شاه تهماسب به صلاح دید قزلباش ها، از قدرت خلع شده بود و به جای او عباس میرزا ملقب به شاه عباس سوم به سلطنت رسیده بود.این رخداد در سال ۱۱۴۵ ه ق / ۱۷۳۳ م اتفاق افتاده بود. در اواخر سال ۱۷۳۵ م نادر[۱۲۷] توانست توافقنامه ای دیگر را با روس ها به امضا برساند و مرزهای کشور را به تمرکز و آرامش بکشاند.(همان،۱۳۹۱: ۵۷)
نادر شاه بزرگان ایلی و کدخدایان روستاهای قلمروی صفوی را در دشت مغان گرد هم آورد. از این اجتماع بعدها به عنوان شورای مغان نیز یاد شد. نادر برای اینکه بتواند سلطنت را بپذیرد چند شرط مهم را مطرح کرد که مهمترین آن پایان پذیرفتن ضدیت با اهل سنت بود که به زعم نادر از ابتدای حکومت صفوی معمول و موجب تفرقه و ایجاد دشمنی کرده بود. ” نادر اختلافات لفظی مذهبی را علت اصلی آن همه خونریزی های چند صد ساله میدانست. در شورای مغان روسا و ریش سفیدان شهرها و مردم را وادار کرده بود که به زعم او از بدعت های شاه اسماعیل دست بردارند و امید داشت که در مقابل، عثمانی ها هم که به بهانه ی آن حرف ها، ایرانیان را کافر میشمردند به راه آیند و خود را متعهد میدانست که یا از راه مذاکره و استدلال و یا به زور شمشیر عثمانی ها را حاضر به قبول دو پیشنهاد خود نماید."(شیرزادی،۱۳۸۸: ۲۹۵) به این ترتیب نادرقلی به نادرشاه افشار در نوروز سال ۱۱۴۸ ق ملقب گشت و بنیان گذار دودمان افشاریه در ایران شد.
دانلود پروژه
۳-۳-۱.انجمن دینی نجف
نادرشاه نتوانست از طریق مذاکره و پیشنهادات رسمی ترکان عثمانی ها را متقاعد و به آرامش مذهبی و وحدت دعوت کند در حالی که رفع مناقشات مذهبی برای این دوهمسایه به شدت احساس میشد اما عثمانی ها هیچ قدمی فرا ننهادند و مشکلات حل نشد. ” شاید هم ترک ها به ویژه پس از موفقیت های عظیم نظامی نادر در هند و ماورالنهر، نظرات بعدی او را دریافتند که میخواست با از بین بردن اختلافات مذهبی و ایجاد وحدت اسلامی، زمینه ایجاد امپراتوری در آسیای باختری را فراهم گرداند ، به همین سبب هرگز درصدد زدودن دشواری ها و کینه های تاریخی برنیامدند."(نوری،۱۳۹۱: ۵۴) خالی از لطف نخواهد بود که بگوییم نادر در زمان پادشاهی خود از دهلی هندوستان تا ایالات کابل، غزنین، هزاره بلوچستان و کلیه سرزمین های واقع در همسایگی شرق ایران را به تسخیر خود درآورد. اما در طول عمر فرمانروایی نیز سه بار به بغداد و حکومت عثمانی حمله ور شد و دوباره جنگ های خونی میان ایران و عثمانی شکل گرفت. اما هیچگاه در این سه مورد موفق به فتح بغداد نگردید زیرا هر بار به دلیل مشکلی در داخل کشور مجبور به بازگشت میشد. در آخرین جنگ خود در بغداد در حالی که دانسته بود عثمانی ها با پیشنهاد او موافقت نخواهند کرد تصمیم بزرگی گرفت. در سال ۱۱۵۶ ه ق و بعد از ده سال از شورای سیاسی مغان، مجلس مذهبی نجف را به منظور تالیف بین شیعه و سنی تاسیس کرد. او از این مجلس خواست که لعن و سب خلفای راشدین ترک بشود و اولیای عامه هم اجازه بدهند مذهب جعفری در ردیف مذاهب اهل سنت قرار بگیرد. در حقیقت تلاش های نادر برای وحت امت اسلامی و اتحاد جهان اسلام تا آن زمان بی بدیل بود.
