*پایان مجازات
همانطور که مشاهده شد در آیین یهود و در مجموعه های مقررات تدوین شده بر اساس احکام این شریعت الهی برای محکومین به نیدوی و حرم محدودیت های اجتماعی در نظر گرفته می شود که مجرم ملزم به رعایت آنهاست . لیکن مجازات محکوم به نیدوی فقط در صورتی لغو میشود که وی توبه کند و اظهار ندامت نماید و از خاخام تقاضای عفو کندو اگر توبه وی را صادقانه دانستند بلافاصله حکم لغو و آثار آن برطرف می شود(پیشین ،۱۵)که در واقع معنای مشابه با اعاده حیثیت در حقوق جزای عرفی و همچنین مشابه با توبه در شریعت اسلامی را دارد .
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲- دین مسیحیت
دین مسیح یکی دیگر از ادیان الهی از مجموعه ادیان ابراهیمی است . مسیح (ع) بر اساس نقل تاریخ و تأیید قرآن کریم(سوره مبارکه آل عمران ، آیات ۵۰-۴۹ )از نظر حقوقی ، نظام جدیدی را معرفی نکرده است ، بلکه تا حدود زیادی دنباله رو موسی (ع) بوده است . او در احکام و دستورات دینی و اجتماعی یهود تغییر زیادی نداد تنها بخشی از احکام را که بنا به نقل قرآن(سوره مبارکه انعام ، آیه ۱۴۶) برای عقوبت یهود بر آنان حرام شده بود ، منسوخ کرد . بنابراین مسیحیت دارای حقوقی غیر از حقوق یهود نیست.( دفتر همکاری حوزه و دانشگاه ۱۳۶۴، ۵۷)
دانشمندان مسیحی در زمینه احکام حقوق بر داشته های مستقل از کتاب مقدس همچنین حقوق روم داشته اند و این برداشتهاپس از چندین قرن ، بصورت اولین مجموعه حقوقی کلیسا ، درحدود سال ۱۱۵۰ میلادی ، بدست « گراسیانوس » تدوین گردید .
این مجموعه مواد متعددی چون قوانین و احکام پاپ ها را و شورای کلیساها را از تاریخ پیدایش تا سال ۱۱۳۹ م درباره عقاید و اصول دین ، مراسم و آداب ، سازمان و اداره ، اموال کلیسا و آیین دادرسی و پیشینه های قضایی دادگاههای روحانی ، نظامات زندگی رهبانان ، عقد ، ازدواج و احکام مربوط به هبه نظم بخشید در سال ۱۲۳۴ میلادی به دستور « پاپ گراگوار » نهم « اناسینی » نخستین مجموعه حقوق رسمی تدوین گردید . دومین مجموعه در عهد « پاپ بنی فاس » و سومین مجموعه در عهد « کلمان پنجم » تدوین شد . این سه مجموعه با مجموعه حقوقی « گراسیانوس » پایه و اساس حقوق کلیسا را تشکیل می دهد.
قابل توجه است که حقوق کلیسا لااقل در برهه ای از زمان ، صرفاً در محدوده کلیسا قابل اجرا بوده است و خود کلیسا در خارج محدوده داخلی تابع قوانین دولتهای متبوع خود بوده است . در واقع حقوق حاکم بر کلیسا تنها شامل امور دینی و درمان رنجهای روحی و حفظ اموال کلیسا و احیاناً مجازات کشیش های متخلف می شده است.(پیشین، ۵۸ )
مذهب مسیح متعرض هیچیک از حدود الهی نگردید ، شریعت عیسی امر به عفو و اغماض و حلم و بردباری نمود و به پاداش های ملکوتی بیشتر اهمیت داد . از نظر مذهب مسیح جرم عملی است که اخلاقاً مذموم و از طرف خداوند تبارک و تعالی منع گردیده و هرگاه کسی آنرا مرتکب شود از دستور خالق سرپیچی نموده و اخلاقاً مسئول است و ارتکاب گناه شخص مرتکب را در آن دنیابا عذاب الهی مواجه می سازد . و در مورد مجرمین اصلاح پذیر معتقد بود که هدف کفاره گناه آموزش گناهکار است به همان نحو در مورد جرایم مهم باید هدف مجازات تزکیه نفس مجرم باشد. (شامبیاتی ۱۳۷۳، ۱۵۴)در آموزه های دین مسیح این اعتقاد وجود دارد که خدا در اصل بشر را بصورت خود آفریده است و این ماهیت انسان را قادر می سازد که هم خدا را در خود متجلی بسازد و هم نسبت به آفریدگار خود خیانت کند و پرستش خدای آفریدگار به خودپرستی و بت پرستی شیطانی تبدیل شود که در کتاب مقدس این اشتباه را به عنوان گناه معرفی می کند و این عصیان و نقض عهد بیگانگی بین خدا و انسان را موجب می‌شود .
