• در قسمت اتصال راه آهن‌های کشور به فارس، دراولین فرصت امکان، عملی خواهد گردید.

 

    • آسفالت‌ جاده‌های فارس، جزء برنامه دولت بوده و به زودی برای عملی شدن، اقدام لازم به عمل خواهد آمد.

دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه

 

  • برای تعمیم و توسعه امور بهداشت و فرهنگ فارس، مبلغ مکفی اختصاص داده شده است.

 

  • اقتصادی: نمایندگان فارس، اکنون در مرکز هستند و قریباً نتیجه عملی آن اعلام خواهد گردید.

 

  • راجع به اصلاح قوانین ، کمیسیونی مشخص شد که قوانین لازم را تهیه و برای تقدیم به پانزدهمین دوره تقنینه آماده سازند.

 

  • راجع به انتخابات مأمورین از اهالی فارس، دستور داده خواهد شد تا میزانی که ممکن باشد، اقدام نمایند.

 

  • چون ممکن است بعضی از افراد شهری و ایل و غیره، از نام نهضت ملی، برخلاف دستور و نیت رؤسای نهضت عملیات خلاف رویه قوانین و مقررات نموده باشند، جناب اشرف آقای نخست وزیر محترم، تا این تاریخ عفو عمومی مرحمت فرموده‌اند.

 

  • نهضت ملی فارس، روی اصل وطن پرستی و حفظ استقلال و تمامیت کشور ایران، به اتکاء شخص جناب اشرف آقای قوام السلطنه، نخست وزیر، باقی و برقرار خواهد ماند.

 

