بررسی میزان و نوع استفاده معلمان از برنامه درسی مبتنی بر فناوری اطلاعات ... |
رویکرد تحولی: مدارسی که فناوری اطلاعات و ارتباطات را برای بازنگری و بازسازی مبتکرانه سازماندهی مدرسه استفاده می کنند در مرحله ی تحول و دگرگونی قرار دارند، برنامه ی درسی بر دانش آموز محوری و ادغام موضوعات درسی برای کاربرد در دنیای واقعی تاکید می کند. مدارس به مراکز یادگیری جامعه ی خود تبدیل می شوند (کلینگ[۳۶]، به نقل از احمدی، ۱۳۸۵).
در اینجا ویژگی های برنامه ی درسی که به خوبی در آن فناوری اطلاعات و ارتباطات استفاده شده است ذکر می شود، که عبارتند از:
۱- امکان یک برنامه ی درسی تلفیقی را فراهم می آورد: منظور از برنامه ی درسی تلفیقی برنامه ای است که به نحوی فرصت لازم برای یادگیری تلفیقی یا مطالعه توسط آن فراهم می شود. در برنامه ی درسی تلفیقی دیوارهای بلند و مستحکم میان موضوعات و مواد درسی در رشته های مختلف کوتاه تر و منعطف تر می گردد. این برنامه بیش از آنکه بخواهد دانش معینی را به دانش آموزان القاء کند به دنبال فراهم آوردن زمینه های لازم برای شکوفایی قابلیت های فردی دانش آموز و گسترش تجربه های فردی و مستقل آنها می باشد.
۲- میزان اهمیت و اعتبار برنامه ی درسی را افزایش می دهد: گسترش روزافزون دانش در عصری که تحت عنوان «انفجار دانش» نامیده شده است و قابلیت فناوریهای جدید اطلاعات و ارتباطات در انتقال دانش سبب شده است که در هر لحظه نظریههای علمی جدیدتری مطرح شود که نسبت به دانش قبلی از اعتبار بیشتری برخوردارند. بنابراین بهره گیری از علوم و دانش روز که به واسطه ی فناوری اطلاعات و ارتباطات صورت می پذیرد، باعث می شود که محتوای برنامه ی درسی به گونه ای تنظیم شود که از درجه ی اعتبار و اهمیت بیشتری برخوردار باشد.
۳- افزایش میزان علاقمندی فراگیران را به همراه دارد: برنامهیدرسی که بر اساس نیازهای واقعی فراگیران تعیین شده است به گونه ای وافر، علاقه ی آنها را در جهت یادگیری بیشتر افزایش می دهد. فناوری های جدید به دلیل متنوع بودن و برخورداری از حجم بالای اطلاعات این ویژگی را دارند که بتوانند نیازهای گوناگون فراگیران را تحت پوشش قرار داده و باعث افزایش علاقمندی آنها به محتوای برنامه ی درسی گردند.
۴- ارائه دانش با ساختاری مناسب: بهره گیر ی از فناوری اطلاعات و ارتباطات در تنظیم برنامه ی درسی، این امکان را فراهم می کند که بتوان اطلاعات، مفاهیم و اصول محتوای یادگیری را به گونه ای در اختیار فراگیران قرار داد که آنها اطلاعات علمی موضوع مورد نظر خود را در حد مناسب در اختیار داشته باشند. به عبارت دیگر فناوری های جدید باعث می شوند که محتوای غنی از دانش مورد یادگیری در برنامه ی درسی در اختیار فراگیران قرار گیرد.
۵- میزان سودمندی برنامهیدرسی را افزایش می دهد: میزان کارایی و کاربرد برنامه ی درسی در حقیقت سودمندی آن برنامه را مشخص می کند. برنامه ی درسی که بتواند دانش و مهارت های به روز و اساسی فراگیران را جهت کسب مشاغل آینده فراهم کند، یا آنان را در مهارت آموزی یاری کند، قطعا از سودمندی بیشتری برخوردار است.
۶- افزایش میزان یادگیری فراگیران را به همراه دارد: برنامه ی درسی که متناسب با رشد ذهنی، جسمی، روانی یا عاطفی فراگیران تنظیم شده باشد و در آن به تفاوتهای فردی فراگیران توجه شده باشد، می تواند موجب افزایش یادگیری فردی فراگیران شود. فناوری های جدید این امکان را فراهم می آورد که بتوان به وسیله ی آنها، محتوای برنامه ی درسی را متناسب با ویژگی های فردی فراگیران تنظیم کرد و از این طریق باعث افزایش میزان یادگیری آنها شد.
۷- فناوری اطلاعات و ارتباطات انعطاف پذیری برنامه درسی را موجب می شود: محتوای برنامه ی درسی باید به گونه ای باشد که فراگیران بتوانند بر اساس مهارت های مورد علاقه ی خود، به تسهیل و کسب دانش بپردازند. محتوای برنامه ی درسی که در آن انواعی از امکانات به گونه ای استفاده شود، که باعث افزایش انگیزه و توانایی فراگیران شود، بسیار مهم است. فناوری های جدید باعث می شوند که برنامه ی درسی از قدرت انعطاف پذیری مناسب برخوردار بوده و بتواند انگیزه و توجه تمام فراگیران را جهت یادگیری محتوای آموزش جلب نماید (بدرقه، ۱۳۸۵).