بشریت تنها گناهکارانه عمل نمی کند بلکه اساساً خود گناهکار است و این موضوع را به لحاظ اخراج آدم از بهشت به خاطر خوردن یک میوه ممنوعه و اخراج او از بهشت بیان می کند و آدم را که سمبل انسانهاست و مرتکب گناه شده است پس همه مردم محکوم به جهنم هستند و انسان ها هرگز نمی توانند گناهکار نباشند و امکان منحرف شدن از صورت خدایی در آنها وجود دارد و بدین سان گناه را نوعی کفر و بی ایمانی به شمار می آورد.(بار ینگتون سیمون ودیگران ۱۳۷۹ ،۸۹-۸۷)
از آنجا که این بی ایمانی افراطی بشریت را از خدا دور می سازد انجیل بشریت را به سوی خداوند دعوت می کند و وعده آمرزش گناهان و عفو را می دهد و عیسی مسیح بر فراز صلیب گناه همه انسانها را بر عهده گرفت و به جای آنان عذاب کشید .
در آیین مسیح غسل تعمید و انجام مناسک غسل تعمید به نوعی خروج مومنانی است که از اسارت گناهکاری بیرون آمده و به بندگی و دینداری الهی رسیده اند و در نتیجه خداوند آنان را به عنوان پسران و دختران خویش می پذیرد و آنان را پارسا و دیندار می خواند می باشد . کسانی که غسل تعمید یافته اند از گناهان گذشته پاک شده و از این پس با دلی پاک زندگی می کنند و بدین سان چنین انسانهایی دیگر کاملاً گناهکار نمی باشند و دینداری و پاکی آنها ناشی از خداست.
مشاهده می گردد که در آیین مسیح غسل تعمید نیز وضعیتی مشابه با توبه در دین اسلام دارد و همانگونه که توبه باعث می شود که مجازات اخروی ساقط گردد و چنین فردی محبوب خداوند شود پس از اجرای مناسک و مراسم غسل تعمید چنین وضعیتی برای گناهکار در آیین مسیحیت هویدا می شود .
۳- دین زرتشت
آیین زرتشت یکی از ادیان الهی و پدیده های فرهنگی ایران باستان است که بنای تعالیم آن بر اساس گفتار نیک ، کردار نیک و پندار نیک می باشد .
دین زرتشت در قرآن مجید در ردیف ادیان یهود و مسیحیت تحت عنوان مجوس ذکر شده است خداوند در سوره مبارکه حج آیه ۱۷ می فرماید :« مسلماً کسانی که ایمان آورده اند و یهود و صائبان و نصاری و مجوس و مشرکان ، خداوند در میان آنها روز قیامت داوری می کند ». و مفسرین و علمای اسلامی عقیده دارند که منظور از مجوس قومی است که به زرتشت گروند و کتاب مقدسشان اوستا است.