در خاتمه لازم می‌دانیم یادآور شویم، در ملاقات اخیری که این جانبان از جناب آقای محمد ناصر خان قشقایی نمودیم، مراتب بالا به ایشان ابلاغ و ایشان هم با حسن نیت و وطن پرستی، موافقت و قرار شد، عصر چهارشنبه ، ۲۴ مهر ۱۳۲۵) کلیه عشایر که در اطراف شیراز بودند به منازل خود مراجعت نمایند. علیهذا انتظار داریم، هیئت محترم مدیره نهضت اکنون که به موافقت کامیاب و تقاضای حقه آنان مورد قبول جناب اشرف آقای قوام السلطنه، نخست وزیر واقع گردیده، آقایان نیز مراتب وطن پرستی همیشگی خود را ابراز و مراتب فوق را به عموم اهالی فارس، به ویژه شیراز، اعلام دارند که با اطمینان کامل به توجهات مخصوصه جناب اشرف آقای قوام السلطنه ، نخست وزیر، مستظهر بوده و با آرامش خیال، هر یک به کار خود مشغول باشند. ۲۳ مهر ماه ۱۳۲۵، فرمانده نیروی جنوب و کفیل استاندرای، سرلشکر زاهدی، نماینده ویژه جناب اشرف آقای نخست وزیر، جواد بوشهری، احمد شریفی. (قهرمانی ابیوردی، ص ۴۱۰-۴۰۹ + نورزاده بوشهری ص ۴۹-۴۷)
پس از ابلاغ بیانیه از سوی سرلشگر زاهدی به عشایر فارس و پذیرش آن از سوی سران قشقایی، محمد ناصر خان قشقایی طی تلگرافی به قوام السلطنه، مراتب سپاسگذاری و اطاعت خود را به وی ودولت مرکزی اعلام نمود.
حضور جناب اشرف آقای نخست وزیر،درتعقیب عرایض قبلی، معروض می دارد: دیروز اوامر جناب اشرف را تیمسار سرلشگر زاهدی و جناب آقای امیر همایون، ابلاغ نمودند. فدوی با استظهار کامل به مراحم جناب اشرف در برابر قبول مستدعیات اهالی فارس، دستور پراکندگی نفرات ایلات را داده، با کمال آرامش به خانه خود برگشت نمایند. بنده و تمام نفرات ایلات که وطن پرستی همه در پیشگاه حضرت اشرف مشهود است بسیار خوشوقتیم که فکر صائب و نیات خیرخواهانه آن حضرت، با قبول مستدعیات نهضت کنندگان، آرامش را در سراسر جنوب مستقر فرموده و مجال آشوب طلبی و ماجراجویی [را] از افراد ناصالح که می‌خواستند با تبلیغات سوء خود، لباس دیگری به نهضت فارس بپوشانند، وخود، بر مقصود شوم ایران بر باد ده چند، کامیاب [گردند]، گرفته و کشور را از مخاطرات حتمیه که غوغاطلبان تهیه نموده بودند، نجات بخشید. اینک بار دیگر با عرض تشکر، وفاداری و خلوص ارادت خود و برادران خود را نسبت به شخص اشرف معروض داشته، اطمینان داشته باشند، بنده و تمام افراد فارس و ایلات ، هم عشایر جنوب ایران، برای تأمین سعادت و حفظ استقلال کشور و بقای وحدت کامل ملی و اجرای کامل قانون اساسی، تحت توجهات مخصوصه آن پیشوای بزرگوار، پیشقدم و جان نثار خواهیم بود. محمد ناصر قشقایی (محمدخانی ابیوردی، ص ۴۱۱)
قوام السلطنه نیز در جواب تلگراف تشکر آمیز ناصرخان قشقایی ، تلگرافی بدین مضمون به او مخابره می‌کند. : «شیراز: آقای محمد ناصر خان، از شرحی که راجع به خاتمه اوضاع فارس و خدمتگزاری خود، تلگراف کرده بودید، مستحضر شدم، نظر به کمال علاقمندی که به رفاه و‌ آسایش عموم و اصلاح امورکشور دارم، آنچه را که تیمسار سرلشکر زاهدی، فرمانده نیروی جنوب، ابلاغ نموده‌آند، باید به موقع اجرا گذارده شود. نسبت به شخص خودتان وخانواده خود، مطمئن باشید که از طرف من جز خیرخواهی و محبت نخواهید دید. انتظاردارم،از مراتب خدمتگزاری، و وطن پرستی با نهایت صدق و صمیمت، همیشه ساعی بوده و محبت و اعتماد اینجانب را بیش از پیش جلب نمایید. نخست وزیر قوام السلطنه
«تلکراف دیگر جناب اشرف آقای نخست وزیر به مناسبت پایان قضایای فارس» روزنامه پارس، س ۵، ش ۵۲۱ یکشنبه ۲۷/۷/۲۵) ص اول، ستون دوم