۳-۳-۲.عهدنامه کردان
نادرشاه که در طول پادشاهی خود توانسته بود موفقیت های زیادی را در مقابل امپراتوری عثمانی به دست بیاورد در واپسین سال های عمر خویش آخرین معاهده خود را باعثمانی به تصویب رسانید. مصطفی نظیف از علمای دینی باب عالی از طرف عثمانی ها مامور به انعقاد صلح با نادرشاه شد. او در لشکرگاه دشت ساوجبلاغ نادرشاه را ملاقات کرد و با حسنعلی خان معیر الممالک به مذاکره پرداخت.(ولایتی،۱۳۷۶: ۶۴) ماحصل مذاکرات توافق بر سر معاهده زهاب یا همان قصر شیرین بود که میان شاه صفوی و سلطان مراد چهارم در سال ۱۰۴۹ ه ق منعقد شده بود اما سه بند دیگر به آن اضافه شد.
یک ) تعیین امیر الحجاج برای حجاج ایرانی
دو ) مبادله اسرا
سه ) مبادله سفیر بین دولتین
در مجموع باید گفت که شخص نادرشاه تلاش زیادی برای اتحاد جهان اسلام و وحدت میان مسلمین انجام داد خواه در نیت او اغراض سیاسی وجود داشت یا خیر اما در عمل تلاش زیادی کرد. اختلافات مذهبی در ابتدای حکومت صفویه به اوج خود رسیده بود اما به تدریج با حاکم شدن نادرشاه این اختلافات کاهش یافت به طوری که پادشاهان دو کشور در نامه های مودت آمیز یکدیگر را با عباراتی چون غازی و مجاهد فی سبیل الله خطاب میکردند.(نوری،۱۳۹۱: ۶۰)
۳-۴.روابط ایران و عثمانی در عصر قاجاریه
زمانی که صحبت از معاهدات و قرارداد ها در عصر قاجاریه با کشور های همسایه میشود، ناخودآگاه ذهن به سمت قراردادهای گلستان[۱۲۸] و ترکمنچای[۱۲۹] سوق پیدا میکند. در عمر ۱۲۵ ساله حکومت قاجارها حدود ۵ قرارداد مهم با همسایگان امضا شد که نقشه سیاسی کشور را دستخوش تحول اساسی کرد. ۲ قرارداد مهم تحت عنوان الرزنه الروم اول و الرزنه روم دوم با حکومت عثمانی امضا شد. در دوران فتحعلی شاه دومین پادشاه سلسه قاجاریه در سال ۱۲۳۸ ه ق / ۱۸۲۳ م و حدود ده سال بعد از قرارداد گلستان که در آن کیلومترها خاک کشور جدا شده بود و ضمیمه خاک روسیه گردیده بود عهدنامه الرزنه الروم با دولت عثمانی امضا شد. اختلافات مرزی در این زمان با عثمانی اکثرا ناشی از وضعیت نامشخص وضعیت مرزهای دو کشور بود که موجبات ایجاد جنگ و سپس صلح و توافق را پدید می آورد. با این حال طبق مفاد یا فقره های این عهدنامه تغییرات محسوس و عمده ای در مرزهای دو کشور شکل نگرفت و سرحدات ایران و عثمانی تقریبا در مرزهای مورد تصویب زمان نادرشاه تثبیت گردید. اما مطابق این عهدنامه شرط شد که ایران در امور بغداد دخالت نکند و در مقابل عثمانی هم از مداخله در کردستان دست بردارد. حدود بیست سال پس از قرارداد ترکمنچای که بعدها در ادبیات محاوره ای و سیاسی ایران از آن به عنوان ننگی بزرگ در تاریخ یاد شده دومین