تعالیم زرتشت در کتاب اوستا بیان گردیده است «وستا» در لغت به معنی دانش است و «اوستا» که حرف الف آنرا معرفه نموده است به معنای دانش دین زرتشتی است . این کتاب دارای ۲۱ نسک می باشد که جمعاً به سه بخش تقسیم گردیده است : بخش اول به معرفی اصول دین زرتشت می پردازد و بخش دوم به بیان نمازهای لازم برای زنده ها و مرده ها و جشن ها می پردازد و بخش سوم داتیک است که درخصوص مسایل حقوقی بحث نموده است .
مجموعه قوانین زرتشت در اصطلاح اوستا به وندیداد موسوم است واژه وندیداد به معنای قانون ضد دیو یا قانون ضد دشمن دیو می باشد . در کتاب وندیداد که مجموعه قوانین زرتشت در دوره ساسانی است . جرایم گوناگون را معمولاً با تازیانه مجازات می کردند .
اوستا تمام اعمال ناشایستی را که مطابق ارزشها و افکار رایج آن زمان بود و به دلایل گوناگون مردمان از ارتکاب آن بازداشته می شدند جرم برشمرده است اگرچه تمام این اعمال با عنوان گناه مطرح شده اند بعضی از آنها نوعی عمل خلاف اخروی هستند و کیفر آنها بصورت مکافات دنیایی و اخروی تعیین شده است .
در اوستا از جرم تصویری فرامرزی و گاه آن جهانی و علیه حیات موجودات عالم اعم از انسانی و غیر انسانی ارائه شده است یعنی شارع مقدس و مقنن در دین زرتشت علاوه بر جنبه حقوقی امر به جهان شمولی آن اشاره می کند بلکه از جرم به عنوان عملی مضر برای جهان یاد می کند و حتی مجازات (زَنش) مجاز (به حکم قانون مثل زنش مجرم) نیز باید محدود شود تا به آن مدینه فاضله مطلوب بشر یعنی از بین رفتن زنش نایل آییم چرا که هرگونه تعدی به حیات انسان خواه به عنوان مجازات و به اصطلاح زنش مجاز و تحکم قانون نیز مغایر با کرامت انسان است.[۹]
با مطالعه در کتاب مقدس زرتشتیان بحثی درخصوص اعاده حیثیت از مجرمان و گناهکاران مشاهده نمی گردد لیکن در بخش سوم شانزدهمین نسک بنام مستوریستان نام دارد و در بخش پنجم این نسک در مورد جزئیات و یا آزمایش الهی است یعنی آیینی که یک بی گناه برای اثبات بی گناهی خود از آزمایشهای سخت می گذرد .
در آیین زرتشت آزمایش ایزدی به عنوان یکی از دلایل مهم و کاربردی اثبات جرم موضوعیت داشته است . این عمل در ایران قدیم آزمایش الهی « ور » نامیده می شد و یکی از ادله اثبات دعوی به شمار می رفت . عبارت از آزمایشهای سخت جسمی بود که خواهان یا خوانده برای اثبات ادعای خود به آن استناد می کرد و این کار وقتی بود که به طریق دیگر نمی توانستند ادعای خود را ثابت کنند . اجرای آزمایش ایزدی آیین و تشریفات خاص خود را داشت و موارد اجرای آن کاملاً مشخص بود . انواع «ور» مشکل و برخی آسان بود . آزمایش ایزدی عبارت بود از راه رفتن در آتش و داخل نمودن دست در روغن داغ یا آب جوش و یا ریختن آهن گداخته بر قسمتی از بدن و یا خوردن و آشامیدن مقدار زیادی از غذا که یک فرد عادی نمی توانست آنرا تحمل کند.(کیخسروی مقدم ۱۳۵۶ ، ۲۶۱) و از این طریق با سربلند بیرون آمدن از این آزمایشات سخت فرد بی گناه دانسته می شد و به نوعی از وی اعاده حیثیت می گردید .
