دُرّ شب افروز است می، زآن دُر شبستان تازه کن
واژگانعطسه: حرکتی که بر اثر هوا به شدّت و با صدا از دهان و تجاویف بینی خارج شود، نتیجه، محصول.(معین) ریحان: هرگیاه خوشبو، اسپرغم، سپرغم. (معین) شب افروز: آنچه در شب درخشان و تابنده شود. (فرهنگ لغات) شبستان: خوابگاه، حرمسرا. (دهخدا)
معنی و مفهوممی، حاصل و نتیجه‌ی روز است که روز با آن آغاز می‌شود و در حکم گل و گیاه خوش بوی نوروزی معطّر و جان فزاست و مانند مروارید شب افروز و تابان می‌درخشد . به وسیله‌ی این مروارید شب‌چراغ به شبستان خویش رونق و تازگی ببخش .
آرایه‌های ادبیعطسه‌ی روز اضافه‌ی استعاری. می به صورت مجمل به ریحان نوروزی ومروارید تابان تشبیه شده است .
۴۹ - این گنبد نارنج گون، بازیچه دارد ز اندرون
زآه سحرگاهش کنون، رو سنگ باران تازه کن
معنی و مفهومآسمان که همچون گنبدی نارنج مانند است بازیچه‌ها و نیرنگ‌های فراوانی در درون خود پنهان دارد. به کمک آه سحرگاهی دوباره آسمان را سنگ باران کن و با سنگ آه آن را هدف قرار بده.
آرایه‌های ادبیگنبد نارنج‌گون استعاره از آسمان. آه را به صورت مضمر به سنگ تشبیه کرده است .
۵۰ - از صور آه اخترشکـن ، طاق فلـک‌ها درشکــن
بند طبـایع بـرشـکن، هر چار طوفـان تازه کن
واژگانصور: شاخ و جز آن که در آن دمند تا آواز درآید، بوق. (معین) اختر: ستاره، جرم فلکی، کوکب. (معین) طاق: سقفی به شکل قوس که روی اتاق، درگاه، پل و غیره سازند . طبایع: طبع‌ها، طبیعت، چهار طبع، عناصر اربعه. (فرهنگ لغات) چار طوفان: چهار طوفان، آبی، بادی، خاکی، آتشی. طوفان آب بر قوم نوح رسیده، طوفان باد بر قوم هود، طوفان آتش بر قوم لوط، طوفان خاک بر قوم صالح رسیده. (آنندراج)
معنی و مفهوماز صدای آه و ناله‌ی خویش تمام ستارگان و طاق آسمان را درهم بشکن و فرو ریز و ترکیب هر چهار عنصر را برهم بزن و یک بار دیگر هر چهار طوفان (آب، خاک، آتش و باد) را تازه گردان و برپا کن (مثل این که صوراسرافیل دمیده و قیامت برپا شده باشد).
آرایه‌های ادبیصور آه اضافه‌ی تشبیهی. چار طوفان تلمیح به چهار طوفان معروف که بر اقوام نوح، هود، لوط و صالح به عنوان عذاب الهی نازل شد .
۵۱ - خاقانیا سگ جان شدی، که انده کش جانان شدی
در عشق سر دیوان شدی، نامت به دیوان تازه کن
واژگانسگ‌جان: سخت‌جان،سختی‌کش(برهان)، بی‌رحم، سخت‌دل و سختی‌کش.(آنندراج) سردیوان: رئیس دیوان. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهومای خاقانی، سخت‌جان و سختی‌کش شدی از بس که غم عشق جانان را خوردی و در عشق شهره گشتی، نامت را در دفترها مجدداً تازه کن .
آرایه‌های ادبیسگ جان کنایه از سخت جان و سختی کش. سردیوان شدن کنایه از شهره شدن .
۵۲ - عشق آتشی کابت ربود ار عشق نگریزد چه سود
آن دل که در بغداد بود, اکنون به شروان تازه کـن
معنی و مفهوم(ای خاقانی) عشق همچون آتشی بود که آبرو و رونق تو را در ربود. اگر عشق نخواهد که بگریزد و برود (تو را رها کند) سود و چاره‌ای نیست. آن دلی که در بغداد داشتی (آن جا عاشق شدی) اکنون در شروان تازه کن و روشنی بخش .
آرایه‌های ادبیعشق به صورت مجمل به آتش تشبیه شده است. آب کنایه از آبرو .