بدین گونه قیام مسلحانه عشایر فارس، به رهبری محمد ناصر خان قشقایی و برادران وی، در تاریخ ۲۳ مهر ماه ۱۳۲۵ با امضاء موافقت نامه و پذیرش مواد یازده گانه قوام السلطنه – نخست وزیر- پایان یافت و عصیان فارس به منزله عصیان فارس به منزله «نهضت ملی» و ناشی از «میهن پرستی و اندیشه دفاع از استقلال و تمامیت ارضی ایران» اعلام گردید. (غائله آذربایجان، دکتر خانبابابیاتی، چ اول، ۱۳۷۵، زریاب، تهران، ص ۸۰۳ و ۸۰۴). وب ه دستور سران نهضت، عشایر به شورش واداشته شده به پراکندگی و تفرقه ترغیب شد. سرلشکر زاهدی پس از موافقت سران عشایر، از آنان می خواهد که همواره مطیع دولت باشند واین مواد را هم نیز به اطلاع عموم برسانند… «… علیهذا، انتظار داریم، هیئت مدیره نهضت ملی، اکنون که به موافقت، کاملاً تقاضای حقه آنان مورد قبول جناب اشرف آقای قوام السلطنه نخست وزیر واقع شده، آقایان نیز مراتب وطن پرستی همیشگی خود را ابراز و مراتب فوق را به عموم اهالی فارس به ویژه شیراز، اعلام دارند که با اطمینان کامل به توجهات مخصوصه جناب اشرف، آقای نخست وزیر مستظهر بوده، با آرامش خیال، هر یک به کار خود مشغول شدند… » مرکز اسناد ریاست جمهوری، بدون شماره، ۲۵/۷/۱۳۲۵)
سیر حوادث نهضت جنوب از جمله بررسی اقدامات مسلحانه عشایر و تصرف شهرهای مختلف جنوب از جمله کازرون و بوشهر و سایر اقدامات شورشی و تخریبی عشایر جنوب دراین قسمت و مبحث فرصت پرداختن نمی‌باشد و خوانندگان عزیز برای کسب اطلاعات بیشتر به کتاب نورزاده بوشهری در این خصوص ارجاع می‌دهیم.
اما پس از پایان یافتن نهضت جنوب و قیام مردم فارس، مهمترین دغدغه دولت، اسلحه‌های موجود در میان عشایر که به هر طریق، یا از قبل در میان عشایر بود یا اسلحه‌هایی که به مدت یک ماه قیام مسلحانه به عنوان غنیمت برده بود، یعنی وجود آن همه اسلحه دردست عشایر و مسلح بودن آنان ترس و واهمه داشت و برای اینکه مبادا عشایر روزی دیگر، به فکر قیام و شورش علیه دولت دولت بیفتند،دولت به فکر خلع سلاح آنان بود که دیگر توان مبارزه با ارتش دولتی را نداشته باشند. بنابراین، پس از مذاکرات بین دولت وسران نهضت و پایان نهضت، مسئله مطرح آن روز مملکت، به ویژه فارس، گرفتن اسلحه‌های عشایر از دست آنان بود. لذا، بلافاصله پس از اعلام ختم قیام فارس، از طرف دولت و به وسیله مأمورین حکومتی فارس، خلع سلاح عشایر فارس آغاز گشت. اما عشایر، به راحتی زیر بار تحویل اسلحه خود به دولت نمی‌رفتند. زیرا ترس این را داشتند که از سوی دولت مورد مجازات قرار گیرند و اگر اسلحه نداشته باشند به وسیله آنان سرکوب شوند.
از این رو، باید گفت که خلع سلاح عشایر فارس، در دو مرحله عمده صورت می‌گیرد که مرحله اول آن، بلافاصله پس از پایان قیام صورت می گیرد که در این مرحله، عشایر به سهولت، اوامر دولت مرکزی را در تحویل دادن اسلحه‌های شخصی ودولتی که در طول قیام خود به غنیمت و چپاول برده بودند، نمی‌پذیرفتند و مسامحه واهمال به کار می‌بردند. از طرف دولت اقدامات فراوانی معمول گردید تا عشایر راضی به پس دادن اسلحه به دولت شوند و از این رو، مذاکرات متعددی به وسیله تیمسار هوشمند افشار، فرمانده نیروی جنوب که جایگزین سرلشکر زاهدی گشته بود، با محمد ناصر خان قشقایی، در این زمینه صورت گرفت که مشکل اساسی عشایر در عدم تحویل اسلحه به دولت، عدم تأمین آنان بود. عشایر می‌گفتند، اگر دولت مرکزی، آنان رامورد عفو و بخشش قرار بدهد که بداننددیگر مجازاتی در کار نیست، اسلحه‌های خود را تحویل می‌دهند.
به دنبال عفو عمومی عشایر از سوی محمد رضا شاه پهلوی، در مرداد ۱۳۲۶، دایر بر عفو عمومی عشایر از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۶، عشایر فارس، مساعدت فراوانی با نیروهای جمع آوری اسلحه نمودند تا اینکه تا پایان سال ۱۳۲۶، مسئله خلع سلاح عشایر فارس پایان یافت.
اما مذاکرات هوشمند افشار و ناصر خان در مورد خلع سلاح عشایر:
با اقداماتی که [به] وسیله تیمسار سرتیپ هوشمند و مذاکراتی که بین ایشان و‌اقای ناصر خان قشقایی به عمل آمده، و همچنین تلگراف محبت آمیزی که از طرف جناب اشرف آقای نخست وزیر، آقای ناصرخان مخابره شده، تصور می‌رود سوء تفاهمات موجود، برطرف و پس از ورود آقای استاندار، مرتفع گردد….. و این دو روزه نیز، تعدادی تفنگ ، فشنگ سیستم مختلف از کازرون به شیراز آورده و به ستاد لشکر تحویل گردید…» (سازمان اسناد ملی ایران، شماره پرونده ۸۱۶-۱۲۰۰۹، ۱۸/۱۰/۱۳۲۵)