علاوه بر آزمایش الهی که ذکر گردید روش دیگر جهت پاک شدن از گناهان و آلودگی ها در فصل نهم از مجموعه قوانین زرتشت یا وندیداد اوستا آمده است « زرتشت از اهورا مزدا پرسید و گفت ای اهورامزدا ای خردمند نیکوکار و ای مقدس بگو بدانم کسانیکه بخواهند در این دنیا تن خود را از آلودگی ها به جسد مرده پاک سازند به کدام شخص باید مراجعه نماید ؟ اهورامزدا پاسخ می دهد که به مرد پارسا باید مراجعه نماید . به مردی که ای اسپیته زردشت بتواند سخن بگوید و جز حقیقت چیزی نگوید و قانون مقدس را تعلیم یافته و پارسا باشد و قواعد تطهیر را بداند . این مرد باید گیاهان (گیاهان معطر و پاک کننده) را در یک مساحت نه دیبازوی[۱۰] مربع بکند و جمع آوری نماید و اقدام به تطهیر نماید.»(دار مستتر جیمس پیشین ، ۱۸۱)
پس از این امر طی مراسمی که با جزئیات و اعمال مختلفی همراه است و با ادعیه ای که از گاتها خوانده می شود بدن مرد ناپاک را شستشو داده و بطوریکه تمام اعضای بدن یک به یک شستشو داده شود و پس از این مراسم مردی که از ناسو (گناه) پاک شده است تن خود را با گیاهان معطر می سازد و پوشاک خود را می پوشد و وارد خانه می شود .
این مرد پس از این مراحل وارد خانه خود می شود ولی ممنوعیتهایی برای او وجود دارد . باید در جمع جدا از اعضای دیگر خانواده و جدا از مزداپرستان بنشیند و نمی تواند نه به آتش ، نه به آب ، نه به خاک و نه به گاو نه به درخت نه به مرد پارسا و نه به زن و مرد دیگری نزدیک شود تا زمانیکه سه شب به پایان برسد و پس از این سه شب مجدداً لباس و تن خود را باید بشوید و پاک نماید . شخص ناپاک مادام که در زمان تطهیر است باید از دیگران جدا باشد .
و پس از این مدت مجدداً باید به همان سبک پیشین جدا از دیگران باشد تا شش شب به پایان برسد و بعد از گذشت این مدت باید به همان ترتیب سابق خود را شستشو دهد و پاک نماید و مجدداً در محل مخصوص جدا از مزداپرستان بنشیند و همان محدودیتها را دارد تا زمانیکه نه شب بگذرد و بعد از گذشت نه شب مجدداً باید بدن خود را بشوید و پاک سازد پس از این مراسم می تواند به آب و آتش ، خاک و … نزدیک شود.[۱۱]
مشاهده می گردد که در آیین زرتشت نیز نوعی ممنوعیت و محدودیتهایی نسبت به برخی گناهکاران در نظر گرفته می شود و شیوه پاکسازی آنها از گناه را مشخص می سازد . که خود نوعی از اعاده حیثیت محسوب می گردد .
ب) دین اسلام
اسلام نظام ارزشی تازه ای به جای ارزش های جاهلی ایجاد کرده است که بر محور تقوا دور می زند. ( سوره حجرات، آیه ۱۲) و به کرامت و حیثیت انسان نیز توجه ویژه ای دارد چنانکه در قرآن کریم می فرماید « ما فرزندان آدم را تکریم کردیم و آنان را در خشکی و دریا به حرکت درآوردیم و از مواد پاکیزه بر آنان روزی مقرر ساخته ایم و آنان را بر بسیاری از مخلوقات برتری داده ایم»( سوره اسراء ،آیه ۷۰) همه ادیان حقه الهی و نظامهای حقوقی این کرامت ذاتی راکه برای همه انسانها می پذیرند و همه را به مراعات آن مکلف می دانند . لیکن کرامت ارزشی عالی که کرامت بالاتری از کرامت ذاتی است وجود دارد که ملاک امتیاز را بر پایه تقوی استوار می سازد . این کرامت انسانی الهی عبارتست از شرف و حیثیت و ارزشی که انسان با کوشش اختیاری در مسیر تزکیه نفس و تحصیل معرفت و هستی یابی و تقرب به خداوند بدست می آورد.( گواهی ۱۳۸۷ ، ۷) لذا توجه به حیثیت و کرامت انسانی وظیفه همگان است .
