و گاهی نیز به منزله بدل آیه و عبارات قبلی است.
بطور مثال علامه & در ذیل آیه ۵۶ سوه مبارکه‌انفال{ الَّذینَ عاهدتَّ مِنهُم ثُم ینْقُضُون َعَهدَهُم فِی کُلِّ مَرَّهٍ وَهُم لا یتَّقُونَ} ترجمه: همانا کسانی که با برخی از آنان (بارها) پیمان بستی ولی هر بار پیمانشان را می‌شکنند واز خدا پروا نمی‌کنند
می‌نویسد: بیانی است برای کسانی که کافر شدند در آیه گذشته یا بدل است برای آن بدل بعض از کل.[۳۹۲] همچنین در ذیل آیۀ:
پایان نامه
{وَ فَضَّلَ اللَّه‌الْمُجاهِدِینَ عَلَى الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً دَرَجاتٍ مِنْهُ…} [۳۹۳]
درجه‏هاى او کانّه لفظ” فضل” متضمن معناى اعطاء و یا معنایى شبیه به‌ان است و جمله” دَرَجاتٍ مِنْهُ"، بدل و یا عطف بیان براى جمله” أَجْراً عَظِیماً” است و مى‏خواهد بفرماید: خداى تعالى مجاهدین را اجرى عظیم داده، در حالى که‌انان را بر قاعدین اجرى عظیم بخشیده و یا پاداش داده، و آن اجر عظیم عبارت است از درجاتى از ناحیه خودسید قطب نیز به‌این از ارتباطها توجه داشته و در تفسیر آیات استفاده نموده‌است از جمله در ذیل آیۀ اول سورۀ مبارکۀ ابراهیم در تفسیر واژۀ صراط می‌نویسد:
صراط بدل از نور است‌. صراط خدا، راه ‌او، و سنت او، و قانون او است‌که بر هستی فرمانروائی می‌کند، و شریعت او است‌که بر زندگی فرمانروائی دارد. نور به سوی این راه‌ هدایت می‌دهد و رهنمود می‌کند، یا نور همان راه‌است‌. این معنی بهتر است‌. چه نوری که در خود نفس درخشان است‌، همان نوری است‌که در خود جهان رخشان است‌. آن هم همان سنت‌که قانون است و آن هم خود شریعت است‌. نفسی‌که در این نور زندگی می‌کند در فهم و درک را‌ه خطا نمی‌پوید، و در فکر و اندیشه به خطا نمی‌رود، و در رفتار و کردار اشتباه نمی‌کند. پس همچون نفسی بر راه راستی قرار دارد.[۳۹۴]
ودر ذیل آیۀ ۴۵ آل عمران نیز دربارۀ واژۀ مسیح این گونه‌اظهار نظر می‌کند که: این مژدۀ کامل وگویائی است که کار را یکسره روشن میکند. مژده به کلمه ای از جانب خدا است که نامش مسیح عیسی پسر مریم است… (مسیح)، در این عبارت، بدل واژۀ (کلمه) است، و در حقیقت همان (کلمه) است.[۳۹۵]
گاهی یک یا چند آیه به مقتضای سیاق آیه عطف به آیه یا آیات قبل از خود است، مانند این جمله { وَ إِذْ یمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا… }، [۳۹۶] که عطف بر جمله سابق یعنى{ وَ إِذْ یعِدُکُمُ اللَّه‌احْدَى الطَّائِفَتَینِ أَنَّها لَکُمْ"} بوده، و بنابراین، آیه شریفه در سیاق بیان نعمتى است که خداوند بر ایشان ارزانى داشته و آنان را با احسان‏هایى که به‌ آنان کرد و خود آنان در آن نعمت‏ها دخالتى نداشتند تایید فرمود[۳۹۷].
و نیز دربارۀ این عبارت از آیۀ ۱۱ سورۀ مبارکۀ رعد { وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ}می‌نویسد: این جمله عطف بر جمله{ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ} و مفسّر آنست و معناى تعلیل را مى‏رساند، وقتى مردم غیر از خداى سبحان والیى نداشته باشند که متولى امرشان شود، قهراً کسى را نخواهند داشت که جلو خداوند متعال را بگیرد و نگذارد خواسته‏هایش را علیه‌ایشان اجراء سازد.[۳۹۸]
وگاهی یک آیه را دنبالۀ آیۀ قبلی می‌داند و به تفسیر آن پرداخته‌است؛ مثلاً در ذیل آیۀ: { اللَّهُ یعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثى‏ وَ ما تَغِیضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ وَ کُلُّ شَی‏ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدار}.[۳۹۹]
معتقد است که: این آیه با آیه بعدى‏اش نظیر دنباله‏اى است براى آیه قبلى، زیرا مضمون آنها این است که خدا بر هر چیزى عالم است، و بر هر چیز قادر است، و دعا را به‌اجابت مى‏رساند، و هر چیزى براى او خاضع است، پس او سزاوارتر به ربوبیت است، و نیز امر آیات به دست اوست، نه به دست تو، و تو منذرى بیش نیستى.[۴۰۰]
گاهی نیز یک دسته‌از آیات در مقابل دسته‌ایی دیگر از آیات قرار گرفته‌اند تا معنای آیات قبلی را تکمیل نمایند وبرای شنونده جای سوالی نماند.