قرارداد مهم میان ایران و عثمانی شکل گرفت. ده سال قبل از پیمان الرزنه الروم دوم، محمد شاه سومین پادشاه دودمان قاجاریه به هرات حمله کرد و آنجا را به محاصره خود درآورد تا بتواند آن را دوباره به ایران بازگرداند. انگلیسی ها برای در فشار گذاشتن ایران، علیرضا پاشا حاکم وقت بغداد را تحریک و وادار کردند که به محمره (خرمشهر کنونی) حمله کند. او نیز با همکاری شیخ جابر الصباح امیر کویت به خرمشهر تاختند و سه روز به قتل غارت پرداختند. سلطان محمد دوم که آن زمان پادشاه عثمانی بود نامه ای به علیرضا پاشا نوشت و به او تاکیید کرد که محمره ( خرمشهر ) جز ایالات فارس است و نباید به آن حمله میکرد. او نوشت: فورا محمره را ترک کنید و سند استرداد آن را به وزرای ما بدهید و ترتیبی دهید که مراتب صلح و مودت میان دو کشور برقرار و جاوید بماند.” میرزا تقی خان امیر کبیر بعد از چهار سال گفتگو با نمایندگان روس، انگلیس و عثمانی در مذاکرات چهار جانبه پیمان دوم الرزنه الروم را امضا کرد. این پیمان در نه بند تنظیم شد که مهمترین آن بند دوم آن بود: “(همان،۱۳۹۱: ۶۱) ایران از سلمانیه صرف نظر میکند و عثمانی متعهد میشود که شهر و بندر محمره ( خرمشهر) و جزیره الخضر ( آبادان ) و لنگرگاه و به طور کلی اراضی ساحل شرقی اروند را که در تصرف ایران است، متعلق به ایران شناخته و در آن مداخله نکند. کشتی های ایران حق خواهند داشت با آزادی کامل در اروند از محلی که رودخانه به دریا میریزد تا محلی که مرزهای دو کشور با هم تلاقی دارند رفت و آمد کنند. نکته قابل توجه در این پیمان آن است که نامه سلطان محمد دوم پادشاه عثمانی به علیرضا پاشا حاکم وقت بغداد به عنوان سندی در دست امیرکبیر در مذاکرات استفاده شد. عهدنامه دوم الرزنه روم نمایانگر آخرین تحول میان ایران و عثمانی است. ازاین قرارداد به عنوان جامع ترین توافق میان ایران و عثمانی هم یاد میکنند. نکته قابل توجه آن است که موارد مطرح شده در این توافق، مبنای اختلافات عراق و ایران شد.
همواره در مذاکرات ایران با همسایگان خود قدرت های بزرگ و بیگانگان نقش تعیین کننده ای داشتند. برای مثال در پیمان دوم الرزنه الروم نمایندگان روس و انگلیس نیز حضور داشتند. در سال ۱۲۷۳ ه ق / ۱۸۵۷ م عهدنامه پاریس میان ایران و انگلیس امضا شد. ماجرا از این قرار بوده است که ناصر الدین شاه قاجار یک سال قبل از امضای عهدنامه پاریس موفق شده بود هرات را پس بگیرد. به دنبال آن بلافاصله ناوگان انگلیس بوشهر و خرمشهر را اشغال و در حقیقت گروگان خود درآورد. عهدنامه پاریس در جهت اهداف دولت انگلیس بنا شد و اگر به نوعی ترکمنچای دوم آن را بنامیم بیراه نرفتیم.