عده ای از انسانها با سوءاستفاده از آزادی به دست خود ارزش و کرامت ذاتی خود را تباه و نابود می سازند و از همین جهت است که خداوند می فرماید « با کرامت ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست». چرا که انسانهای باتقوی کسانی هستند که خود را از آلودگی ها و عوامل تباه کننده کرامت و ارزش انسانی حفظ می کنند.
در حاکمیت اسلام برای ارشاد مجرمین راه های گوناگونی در نظر گرفته شده است و گاهی اوقات در آخرین مرحله اسلام این اجازه را داده که مجرمین را به مجازات برسانند . همانطور که می دانیم هدف اصلی مقررات جزایی و کیفری اسلام تربیت واصلاح مجدد مجرمین و باز اجتماعی کردن آنهاست بطوریکه دکتر گرجی در این زمینه می نویسد « با مطالعه دقیق منابع کیفری اسلام به خوبی به دست می آید که هدف اسلام از کیفر گناهکاران و جنایتکاران زجر و تعذیب آنها و مجرد تشفی خاطر اولیاء دم و مانند این امور نیست فرض تأدیب و تهذیب اخلاق مجرم بوجود آوردن جامعه سالم و بطور کلی حفظ و حمایت مردم از شرور و مفاسد اجتماعی و سقوط در پرتگاههای رذایل اخلاقی است.»( گرجی ۱۳۸۵، ۲۸۵)
شریعت اسلام نهی کرده است که گناهکار را پس از اقامه حد یا تعزیر مجرم بنامیم و او می خواهد انسان بسازد و نه تنها اسلام به گناهکار فرصت داده است تا خود را بوسیله توبه اصلاح کند لیکن اگر به گناه اصرار ورزد او را علاوه بر عذاب آخرت به کیفر دنیوی هم مبتلا می سازد.(پیشین ، ۲۴۵)
در حقوق جزای اسلامی مشابه حقوق جزای عرفی علاوه بر مجازات اصلی حبس یا شلاق و غیره مجازات تبعی و تکمیلی را نیز در نظر گرفته است و درخصوص برخی از جرایم به آن اشاره شده است مانند محرومیت از ادای شهادت کسی که محکوم به حد قذف است و یا محرومیت از امام جماعت شدن کسی که بر او حد جاری شده است تا زمانی که توبه این افراد احراز شود .
در میان آموزه های دینی و فقه جزایی اسلام نهاد « توبه » به جهت نقش مهمی که در بازگشت گناهکاران نادم به موقعیت قبل از ارتکاب گناه و جرم دارد از قرابت و نزدیکی قابل توجهی با اعاده حیثیت در حقوق جزای عرفی برخوردار است . در اسلام با صرفنظر کردن از مجازات شخصی تائب در واقع موید این آموزه جرم شناسی است که هدف از مجازات مجرم ، تنبه و بازپروری اوست و لذا در صورت احراز ندامت و قصد بازگشت به زندگی عاری از جرم و معصیت اعمال مجازات وی خالی از فایده و ثمربخشی لازم است . نهاد اعاده حیثیت در حقوق جزای عرفی نیز در همین راستا قدم برمی دارد و به محض اطمینان از تنبه و ندامت مجرم درصدد زدودن مجازاتهای تبعی و آثار محکومیت او برمی آید تا بازگشت او را به زندگی مسالمت آمیز هموارتر نماید . می توان گفت در موازین اسلامی ما توبه بعنوان یکی از نهادهای ساقط کننده مجازات همچون تعلیق و یا زائل کننده آثار تبعات ناشی از ارتکاب گناه می باشد .
«توبه از بنیادهای حقوق جزای اسلامی است»( اردبیلی ۱۳۷۷، ۲۰۱) و از دیدگاه حقوق جزای اسلامی به عنوان یکی از موارد سقوط مجازات شمرده شده است.( شیری ۱۳۷۲ ، ۵۳ ) بدین معنا که در مواقعی که جرم واقع شده و مجرم دارای شرایط مسئولیت کیفری است اما رعایت پاره ای از مصالح و اعمال سیاست کیفری مناسب ایجاب می کند که از وی رفع مجازات شود و قانونگذار به دلیل ندامت و پشیمانی حقیقی مجرم از مجازات او صرفنظر می کند .