روزنامه مرد امروز دراین زمینه نوشته: «مصاحبه با آقای ناصرخان قشقایی، موافقت با خلع سلاح و تخت قاپو کردن عشایر …» س- نسبت به اعلامیه اخیر فرمانده نیروی فارس، حاکی از خلع سلاح عشایر، چه عقیده‌ای دارید؟ ج – همانطور که عرض کردم، به عقیده من، عشایر باید خلع سلاح شوند ولی، خلع سلاح عشایر با صدور اعلامیه های تند و بلند بالا و یا تهدید و زور وهیاهو وتبلیغات زننده، تصور می‌نمایم شایسته نباشد … وضع بیست سال پیش، هرگز نباید تکرار شود و نباید فاصله‌های وحشتناک بین نیروهای تأمینه وقوای عشایری وجود داشته باشد، چنانکه فعلاً‌وجود دارد…» (مصاحبه با آقای ناصر خان قشقایی، موافقت با خلع سلاح و تخت قاپو کردن عشایر… روزنامه مرد امروز، سال ۵، ش ۹۰، )۲۱/۱۰/۱۳۲۵) ص ۵، ستون دوم)
بوشهری سخنان ناصرخان را در مورد خلع سلاح و عشایر به صورت کامل آورده است.
ناصرخان، راجع به تسلیم اسلحه عشایر قشقایی، در یک جلسه مطبوعاتی در شیراز، در حضور فرمانده لشگر و نمایندگان مطبوعاتی گفته بود که «یک سال قبل، ملت فارس از من تقاضا کرد که اسلحه به دست گرفته، نهضت را به وجود آورم و از آنجایی که من تابع تمایلات ملت هستم، ای کار را قبول کردم و اکنون نیز که ملت خواستار خلع سلاح است ، من مخالفتی نمی‌کنم واسلحه را تحویل می‌ده. اما باید این نکته را نیز تذکر بدهم که به عقیده من، با خلع سلاح ایلات، اصلاحاتی که مورد ادعایدولت است، جامه عمل نخواهد پوشید و به نظر من بایستی در ای کشور، اسلحه ۴) طبقه مردم را از دستشان گرفت و آن وقت،دم از اصلاحات زد. این شش طبقه عبارتند از: ژاندارم و مردم سیاست باف و چاقوکش‌ها و روحانی نمایان و روزنامه نویس‌ها وایلات. و تا زمانی که ژاندارم‌ و ارتش، به ناحق به مردم فشار می‌آورند و پشت دهاتی بدبخت را از ترس می‌لرزانند و روزنامه نویسان، به نوشتن هر لاطائلی دست می‌زنند و چاقو کش‌ها، روی مردم چاقو می کشند و روحانی نمایان، چماق تکفیر را برای استفاده شخصی بلند می‌کنند، اسلحه از دست عشایر گرفتن و دم از اصلاحات زدن، به کلی بی معنی است و ایلات در وهله آخر قرار گرفته است…
به عقیده من، عشایر باید خلع سلاح شوند اما، تصور نمی‌کنم خلع سلاح آنها با صدور اعلامیه‌های تند و زننده و بالا بلند و با تهدید و زور و هیاهو، قابل اجرا باشد. در دوره بیست ساله گذشته، فشار شدیدی به ایلات و عشایر وارد آمد و این فشار را شهرنشینان به خود ندیدند و هر قدر تأمین به عشایر داده شد، همانقدر از ایلات تبعید و تیرباران شدند. اکنون در یک قسمت فارس، مقامات مسئول، دست به کارهای عجیب زده وعده‌ای از مردم بی‌گناه را روی غرض شخصی، پرباران کرده‌اند… این نهضت شالوده‌های صحیح و غیر قابل تزلزل داشت و آن، حفظ استقلال کشور واسترداد آذربایجان بود.
اگر چه برخی از عشایر، برای شرکت در نهضت فارس، دعوت نشده بودند و مرتکب قتل و غارتهایی در بعضی نقاط شدند و دشمنان و مغرضین، این اعمال را به طرز عجیبی، بزرگ نشان دادند و به احرار و ابرام، آن را به نهضت فارس چسباندند و من در بدو شروع نهضت، به این معایب و تحریکات احتمالی مغرضین توجه داشتم، ولی، هدف نهضت طوری بود که امکان داشت از معایب و نقایص آن صرفنظر نموده و این نهضت با پشتیبانی جناب اشرف، قوام السلطنه به وجود آمد. (نورزاده بوشهری، ص ۱۰۲-۱۰۰)
در اواخر دی ماه ۱۳۲۵ ، ناصرخان برای مذاکره در مورد خلع سلاح ، به شیراز می‌رود. «… طبق گزارش شهربانی شیراز روز ۲۶/۱۰/۲۵ محمد ناصر قشقایی به شیراز وارد و روز ۲۷ دی ماه با اقایان سرتیپ هوشمند و سرتیپ همت و استاندار ملاقات و فعلاً موضوع تحویل اسلحه مورد مذاکره می‌باشد. (سازمان اسناد ملی ایران، شماره پرونده ۸۱۶- ۱۱۲۰۰۹ ، ۲۹/۱۰/۲۵)
ناصرخان در این مذاکره امیدواری فراوانی در تحویل دادن اسلحه از سوی عشایر به تیمسار افشار می‌دهد.
«… نسبت به انجام امور خلع سلاح، منحصراً به امید و اتکاء مواعیه و اوامر شاهانه، خود، حاضر شده‌اند شروع به تحویل مهمات و اسلحه نمایند…» (سازمان اسناد ملی ایران، ش پرونده ۸۱۶- ۱۱۲۰۰۹، ۱۷/۱۱/۱۳۲۵).
ادامه دارد که تحت نام ادامه ۲ فرستاده می‌شود.