۳-۵.پروتکل[۱۳۰] های تهران و اسلامبول (قسطنطنیه)
در سال ۱۹۰۸ م کشف و استخراج نفت ایران را برای قدرت های بزرگ دارای اهمیت استراتژیکی کرد. صادرات نفت از طریق رودخانه اروند رود مرز مشترک ایران و عثمانی انجام میشد . علاوه بر این زیاده خواهی دولت عثمانی و حملات هر از چند گاهی او به شمال غربی ایران باعث شده بود توافق الرزنه الروم دوم نتواند به مشکلات دو کشور پایان دهد. دولت انگلیس که در هر دو طرف منافع زیادی داشت تلاش کرد تا مشکل دو طرف را حل و فصل کند. پروتکل تهران در سال ۱۹۱۱ م بر اساس معاهده الرزنه الروم منعقد شد و در آن مقرر گردید دو کشور اختلافات ناشی از تفسیر یا اجرای بعضی از مواد معاهده دوم الرزنه الروم را به دیوان داوری لاهه ارجاع بدهند. همچنین دو کشور پذیرفتند که اشغال نظامی یک منطقه به معنای مشروعیت مالکیت به شمار نمیرود.وثوق الدوله وزیر وقت امور خارجه نماینده ایران در این مذاکرات بود.
پروتکل اسلامبول (قسطنطنیه) در سال۱۹۱۳ م در شرایط بحرانی آغاز جنگ جهانی اول و به دنبال پروتکل تهران به تصویب رسید. دو دولت روس و انگلیس تصمیم گرفتند از طریق مذاکرات مستقیم مرز میان ایران و عثمانی را تعیین کنند و در همین راستا تعهداتی را به دولت عثمانی واگذار کنند. بدین ترتیب سه دولت انگلیس، روس و عثمانی با یکدیگر مذاکره کردند و بدون اینکه ایران را در جریان بگذارند به توافق رسیدند و فقط از نماینده ایران خواستند بر توافق آنها صحه بگذارد. در این پروتکل اراضی نفتی زیادی به وسیله دولت انگلیس به دولت عثمانی واگذار شد تا بتوانند به راحتی و بدون پرداخت هرگونه عوارضی به اکتشاف و استخراج نفت بپردازد. همچنین دولت انگلستان مالکیت اروند رود را به جز بندر خرمشهر و آبادان به عثمانی واگذار کرد. این اجحاف در حق ایران هنگامی اتفاق افتاد که سال ها قبل خط تالوگ[۱۳۱] ( خط القعر ) در عرف بین الملل به عنوان اساس تعیین مرزهای آبی کشورهای همسایه پذیرفته شده بود. برای مثال توافق فرانسه و سوییس در مورد رود رن در سال ۱۵۶۰ م و یا توافق پروس و وستنفالیا در مورد رود آلپ در سال ۱۸۱۱ م از خط القعر استفاده شده بود. در هر حال این پروتکل در یک مقدمه و هشت ماده تنظیم گردید که به موجب ماده دو آن مقرر شد کمیسیون تحدید حدود، مرکب از نمایندگان چهار دولت تعیین و به تحدید حدود مرزهای دو کشور بپردازد. به این ترتیب در سال ۱۹۱۴ م این کمیسیون با تشکیل نمایندگانی مرکب از دولت های ایران، عثمانی، روس و انگلیس تشکیل گردید و حدود نه ماه فعایت کرد و درست دو روز مانده به آغاز جنگ جهانی اول به کار خود پایان داد. این کمیسیون در حدود ۲۲۷ ستون مرزی از خرمشهر تا آرارات نصب کرد و صورت جلسات آن به پروتکل اسلامبول ضمیمه شد. با این وجود، نه پروتکل تهران، و نه کمیسیون تحدید حدود هرگز صورت قطعی و قانونی به خود نگرفت و اختلافات ایران و عثمانی تا انقراض عثمانی پابرجا ماند.