سید قطب در این زمینه‌ایات ۶۰ ـ ۴۹ سورۀ مبارکۀ ص را در مقابل آیات قبلی ( ۴۸ ـ ۱۷ ) می‌داند واین گونه به توضیح وتفسیر آنها می‌پردازد.
آیات قبلی در بارۀ زندگی و یـاد و یادآوری بندگان برگزیدۀ یزدان در همین دنیا بود. از بلا و مصیبت و امتحان و آزمون و صبر وشکبائی و رحمت و عنایت ولطف و فضل خدا سخن رفت‌…. پس از آن روند قرآن با تکذیب‌کنندگان و سرکشان به جهان دیگر می‌رود و در سرای جاویدان رویاروی ایشان می‌شود… روند قرآن ‌گامهایش را در صحنه‌ای از صحنه‌های قیامت به جلو برمی‏دارد و دنباله آن را می‌گیرد.
سپس برای دقیقتر نشان دادن این ارتباط وهماهنگی از کتاب دیگر خود یعنی مشاهد القیامه فی القرآن کمک می‌گیرد و می‌نویسد: این صفحه با منظره متقابل ‌کامل در مجموعه و اجزاء و در سیماها و نمادها است‌: منظرۀ «‌پرهیزگاران و متقیانی‌« است که دارای «‌حسن عاقبت و سرانجام نیک» هستند. و منظرۀ ‌«‌طاغیان و سرکشانی‌» است‌که دارای «‌سوء عاقبت و سـرانجام بد» هستند… [۴۰۱]
وهمچنین ذیل آیات ۱۶، ۵ سورۀ مبارکۀ لیل، ابتدا به معنای اجمالی آنها اشاره کرده، وطبق سیاق آیات مردم را به دو دسته تقسیم کرده‌است، به‌این صورت که: کسانی هستند که جان و مال خود را ببخشد، و از خشم و عذاب خدا خود را بپرهیزد، و به‌این عقیده‌ایمان و باور داشته باشد، و کسانی که بخل ورزد در جان خود و در مال خود، و خود را بی‏نیاز از خدا و از هدایت او بداند، و این عقیدۀ خوب را تکذیب کند.
وی بدین صورت نتیجه می‌گیرد که: سعی و تلاش شما درحقیقت خود، در انگیزههای خود، در رویکرد و جـهت خود، و در نتائج و حاصل خود، گوناگون است مردمان در این زمین، سرشتهایشان، جهتها و خواستهایشان، اندیشه‌ها و جهانبینی‌هایشان، تلاشها و پویشهایشان، گوناگون است. انگار هر فردی از آنان جهان ویژهای است و در ستارۀ ویژهای زندگی میکند.
اینان دو صف هستند، صفهائی که در هر یک از آنها مردمان مختلفی، و سعی و تلاش جداگانهای، و برنامه‌های متفاوتی، قرار دارد. هر یک از این دو صف در این زندگی راهی را در پیش میگیرد و هر یک از این دو صف در راه خود توفیق پیدا میکند[۴۰۲]
البته علاوه بر موارد فوق موارد دیگری از قبیل معترضه بودن، شاهد بودن بر آیه قبلی، پاسخ به سؤال مطرح شده در آیه قبل و… نیز گفته شده که برای جلوگیری از اطاله کلام از آنها می‌گذریم.
ب) ارتباط غیر آشکار و پوشیده بین آیات
منظور از این ارتباط بین آیات این است که گاهی آیات ظاهراً جملات مستقلی به نظر می‌رسند و هیچ تناسب و ارتباطی بین دو آیه و دو عبارت دیده نمی‌شود اما با کمی ‌ژرف اندیشی و دقّت این ارتباط نیز کشف خواهد
شد.
این نوع از ارتباط خود بردو حالت است.
الف) گاهی قسمتی از آیه با یک حرف عطف مشترک به ما قبل خود ارتباط می‌یابد که در این صورت باید میان دو جمله وجه جامع و جهت مشترکی وجود داشته باشد.