در آیات متعددی از قرآن کریم مردم را به توبه تشویق می کند و توبه کنندگان را با مطهرین و کسانی که گناهی نکرده اند یکسان قرار داده است . « ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین»( سوره بقره آیه ۲۲۲) و یا در آیه ۳۹ سوره مائده در باب توبه سارق می فرمایند « فمن تاب بعد ظلمه و اصلح فان الله یتوب علیه ان الله غفور رحیم » پس کسی که بعد از ستمی که روا داشته توبه کرد و کار خود را اصلاح نمود. از آن پس خداوند او را خواهد بخشید.
علاوه بر آیات قرآن کریم روایات متعددی از ائمه معصومین درخصوص توبه وارد شده است از جمله رسول اکرم فرمودند« التائب من الذنب کمن لا ذنب له »( کلینی محمد بن یعقوب ۱۳۸۷، ۴۳۵)
همچنین امام صادق (ع) فرمود :« ان الله یفرح بتوبه عبده المومن اذا تاب کما یفرح احدکم بضالته اذا وجد ها»(پیشین ۴۳۶ ، حدیث ۱۳)
و در روایات فوق چونان نهادی است که موجب زایل شدن محکومیت و کلیه آثار و تبعات ناشی از آن می گردد و وقتی مجازات اخروی با توبه ساقط می شود به طریق اولی مجازاتهای دنیوی و آثار و تبعات آن در این جهان نیز ساقط می گردد.(حلی( علامه) ۳۳۶) لذا با توجه به اینکه توبه ندامت حقیقی بر عزم بر ترک گناه برای همیشه است و اعاده حیثیت نیز امری است که حکایت از بازگشت محکوم به جامعه را دارد.
مشاهده می گردد که هرچند در حقوق جزای اسلامی نهادی مشابه آنچه که در حقوق جزای عرفی است درخصوص اعاده حیثیت وجود ندارد ولی نهاد مشابهی در حقوق جزای اسلامی تحت عنوان توبه وجود دارد که هر زمان مجرم توبه کند و به دستورات مربوط به آن عمل نماید به اعاده حیثیت نایل می گردد .
گفتار دوم: اعاده حیثیت در حقوق موضوعه ایران
در حقوق جزای عرفی در حال حاضر مجازات جنبه انتقام جویی ندارد و جامعه برای عبرت مجرم و سایرین و بازسازی مجرم او را تعقیب می کند و از این طریق مجازاتهای اصلی و تبعی را برای مجرم در نظر می گیرد و گاهی او را از برخی از حقوق اجتماعی محروم می نماید . اعاده حیثیت نیز به عنوان یک نهاد قضایی فرع بر اجرای مجازات است که درخصوص محرومیتها و ممنوعیتهایی برای محکوم ایجاد می شود و مجازات را که موجب رسوایی مجرم در اذهان و افکار عمومی است مجدداً با اصلاح مجرم او را به جامعه بازمی گرداند که این تأسیس در حقوق جزای عرفی تحت عنوان نهاد اعاده حیثیت نمود پیدا کرده است و در قوانین جزایی کشور ما وارد شده است که قوانین مربوطه دردو بخش مورد مطالعه قرار می گیرد . اول در کشور ایران وسپس در سایر کشورها .