۳ – ۷ برادران قشقایی و دکتر مصدق

 

۳ – ۷ – ۱ نقش برادران قشقایی در نهضت ملی شدن نفت

برادران قشقایی (محمد ناصر، ملک منصور، محمد حسین و خسرو) که در رأس هرم سیاسی ایل قشقایی قرار داشتند، پس از شهریور ۱۳۲۰ و با گذراندن یک دوره تبعید و سرکوب در دوره رضا شاه، با بهره گرفتن از شرایط سیاسی پیش آمده در کشور و نارضایی گسترده توده عشایر فارس از دوران گذشته، دست به تحرکات گسترده‌ای زدند که سرانجام به رویارویی آنان با نیروهای دولتی منجر گردید. این اقدامات سبب گردید آنان به یک قدرت برتر در فارس تبدیل گردند و در صحنه سیاسی کشور حضور فعال داشته باشند.
با آغاز جنبش ملی شدن صنعت نفت، برادران قشقایی ه این حرکت پیوستند و از دکتر مصدق حمایت گسترده‌ای کردند، اما وقوع کودتای ۲۸ مرداد و اعلام مخالفت قشقایی‌ها با دولت کودتا و کوشش آمریکایی‌ها و دولت زاهدی برای آرام نمودن تحرک آنان، منجر به فروپاشی اتحادیه سیاسی ایل قشقایی و تضعیف موقعیت سران قشقایی گردید. دراین نوشته کوشش شده است عملکرد قشقایی‌ها در دوران مزبور با توجه به اسناد و منابع موجود مورد بررسی قرار گیرد.

۳ – ۷ – ۲ دکتر مصدق و قشقایی‌ها

در سال ۱۳۳۹ ق. که دکتر مصدق از اروپا به ایران بازمی‌گشت از راه بوشهر وارد شیراز شد. اهالی فارس به وی اصرار کردند والی گری فارس را بپذیرد و با ارسال تلگرافی به نخست وزیر وقت، خواستار انتخاب مصدق به این سمت شدند. بدین ترتیب وی به والی گری فارس منصوب شد. [۳۹۷]
در زمان والی سابق فارس – عبدالحسین میرزا فرمانفرما- «صولت الدوله» به دلیل جنگ با انگلیسی‌ها از ایلخانی‌گری قشقایی عزل شده بود. دکتر مصدق با آگاهی از قدرت صولت الدوله در برقراری امنیت در فارس، وی را به ریاست ایل قشقایی منصوب کرد. [۳۹۸] همچنین «پلیس جنوب» را که در گذشته روابط خصمانه‌ای با صولت الدوله داشت، به رسمیت نشناخت. [۳۹۹] بدین ترتیب روابط بسیار نزدیک و دوستانه صولت الدوله با مصدق تا پایان والی گری وی ادامه یافت.[۴۰۰] و سپس در زمان تبعید ایلخانی قشقایی به تهران و حضور وی به عنوان نماینده مجلس در تهران در کنار دکتر مصدق که خود نماینده مجلس بود، گسترده‌تر شد. [۴۰۱] پس از مرگ صولت الدوله در زندان رضا شاه، مصدق همچنان با خانواده قشقایی ارتباط داشت.

