از نظرگاه دیگر، نمایش درمانی بر مشکل و اختلال متمرکز است، زیرا در فرایند درمان، مستقیم یا غیر مستقیم با فنونی چون بازتاب دادن، نوشتن و اجرای نمایشنامه، ایفای نقش[۲۱۳]، کار با عروسک و … بر مشکل اصلی مراجع با توجه به معیارهای خاص هر اختلال، تأکید می شود (لانگ لی[۲۱۴]، ۱۹۸۳).

 

نمایش مفهومی است که یک هستی مطلق و یگانه دارد و تعریف های متعددی برای آن ذکر شده است (جنینگز، ۱۹۸۷). هنر، فعالیت و اشتیاق یا غریزه انسانی که در نمایش تجلی می‌یابد، چنان در ژرفای تاروپود انسان تنیده شده اند که تعیین یک حد و مرز قاطع میان فعالیت های عام تر و نمایش تقریباً ناممکن است (اسلین، ۱۳۸۲).

 

بسیاری از مردم، نمایش و تئاتررا با هم مرتبط می دانند اما در حقیقت این دو مفهوم متفاوتند. نمایش یک تجربه شخصی است (کلمه ای که از واژه یونانDrao می‌آید، به معنای I do یا I struggle) و تئاتر در ارتباط با تجربه با دیگران شکل می‌گیرد (واژه ایکه از کلمه یونانی theatron می‌آید به معنای مکانی برای نمایش دادن/دیدن) (کاسون،۲۰۰۶).

 

نمایش را می توان کنشی تقلیدی دانست؛ کنشی برای تقلید و بازنمایی رفتار بشر. عاملی که نمایش را نمایش می‌سازد، دقیقاً بیرون و فراسوی واژه ها قرار دارد و عبارت از کنش یا عملکردی است که به اندیشه و مفهوم مورد نظر پدیدآورنده اثر، تحقق کامل می بخشد. هنر نمایش عینی ترین و ملموس ترین شکل بازآفرینی موقعیت ها و روابط انسانی است، زیرا نمایش برخلاف قالب های روایتی که به بازگویی رویدادهای گذشته و خاتمه یافته گرایش دارند، در ابدیت زمان حال جاری است؛ در اکنون و اینجا نه در آن وقت ها و آن جاها (اسلین، ۱۳۸۲).

 

بالعکس، تئاتر اجرای آگاهانه یک متن یا موضوع از پیش تعیین شده است که هدف های متعددی را دنبال می‌کند؛ تئاتر آموزش می‌دهد، ارشاد می‌کند، سرگرم می‌کند و نیز در راه کشف جهان و الهام بخشیدن به تماشاگران گام برمی دارد. ‌بنابرین‏ تئاتر وسیله ای می شود که انسان توسط آن جهان خود را تعریف می‌کند یا از طریق آن از واقعیت های تلخ می گریزد (براکت، ۱۹۹۷).

 

در نگاهی کلی می توان نمایش و تئاتر را قالبی برای اندیشه، روزی برای شناخت و شیوه ای برای برگرداندن مفاهیم انتزاعی به شرایط ملموس انسانی دانست. به عبارت دیگر، تئاتر انبوه تماشاگر را از صورت مجموعه ای مرکب از انسان های منفرد خارج و تبدیل به ناهشیار جمعی می‌کند. نمایش و تئاتر به عنوان یک وسیله بیانی و ارتباطی –گذشته از داستان گویی و یا بازنمایی رویدادها- به بازآفرینی حالت های عاطفی و انسانی و شرکت دادن تماشاگران در عواطف گوناگون می پردازند و به وسیله ای تبدیل می‌شوند که دامنه تجربیات انسانی را گسترش می‌دهند و بسط و توسعه ظرفیت آنان برای درک عواطف غنی تر، ظریف تر و رفیع تر را در پی دارند (اسلین، ۱۳۸۲).

 

۲-۱-۲-۳-۲ نمایش به عنوان درمان

 

تئاتر فعالیتی جدا از واقعیت های روزمره زندگی است اما با این حال، کارکردی حیاتی در بازآفرینی واقعیت ها دارد. تئاتر تنها مکانی است که در آن ارتباط بخش هشیار و ناهشیار ذهن برقرار می شود و فرایندهای عاطفی بشر شکل می‌گیرد و مقدمات فرایندهای شناختی را فراهم می‌سازد (جونز،۱۹۹۶).

 

نمایش به انسان اعتماد به نفس می‌دهد، تخیلات را به شکل قابل قبول آزاد می‌سازد و به طور کلی اعمال جسمانی و ذهنی را هماهنگ می‌کند (لیندکویست[۲۱۵]، ۱۹۹۷). از دیدگاه اورینوف (۱۹۲۷) تئاتر غریزه دگرگون شدن و مواجهه تصاویری از بیرون با تصاویری است که از درون خلق می‌شوند، تئاتر معاصر را به عنوان تداوم درمان های شمنی- قبیله ای آیینی گذشته های دور- معرفی می‌کند (جونز، ۱۹۹۶).