الف) ایران
از هنگامی که قوم ایرها وارد ایران شدند و در محلهای مختلفی سکونت داشته اند و دولتهای متفاوتی تشکیل دادند . از جزئیات این دوران و در رابطه با حقوق جزای ایشان اسناد و مدارکی در دست نیست و قدیمی ترین سندی که در این رابطه به دست آمده است مجموعه قوانین حمورابی است که بیشتر به جنبه جرم و مجازات مجرم توجه داشته است که تشابه زیادی بین قوانین ایران باستان و قوانین حمورابی وجود داشته است.(محسنی ، ۳۳۶) و جرایم به دو دسته عمومی و خصوصی تقسیم می شدند و جرایم عمومی معمولاً علیه شاه و مذهب با مجازاتهای شدید بودند و در جرایم خصوصی نیز قصاص رعایت می شده است.
اساس مجازاتها در دوران باستان بر اساس انتقام و قصاص و دیه بوده است و در این میان مسئولیت اخلاقی و توجه به مجرم و وضعیت وی و اهلیت های وی توجهی نمی شد و در آن روزگار اگر کسی برخلاف نظم موجود عمل می کرد تنبیه و مجازات او بیشتر جنبه بدنی داشت و در اختیار پادشاه بود و سلاطین در امور کیفری و سیاست و همچنین عفو و بخشش گناهکاران دارای اختیار مطلق بودند چون در آن زمان اکثر مجازاتها شامل نقص عضو و یا مرگ محکوم می شده و اثر دیگری بر زندگی فرد محکوم نداشته است و هنگامی که پادشاه گناهکاری را مورد عفو و بخشش قرار می داد هیچ نوع محرومیت و ممنوعیتی برای او متصور نبود و لذا اعاده حیثیت به معنای امروزی آن وجود نداشت و عواقب تخلفات و گناهان اخلاقاً همیشه با گناهکار بوده است و برگشت از آن تصوری نداشت و در جایی که دیوانگان و مردگان و حتی حیوانات از تعقیب و مجازات مصون نبودند،(شامبیاتی پیشین،۱۵۱) تصور اعاده حیثیت در این دوران به نظر فاقد منطق است . پس از پیدایش مذاهب خاصه ادیان الهی یهود و مسیح و اسلام موضوع مسئولیت و توجه به مسئولیت کیفری و توجه به وضعیت مجرم و حقوق وی تأثیر بسزایی در وضعیت مجرمین داشته است که در این خصوص از دیدگاه ادیان الهی نیز موضوع قابل بررسی است .
دوران طولانی حکومت پادشاهان صفوی و قاجار با تسلط امیران و قضات منصوب از طرف پادشاه توام بود که با اعمال مجازاتهای سخت همراه بود . تا اینکه در زمان حکومت ناصرالدین شاه تأسیس وزارت عدلیه یا عدالتخانه مورد توجه قرار گرفت و تأسیسات ابتدایی برای رسیدگی به تظلمات مردم شکل گرفت و با توجه به گسترش روزافزون ارتباط بین ایران و کشورهای اروپایی و چگونگی پیشرفت و حاکمیت قوانین در آن کشورها آهسته آهسته اندیشه تاسی به سیستم حکومت و نظام جزایی اروپایی شکل گرفت لیکن با توجه به اعتقاد توده مردم به اصول و قواعد نظام حقوق اسلامی این امر به آسانی امکان پذیر نبود و روحانیون و علمای دینی معتقد بودند که با وجود قوانین و مقررات جزایی اسلام احتیاجی به تصویب قوانین جزای عرفی نیست. لیکن نهضتی که تحت عنوان نهضت مشروطه آغاز شد و با صدور فرمان مشروطیت از طرف مظفرالدین شاه در سال ۱۳۲۴ و اعلان مشروطیت با پیروی از حقوق کشورهای اروپایی نسبت به تهیه و تدوین قوانین اقدام نمودند که از قوانین جزایی مدون می توان از قانون مجازات سال ۱۳۰۴نام برد و پس از آن شاهد یک دوره قانونگذاری جدید درخصوص جرایم عرفی در ایران بودیم و سپس در سال ۱۳۵۲ قانون مجازات عمومی جدید به تصویب رسید و مواد ۵۷ و ۵۸ این قانون به تشریح مقررات اعاده حیثیت پرداخته بود . لذا در این بخش به قوانین قبل از انقلاب اسلامی اشاره میشود .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...