۳ – ۷ – ۳ قشقایی‌ها و ملی شدن صنعت نفت

هنگامی که در مجلس شورای ملی زمزمه ملی شدن صنعت نفت شروع شد، برادران قشقایی در مجلس شورای ملی و سنا حضور داشتند. محمد حسین و خسرو قشقایی به ترتیب نماینده شهرستان آباده و فیروزآباد بودند و محمد ناصر قشقایی سناتور استان فارس بود. [۴۰۲]
قشقایی‌ها به دو دلیل به عضویت جبهه ملی درآمده و وارد مبارات ملی شدن نفت شدند:

 

  • همکاری دیرینه آنان با ملیون ایران به ویژه دکتر مصدق؛

 

  • مبارزه همیشگی آنان با خاندان پهلوی که از دوره حکومت رضاشاه و مرگ صولت الدوله در زندان وی شروع شده بود.

 

بدین ترتیب قشقایی‌ها با قدرت تمام به حمایت ازدکتر مصدق پرداختند. در دوره نخست وزیری رزم آرا، زمانی که کمیسیون مخصوص نفت در مجلس برای بررسی قرارداد الحاقی «گس- گلشائیان» به ریاست دکتر مصدق تشکیل شد، خسرو قشقایی به عنوان منشی این کمیسیون انتخاب گردید. این کمیسیون پس از یک سلسله مذاکرات مفصل، قرارداد مزبور را رد کرد. [۴۰۳]
پس از آنکه خسرو قشقایی به عضویت کمیسیون نفت برای بررسی طرح ملی شدن صنعت نفت درآمد، در کنار دکتر مصدق کوشش زیادی برای تصویب این طرح به عمل آورد. [۴۰۴] تا اینکه کمیسیون نفت طرح فوق را تصویب کرد. سپس مصوبه کمیسیون در مجلس شورای ملی و مجلس سنا در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب رسید. [۴۰۵] بدین ترتیب صنعت نفت ملی اعلام گردید.

۳ – ۷ – ۴ قشقایی‌ها در دوران نخست وزیری مصدق

زمانی که مجلس به دکتر مصدق پیشنهاد نخست وزیری داد و او در پذیرش این سمت تردید داشت، خسرو قشقایی وی را از قصد دربار مبنی بر تشکیل کابینه توسط «سید ضیاء الدین طباطبایی» آگاه ساخت، از این رو مصدق روز بعد یعنی پنجم اردیبهشت۱۳۳۰ طرح نه ماده‌ای خلع ید شرکت نفت ایران و انگلیس را به تصویب مجلس شورای ملی رساند[۴۰۶] و سمت نخست‌وزیری را پذیرفت.
با آغاز دوران نخست وزیری دکتر مصدق، برادران قشقایی با تحرک بیشتری وارد جریانات سیاسی شدند. آنان با حمایت سرسختانه و همه جانبه از مصدق موجب جلب توجه محافل سیاسی داخلی و خارجی به سوی خود شدند. همچنین نقش مشاور و نماینده سیاسی دولت را عهده‌دار شدند، به طوری که هر از گاهی مأموریت‌های سیاسی به آنان واگذار می‌گردید.
در سال ۱۳۳۰ ش. خسرو و ناصر قشقایی به آمریکا مسافرت کردند. خسرو قشقایی در آمریکا کوشش زیادی کرد تا حقانیت ملت ایران و اقدامات دکتر مصدق را به وسیله روزنامه‌ها و محافل سیاسی آمریکا به گوش جهانیان برساند. وی در نیویورک با شرکت در جلسه «انجمن آسیایی» در مورد نهضت ملی ایران و ستم‌های یکصد ساله انگلیسی‌هادر ایران توضیحاتی داد و اظهار داشت که ایلات ایران به ویژه ایل قشقایی حاضر به هر گونه فداکاری در این مبارزه هستند. [۴۰۷] همچنین هنگامی که «هریمن» فرستاده آمریکا برای حل اختلاف نفت بین ایران و انگلیس، قصد داشت به ایران مسافرت کند، خسرو قشقایی درتلگرافی به دکتر مصدق اظهار داشت که مسافرت وی نزدمحافل آمریکایی از اهمیت زیادی برخوردار است و یادآوری کرد او را از اوضاع ایران، احساسات مردم و رفتار انگلیسی‌ها در ایران آگاه سازند. [۴۰۸]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...