 

مهمترین ویژگی هایی که هنر تئاتر را واجد ویژگی های درمانی می‌کند؛ عبارتند از:

 

    1. هنر تئاتر به برون ریزی خلاقیت و حالات ارتجالی می‌ انجامد.

 

    1. تئاتر فضایی است که در آن تصاویر درونی، تجسم پیدا می‌کند و به شکل عینی نمود می‌یابد.

 

    1. در تئاتر همه چیز ممکن است و همین امکانات فراواقع به شخصیت محوری اجازه می‌دهد تا چیزهایی را تجربه کند که در زندگی واقعی هرگز تجربه نکرده است و واقعیت های جدیدی را بیافریند.

 

    1. تئاتر ورای زبان حرکت می‌کند.

 

    1. تئاتر، تماشاگر را به ارتباط، همدلی[۲۱۶] و همسان سازی[۲۱۷] وامی دارد.

 

  1. تئاتر باعث درگیری شخصیت محوری با موقعیت و درک فضا و نمادها می شود و بدین ترتیب، به تحریک ‌نیم‌کره راست مغز می‌ انجامد و تحریک این ‌نیم‌کره، افزایش آگاهی فضایی و حافظه عاطفی را درپی دارد (جونز، ۱۹۹۶).

به هر روی نباید فراموش کرد که نمایش یک ابزار درمانگری نیست، بلکه در وهله نخست و بیشتر یک تجربه انسانی منحصر به فرد است. توانایی دگرگونی و تغییر، توانایی به تصویر درآوردن دیگران، توانایی تغییر سطوح هشیاری و حالت های عاطفی از ویژگی های کلی همه انواع تئاتر و نمایش است (اسچنر[۲۱۸]، ۱۹۸۵).

 

۲-۲-۳-۲انجمن ملی نمایش درمانی امریکا (NADT)

 

در اوایل دهه ۱۹۸۰ اولین برنامه های آموزشی رسمی رشته نمایش درمانی در نیویورک توسط لندی، در سانفرانسیسکو توسط آمونا و در انگلستان توسط جنینگز در کالج کیگز و از لندن پایه گذاری شد (لندی[۲۱۹]، مک للان[۲۲۰]، مک مولیان[۲۲۱]، ۲۰۰۵).

 

۱-۲-۲-۳-۲ تعریف نمایش درمانی

 

انجمن ملی نمایش درمانی امریکا[۲۲۲]نمایش درمانی را این گونه تعریف می‌کند. نمایش درمانی، یک درمان خلاق و شفابخش بر اساس هنر نمایش است. ساختار این روش، به مراجعان اجازه می‌دهد تا به کشف موضوع و مفاهیم خویشتن، در فضایی ایمن و حمایتگر بپردازند. نمایش درمانی شیوه منحصر به فردی از نمایش است که در آن فرایند عمل و نه محصول و اجرای آن، به عنوان ابزار درمانی در نظر گرفته می شود. به علاوه این روش درمانی، فعال، خلاق و کل گرایانه است و با توجه به نیازهای خاص مراجعان، شیوه های گوناگونی دارد (اسنو[۲۲۳]، ۲۰۰۰).

 

در نمایش درمانی بر عمل نمایش به عنوان نیروی مثبت در یادگیری، رشد فردی و شفابخشی تأکید می شود (کارتنی[۲۲۴]، ۱۹۸۷). نکته دیگری که در همه تعاریف به چشم می‌خورد، استفاده از نمایش درمانی به عنوان مداخله ای درمانی است و نه آموزش مهارت‌های خاص، مانند آنچه در تئاتر دیده می شود (کاسون، ۲۰۰۶).

 

نهایت این که نمایش درمانی در روند جستجو برای پیدا کردن الگوی مناسب روانشناختی، پیش از آنکه بر روانشناسی رفتاری یا شناختی متکی باشد به روانشناسی روان پویشی توجه دارد (والنتی[۲۲۵] و فونتانا[۲۲۶]، ۱۹۹۴).

 

۲-۲-۲-۳-۲ هدف ها و پیامدهای نمایش درمانی

 

    1. پیدا کردن راه حل های مختلف برای مشکلات و موقعیت های خاص.

 

    1. کاهش احساس تنهایی.

 

    1. ایجاد مهارت ها و سبک های مقابله ای جدید.

 

    1. وسعت بخشیدن به دامنه احساس متفاوت.

 

    1. تجربه تعامل های سازنده و مثبت در گروه.

 

  1. ایجاد و گسترش روابط اجتماعی (انجمن ملی نمایش درمانی امریکا، ۲۰۰۵).

۳-۲-۲-۳-۲ نمایش درمانی به عنوان ابزار تشخیص

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...