کشورها و مناطق توسعه­ نیافته این رابطه مابین پایتخت و دیگر شهرها نسبتاً پیشرفته و مناطق عقب مانده آن وجود دارد.
فرانک به مقایسه دو نظریه جداگانه مارکسیستی می ­پردازد:

 

    1. رابطه استثمار طبقات اجتماعی

 

    1. روابط انتقال مازاد اقتصادی مابین دو منطقه اقتصادی.

 

پس او مادر شهر بودن را توسعه و ماهواره بودن را توسعه ­نیافتگی می­داند. برای از بین بردن وابستگی قطع رابطه با نظام سرمایه­داری را لازم می­داند که در اینجا یک فرضیه مطرح می­ شود. فرانک حمله خود را بر سنت غالب جامعه ­شناسی توسعه متمرکز می­ کند. ولی در این حمله سه گرایش تیپ ایده­آلی هوزلیتز و متغیر الگوهایی پارسونز و نظریه مراحل رشد روستو و گرایش مکتب اشاعه گرایانه و گرایش روان شناسانه را مورد نقد قرار می­دهد (حقیقی، ۱۳۸۵).
۲-۷-۲- ۲-پل باران[۵۸]
یکی دیگر از نظریه­پردازان مکتب وابستگی است. وی از یک شکاف عمده بین المللی صحبت می­ کند. بعد از طرح این مسئله با این عنوان که آیا شکاف بین ­المللی ما بین کشورها وجود دارد یا نه؟ به بررسی ماهیت این شکاف می ­پردازد و آن را امری جدید می­داند. به نظر وی علل و عوامل خارجی عامل تعیین کننده و عوامل داخلی عامل تشدید کننده ­ای در ایجاد و تعمیق این شکاف بوده است و به نظر باران زمینه توسعه ­نیافتگی خارجی است (استعمار) و زمینه اصلی توسعه داخلی است.
باران استعمار را به دو دسته تقسیم می­ کند (اردبیلی، ۱۳۷۴):

 

    1. اسکانی(که با توسعه همراه است.کانادا، ایتالیا و آمریکا)؛

 

    1. نیمه اسکانی(تحت استعمار).

 

او می­گوید این فعالیت استعمار است که باعث توسعه ­یافتگی و توسعه ­نیافتگی که لازم و ملزوم یکدیگرند، می­گردد.
پل باران به دنبال مفهوم مازاد اقتصادی است. مازاد اقتصادی به تفاوت بین بازده جاری واقعی و مصرف جاری واقعی گفته می­ شود. به دو نوع مازاد اقتصادی توجه دارد.

 

    1. بالقوه تفاضل مصرف ضروری از محصولی که تولید آن با شرایط معین و با امکانات تولیدی موجود ممکن باشد.

 

  1. بالفعل: تفاوت محصول بالفعل جامعه از مصرف بالفعل
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...