در حالی که پایتخت ایران دچار تحولات سریع سیاسی ناشی از انقلاب مشروطه شده بود، ایالات نیز در پی اغتشاشات اوضاع نابسامانی پیدا کرده بود و دچار آشوب و هرج و مرج شده بودند. ترکمن های شمال خراسان، شاهسون های آذربایجان و کردهای لرستان با سو استفاده از وضعیت موجود از پرداخت مالیت سر باز زدند و با حمله به روستاهای محلی دست به غارت زدند. برای مثال قبیله عرب بنی کعب به رهبری شیخ خزعل[۱۳۲] آماده پیشروی به سوی محمره (خرمشهر) بود. شیخ خزعل فردی بود که توانست میان عشایر قدرت پیدا کند.(سپهر،۱۳۶۲: ۳۱۸) در اواخر دوران شاهان قاجار انگلیس تواسته بود نفوذ زیادی در میان عشایر خوزستان و بختیاری پیدا بکند. سردار ارفع یا شیخ خزعل عملا مهره انگلیس بود اما پس از روی کار آمدن رضا خان، انگلیس میباست یک نفر را انتخاب میکردند و بدیهی بود که رضا خان برای آنها از اهمیت بیشتری برخوردار بود.
۳-۶.جنگ جهانی اول
در ماه اوت سال ۱۹۱۴ م شعله جنگی ویران کننده و خانمان سوز در اروپا روشن شد و بعد از کشته شدن حدود دو میلیون انسان که اکثرا مردم غیرنظامی بی گناه بودند و به جای گذاشتن میلیاردها دلار خسارت در ژونیه ۱۹۱۸ م آتش آن خاموش شد.(بزرگمهر،۱۳۸۸: ۱۸۹)
این جنگ، جنگ جهانی اول لقب گرفت. ۱۴کشور اروپایی به علاوه ۳۵ کشور از جهان دو طرف مناقشه را تشکیل میدادند. از تاریخ شروع جنگ جهانی اول تا زمان شروع جنگ جهانی دوم به جز یک دوره پنج ساله آرامش مابین سال های ۱۹۲۵-۱۹۲۹ م اروپا هیچ گاه روی آرامش را ندید و همواره دچار بحران و آشوب های داخلی بود. محور اصلی جنگ به دو جبهه متفقین و متحدین تبدیل میشد. “امپراتوری عثمانی که در ابتدا بی طرفی خود را اعلام کرده بود در ۲ اوت ۱۹۱۴ م اتحاد محرمانه ای با آلمان امضاء کرد و در ۹ اوت همان سال با روسیه متحد شد ولی در مقابل تضاد این اتحاد با پیمان ۲ اوت و با توجه به پیروزی های آلمان در جبهه های جنگ، در اول نوامبر ۱۹۱۴ م پیمان با روسیه را فسخ و به جبهه متحدین ( آلمان،اطریش،مجارستان ) پیوست و در همان زمان به متفقین اعلان جنگ داد".(نقیب زاده،۱۳۹۰: ۱۶۴) ورود امپراتوری عثمانی به جنگ از آن جهت قابل توجه بود که موقعیت ژئوپلیتیکی آن در منطقه میتوانست کمک زیادی به متفقین در جنگ بکند. تنگه های مهم بسفر و داردانل در مرزهای سیاسی عثمانی قرار داشت و همچنین جفرافیای آن میتوانست پلی باشد برای آنکه متفقین بتوانند از طریق آن با کشورهای خاورمیانه و آسیا ارتباط برقرار کنند و خط دفاعی خویش را از خلیج فارس تا دریای شمال آرایش دهند. اما وضعیت در ایران در مقابل همسایه و رقیب دیرینه اش عثمانی کاملا فرق داشت. در زمان کابینه مستوفی الممالک و مجلس سوم مشروطیت ایران اعلام بی طرفی خود را در جنگ اعلام کرد. این بی طرفی گاها از طریق روسیه، انگلستان، عثمانی و جاسوسان آلمانی نقض میشد. نزدیکی خطوط مرزی روسیه و عثمانی در مرزهای ایران باعث شد که هر دو طرف جنگ به بهانه حمله یا جلوگیری از حمله به مرزهای ایران تعدی کنند. حدود ۴ سال قبل از آغاز جنگ مرزهای ایران دچار تعدی میشد به طوری که عثمانی در پادگان های مرزی مستمرا تجاوز میکرد و قوای روسیه نیز به موجب قرارداد ۱۹۰۷ م به بهانه ورود قوای عثمانی به داخل ایران، نیروهای خود را وارد آذربایجان کردند و در شهرهای تبریز و ارومیه استقرار دادند. تحریکات قومی، محلی و مذهبی هم از طرفی در ایران کم نبود و به همین وسیله افراد زیادی جان خود را از دست دادند. حضور فراوان جاسوسان آلمانی و دسیسه های آن ها باعث شده بود هر روز زمینه گرایش ایرانی ها به سمت دول محور روز به روز تقویت بشود.(بزرگمهری،۱۳۸۸: ۲۳۵) آنها در جنوب و منطقه فارس، کرمان، اصفهان و شهرهای دیگر ایران مردم را بر علیه نیروهای متفق میشوراندند و همین امر موجبات درگیری های خونی فراوانی را پدید آورد.