فناوری اطلاعات و ارتباطات در مدت کوتاهی که از پیدایش آن می گذرد تغییرات فراوانی را در نحوه ی زندگی بشر بوجود آورده است. یکی از زمینه هایی که سهم عمده ای از این تغییرات را به خود اختصاص داده، یادگیری است. نقش فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی در فرایند یادگیری بسیار اهمیت دارد. در یادگیری به شیوه ی سنتی، فرد مجبور بود که به طور مداوم بخواند و بنویسد و ارتباط تقریبا یک طرفه بود. اما با بکارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات در یادگیری، فرد علاوه بر مهارت های پایه نیازمند داشتن مهارت در استفاده از فناوری های اطلاعات و ارتباطات می باشد. یادگیری های مبتنی بر فناوری های نوین اطلاعات با ایجاد تغییرات بنیادی در مفاهیم آموزش سنتی، توانسته است بسیاری از ناکارآمدی های نظام آموزشی را رفع کرده و دگرگونی های اساسی را در آموزش بوجود آورد (همان منبع).
یکی از نظریه هایی که با فناوری اطلاعات و ارتباطات همخوانی بسیاری دارد نظریه ی ساختن گرایی است.
در کل دو نظریه اصلی یادگیری رفتارگرایی و بازسازی گرایی را می توانیم نام ببریم که رفتارگرایان بر رفتار قابل مشاهده نسبت به تجارب ذهنی درونی و یادگیری از طریق محیط تاکید دارند. اما دیدگاه فعال در مورد یادگیری می تواند نظریه بازسازی گرایی باشد که یادگیری را به عنوان فرایند بازسازی دانش و معرفت زمانی که یادگیرنده تجارب یادگیری خود را تغییر می دهد، تعریف می شود. نظریه ی سازندگی با نظریه های دیگر از جمله نظریه های رفتاری و خبرپردازی متفاوت است. این نظریه ها واقعیت هستی را مستقل از ذهن و در خارج از یادگیرنده تصور می کنند و دانش اندوزی را انتقال واقعیت مستقل خارج از یادگیرنده به ذهن او می دانند. در نظریه ی سازندگی یا ساختن گرایی، واقعیت عینی جهان، بیرون و مستقل از یادگیرنده ی مسلم فرض نشده و چنین تصور نمی شود که یادگیرنده از طریق یادگیری نسخه ای از جهان را به ذهن خود می سپارد. در این دیدگاه فعالیت یادگیرنده و کنش متقابل او با موضوع یادگیری از عوامل مهم سازندگی به حساب می آید (سیف، ۱۳۸۲)
جدول ۲-۳ مقایسه رویکردهای یاددهی یادگیری مکاتب رفتارگرایی و ساختارگرایی (مهرمحمدی، ۱۳۸۶)
مکاتب و دیدگاه ها رویکرد یاددهی یادگیری |
رفتارگرایی | ساختار گرایی |
مراحل یا توالی فعالیت معلم و شاگرد | ۱. تبیین (ارائه محرک) ۲. اکتساب (پاسخ) ۳. انتقال به موقعیت های مشابه |
کاوشگری تبیین انتقال به موقعیت های جدید |
نقش معلم | تنظیم و توزیع دانش و کنترل یادگیری | تسهیل کننده و راهنما |
نقش دانش آموز | دریافت کننده مهارتها و اطلاعات (انفعالی) | محوری (فعال) |
نحوه ارتباط معلم و شاگرد | یکجانبه | دوجانبه |
از نظر گیبسون[۳۷] (۲۰۰۳) ساختن گرایی یک نظریه و به عبارتی رساتر یک دیدگاه یادگیری است که با تعدادی اصل هدایت می شود. در این دیدگاه، یادگیری به عنوان یک فرایند اجتماعی فعال شناخته می شود که در آن، یادگیرندگان به جای کسب و دریافت اطلاعات، به خلق دانش جدید می پردازند و آموزش به عنوان یک فرایند حمایتی شناخته می شود (به نقل از مقامی، رضوی، ۱۳۸۶).
از نظر دافی و کانیگام (۱۹۹۶) یادگیری موثر زمانی اتفاق می افتد که در ضمن تجربیاتی باشد که برای یادگیرنده، اصیل و واقعی باشند. فعالیت ها نیاز به بهبود بخشیدن دارند و این امر از طریق استفاده از دانش پایه ی یادگیرنده، تجربیات پویای یادگیری و همچنین اشتغال یادگیرنده به کاربرد خلاقانه ی اطلاعات جدید اتفاق می افتد ( همان منبع).
از دیدگاه سازندگی یادگیری معنی دار زمانی رخ می دهد که یادگیرندگان از اندیشه ها و تجارب خود تفسیرهای شخصی به عمل می آورند (سیف، ۱۳۸۲).
نظریه ساخت و سازگرایی مبتنی بر این فرض اساسی است که دانش و یادگیری ماهیت بنا شدنی دارند. ساخت و سازگرایی معتقد است دانش به صورت فعال به وسیله فاعل ساخته می شود و به صورت منفعل از محیط دریافت نمی شود. این تاکید روی فعال ساختن دانش واکنشی به تجربه گرایی مکانیکی و انواع مختلف روان شناسی رفتارگرایانه دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ است (مهر محمدی، ۱۳۸۶).
از نظر وولفولک (۲۰۰۴) نیز رویکردهای ساخت و سازگرا در موارد زیر اتفاق نظر دارند: محیط های یادگیری پیچیده و چالش برانگیز و تکالیف واقعی؛ مذاکرات اجتماعی و مسئولیت پذیری مشترک برای یادگیری[۳۸]؛ بازنمایی های چندگانه[۳۹] از محتوا؛ فهم اینکه دانش بنا شدنی است و این که دانش آموز مالکیت یادگیری را دارد و آموزش، دانش آموز محور است.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-08-13] [ 08:36:00 ب.ظ ]
|