بطور مثال در آیه:
{ و الله یَقبِضُ و یَبسُط و الیه تُرجعون}[۴۰۳]
میان قبض و بسط (بصط) تضاد وجود دارد.[۴۰۴]
ب) اما در حالت دوم که‌ایه به‌ایات قبل از خود معطوف نشده و مستقل به نظر می‌رسند باید محور و رکنی (قرائن معنوی ) در جمله وجود داشته باشد تا از اتّصال اجزاء کلام به یکدیگر خبر دهد.[۴۰۵]
بنابراین یکی از مواردی که گره‌از کار تفسیر می‌گشاید و کار مفسّر را ارزشمند می‌کند یافتن این محورها و تکیه گاه‌هاست که‌از لطافتها و ظرافتهای خاص تفسیری است.
این محورها و ارکان ارتباطی را در کتابهای علوم قرآنی با نام اسباب تناسب می‌شناسند و در ادامه بحث به مهمترین آنها اشاره کرده و تا حد امکان به بررسی آنها در دو تفسیر المیزان و فی ظلال القرآن می‌پردازیم.
اسباب مناسبت (وجوه‌ارتباط)
میان معانی واژه‌ها، عبارات، وآیات قرآن روابط گوناگون واسباب تناسب متنوعی حکم فرماست. که‌از مهمترین این شیوه‌های پر کاربرد؛ می‌توان به بحثهای؛ تنظیر، مضاده، واستطراد، حسن تخلّص اشاره کرد که در ذیل به بررسی این مقولات در دو تفسیر المیزان وفی ظلال القرآن می‌پردازیم.
تنظیر
از جمله محسّنات معنوی است، و عبارت است از ایجاد پیوند میان دو امر همانند، که در بلاغت نیز شیوه‌ای پسندیده بشمار می‌رود[۴۰۶] و شأن عقلا آن است که‌هر چیزی را به نظیرش ملحق کنند.[۴۰۷]
مرحوم علامه طباطبایی نیز ذیل آیه
{کَما اَخرَجَکَ ربُّک مِن بَیتِکَ بِالحَقّ و اِنَّ فَریقاً مِنَ المُؤمِنین لَکارِهُون}[۴۰۸].
می‌نویسد ظاهر سیاق چنین می‌رساند که جمله { کما اخرجک} متعلق به مدلول جمله{ قُل لِلاَنفالِ للهِ و الرَّسولِ} است.
و تقدیرش چنین است می‌باشد« که خداوند حکم کرده به‌اینکه‌انفال برای او و رسولش باشد، و این حکم به حق است، هر چند بعضی از مومنین کراهت داشته باشند، هم چنان که خدا ترا از خانه‌ات به حق بیرون کرد با اینکه طایفه‌ای از ایشان کراهت داشتند. پس همه‌اینها حق و بر طبق مصلحت دین و دنیای ایشان بوده، و ایشان از آن مصالح غفلت داشته‌اند.[۴۰۹]»
بنابراین علامه (ره) نیز همراه سیوطی شده و ارتباط و تناسب بین آیه ۵ و آیات قبلی را از نوع تنظیر دانسته‌است. به‌این معنا که مقصود از تنظیر در این آیه‌ان است که ناراضی بودن اصحاب نسبت به نحوه تقسیم غنائم توسط پیامبر همانند ناخشنود بودن آنان برای خروج از مدینه برای جنگ است.
سید قطب نیز در ذیل آیه توضیح می‌دهد که خداوند به مسلمانان هشدار می‌دهد که گروهی از شما از جنگ وجهاد روی برگرداندید وآنرا ناپسند دانستید وگروهی نیز نحوه تقسم غنائم را نپسندید ولی خدا برای شما چیز دیگری می‌خواست.
وی معتقد است که‌این آیات به آیات قبلی برمی‌گردد که درآن خداوند غنائم را یکسره برای خدا وپیامبرش برگرداند تا پیامبر آنهارابطور مساوی بین مردم تقسیم کند.
سید قطب بعد از ارائه مطالب مقدماتی نتیجه می‌گیرد که: برگشت دادن غنائم به خدا ورسولش وتقسیم آن در میان ایشان بطور یکسان وناخوش آیندی برخی از مومنان از این برابری، ومقدم براین ناخوشایندی برخی از مومنان از این که بهرهء بیشتری به جوانان تعلق گیرد همانند آن است که خداوند تورا از خانه وکاشانه‌ات به حق بیرون فرستاد برای جنگ با گروه قدرتمند وبرخی از مومنان جنگ را نمی‌پسندیدند ولی
فرجام کار که‌این غنائم را نتیجه داده‌است هم اکنون در برابر دیدگانشان آماده وبرایشان روشن شده‌است.[۴۱۰]
یکی دیگر از مواردی که‌اشاره به بحث نظیر دارد و با آیات قبل وبعد خود هماهنگی پیدا می‌کند ومورد توجه مفسرا ن نیز قرار گرفته‌است در سورۀ مبارکۀ فرقان است.
علامه طباطبائی در ذیل آیه:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...