۳-۷.پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی
حضور نظامی و اقتصادی آمریکا در جنگ کفه ترازو را به سمت متفقین سنگین تر میکرد. آمریکایی ها تا سال ۱۹۱۶ م طرفدار صلح بدون پیروزی بودند اما از سال ۱۹۱۷ م حوادثی پیش آمد که در نهایت آمریکا مجبور به مداخله شد. بحران تا قلب برلین در آلمان نفوذ کرده بود و در مقابل ” تسلیم بلاشرط بلغارستان وضع قوای نظامی دولت های عثمانی و اتریش را به مخاطره انداخت. ارتش صربستان و فرانسه که در بالکان متمرکز بودند به طرف اتریش حمله ور شدند. سربازان انگلیسی و یونانی نیز تراس را اشغال کردند و متوجه قسطنطنیه شدند و چون انگلیسی ها در عراق و فلسطین هم استقرار یافته بودند، سلطان عثمانی از روی اضطرار طلعت پاشا و انور پاشا را معزول کرده، با انتصاب عزت پاشا به صدارت عظما باب مذاکره صلح را با متفقین مفتوح کرد و درخواست ترک مخاصمه نمود و در ۳۰ اکتبر تمام خاک عثمانی و بغازها را با تمام وسایل در اختیار قوای متفقین گذاشت. اما بعد از پایان جنگ که با پیروزی متفقین همراه بود مذاکرات صلح آغاز شد. در پیمان سور در یکی از محله های پاریس بعد از کنفرانس های جنگ سرنوشت عثمانی ها تعیین شد. “(همان،۱۳۸۸: ۲۳۸)درواقع منطقه آسیای میانه، آسیای صغیر و حوزه های عرب نشین امپراتوری عثمانی از جمله مسائل مهم پس از جنگ بود که از یک سو روسیه جدید منویاتی را در آنها دنبال میکرد و از سوی دیگر دول متفق اروپای غربی نیز با توجه به وعده هایشان به اعراب و استراتژی آنها مبنی بر حفظ بی طرفی تنگه های بسفر و داردانل، اهدافی را دنبال میکردند. تصمیم بر این شد که تراس به یونان واگذار شود و در کنفرانس سان – رمو مقرر شد فلسطین و ماورالنهر و بین النهرین تحت قیمومیت انگلستان و سوریه تحت قمومیت فرانسه قرار گرفت. ارمنستان مستقل شد و ایتالیا نیز فقط به آدالیا بسنده کرد. شایان ذکر است این توافقات قبلا در جریان جنگ در سال ۱۹۱۶ م که به توافق سایس پیکو مشهور شد گرفته شده بود.