توضیحات :
شروانشروان، ناحیه و ولایت قدیم، کنار دریای خزر، در شمال رود ( کورا ) کُر، تاریخ و جغرافیای تاریخی این ناحیه هنوز روشن نیست، کرسی قدیم آن شابران و در ادوار متأخّر شمالی و شمالی‌ترین موضع آن دربند (باب الابواب) بوده است . فرمانروایان شروان، عنوان شروان شاه داشته‌اند. پس از سقوط دولت شروان شاهان به دست صفویه، شروان از ولایات ایران جدا شد. ( دزفولیان، ۱۳۸۷: ۸۸۲ )
بغدادتوضیحات (۱/۲۱)
۵۳ - چون جام گیری داد ده، می تا خط بغداد ده
بغداد ما را یاد ده، سـودای خـوبان تـازه کـن
واژگانداد دادن: اجرای عدالت کردن، قطع نزاع کردن. (معین) خط بغداد: خطّ دوم از هفت خطّ جام جم و بعضی خطّ اوّل را گفته‌اند. (برهان) هفت خطّ جام بدین شرح است: ۱- خطّ جور۲- خطّ بغداد۳- خطّ بصره۴- خطّ ازرق۵- خطّ ورشکر۶- خطّ کاسه‌گر۷- خطّ فرودینه. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهومچون جام می برمی‌گیری و می‌نوشی انصاف به خرج ده و تا خطّ بغداد ساغر می (به حریفان) بده و در آن لحظه که می می‌نوشی از بغداد ما (سرزمین عشق ما) یاد کن و عشق خوب رویان را تازه گردان .
آرایه‌های ادبیجام گرفتن کنایه از شراب نوشیدن. بغداد و بغداد جناس تام .
۵۴ - بغـداد باغ است از مثـل، بل باغ رضوان گفتمش
روزی به بغداد این غزل، در وصف خوبان گفتمش
واژگانرضوان: فرشته‌ی موکّل بهشت. (فرهنگ اعلام معین) .
معنی و مفهومبغداد همانند باغ است، یا که نه، بغداد را بهشت گفتم. روزی در شهر بغداد، این غزل را در وصف زیبا رویان سرودم .
آرایه‌های ادبیبغداد را به باغ تشبیه کرده است. بیت دارای آرایه‌ی اضراب است .
بند پنجم:
کلمات قافیهخندان ، دندان ، گریبان و …
حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی : ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیفدیده‌ام
۵۵ - تا بر کنار دجله دوش، آن آفت جان دیـده‌ام
از خون کنارم دجله شد تا خود چرا آن دیده‌ام
واژگاندجله: شطی در آسیای داخلی، که دیار بکر، موصل و بغداد را مشروب می‌سازد. (معین)توضیحات. آفت: بیماری، آسیب. (دهخدا)
معنی و مفهوماز دیشب که در کنار رود دجله، آن محبوب زیبارو را که موجب آفت جان می‌شود، دیده‌ام از اشک خونینی که از عشق او ریخته‌ام درکنارم رود دجله‌ی دیگری شکل گرفت که چرا به او نگریستم.(که حالم دگرگون شده است)
آرایه‌های ادبیآفت جان استعاره از محبوب زیبارو. مصراع دوم دارای اغراق است. اشک در فراوانی به دجله تشبیه شده است .
توضیحات :
دجلهرودی که از دیار بکر و موصل و بغداد بگذرد و چون متصل به فرات شود آن را شط العرب یا از باب تسمیه‌ی کل به جزء اروند رود گویند و دو هزار هزار گز طول آن است … دجله معرب تی‌گر است به معنی تند و تیز … در کتیبه‌های میخی « دگلت » که دجله از آن مأخوذ است … به زبان یونان تیگریس و آن از دامنه‌های جنوبی سلسله‌ی اصلی جبال توروس در مشرق ترکیه سرچشمه می‌گیرد و پس از طی مسیری به درازای حدود ۱۸۵۰ کیلومتر به فرات پیوندد و شط العرب را تشکیل دهد. ( فرهنگ لغات )
۵۶ - سروی ز بسـتان ارم ، شـمع شبستان حرم
رویش گلستان عجم، کویش دلستـان دیده‌ام
واژگانشبستان: خوابگاه، حرم سرا. (معین) عجم: غیر عرب (مطلقاً) ، ایرانی (مخصوصاً). (معین)
معنی و مفهومآن نگار زیبارو سروی از باغ ارم و همچون شمع روشنی بخش شبستان حرم بود. رویش در طراوت و زیبایی همچون گلستانی برای فارسی زبانان و کوی آن دلبر زیبا محل اقامت دل‌های عشّاق بود .
دانلود پایان نامه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...