همچنین در ترکیه مصطفی کمال پاشا[۱۳۳] معروف به آتاتورک رهبر ناسیونالیسم های ترک شد و توانست ابتدا یونانی ها و سپس نیروهای بین المللی را از خاک ترکیه بیرون کرد. سر انجام در پیمان لوزان ترکیه از ادعاهای خود بر سوریه، فلسطین، عراق، اردن و عربستان چشم پوشید و عملا به آسیای صغیر محدود شد. بدین ترتیب امپراتوری قدرتمند عثمانی فروپاشید.(نقیب زاده،۱۳۹۰: ۱۸۳)
۳-۸.به قدرت رسیدن رضاخان در ایران
در سال ۱۲۸۵ هجری شمسی انقلاب مشروطه در ایران اتفاق افتاد. در واقع مجموعه تلاش ها و رویدادهایی در زمان پادشاهی مظفرالدین شاه و سپس محمد علی شاه در این ایران اتفاق افتاد و در نهایت منجر به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب نخستین قانون اساسی در ایران گردید. انقلاب مشروطه باعث شد حوداث گوناگونی در ایران اتفاق بیفتد. از به توپ بستن مجلس توسط لیاخوف روسی گرفته تا اعدام مشروطه خواهان و قیام هایی پی در پی در ایران. در این مدت قراردادهای ۱۹۰۷ و ۱۹۱۹ م هم اتفاق افتاده بود و کشور دچار هرج و مرج فراوان شده بود.(آبراهامیان،۱۳۹۱: ۱۴۸)
کشمکش های داخلی در ایران با تهدید های مکرر روس ها همراه شد. آنها خواستار حفظ بازارهای خود، اجرای مفاد قرارداد ۱۹۰۷ و همچنین برکناری مورگان شوستر بودند.
در سال ۱۲۹۰ حکومت مرکزی ایران به شدت تضعیف شده بود و ایالات مختلف ایران خواستار خود مختاری بودند کما اینکه در سال ۱۲۹۹ ه ش/ ۱۹۲۰ م آذربایججان خود مختار شده بود. در گیرودار بحران های متعدد در ایران رضا خان، سرهنگ قزاق چهل و دو ساله که از یک خانواده نظامی و گمنام در مازندران بود و به تدریج به فرماندهی بریگارد قزاق در قزوین رسیده بود با سه هزار نیروهی نظامی خود به سمت تهران حرکت کرد.
در اواخر سال ۱۲۹۹ ه ش کودتای نظامی رضا خان با همکاری سید ضیاالدین طباطبایی و آیرون ساید[۱۳۴] انگلیسی اتفاق افتاد که بعدها به کودتای سوم اسفند مشهور شد. “در حالی که با انقلاب مشروطه سالهای ۱۲۸۵- ۱۲۸۸ ه ش نظام مشروطه لیبرال جایگزین استبداد قاجاری شده بود، کودتای ۱۲۹۹ ه ش نیز در راستای از بین بردن ساختارهای پارلمانی و ایجاد حکومت مطلقه پهلوی بود."(همان،۱۳۹۱: ۱۲۹)
رضا خان از طرف شاه به مقام سردار سپهی رسید و همراه با سیدضیا که نخست وزیر شده بود اعلام کردند که دوران رستاخیز ملی آغاز خواهد شد.در همین فاصله قرارداد ۱۹۱۹ م را ملغی اعلام کردند و پیمان دوستی با شوروی امضا کردند. حرکت رضا خان ازهمان ابتدا آهسته اما بی وقفه بود. او سپس به وزارت جنگ منصوب شد و در طی نه ماه بعد ژاندارمری را از وزارت داخله به وزارت جنگ منتقل کرد و با سرکوب شورش های مختلف در ژاندارمری ها قدرت خود را در ارتش که بعد ها در زمان پادشاهی خود یکی از ارکان اصلی حکومتش بود مستحکم ساخت. او همچنین موفق به سرکوب جنبش جنگل و از میان برداشتن میرزاکوچک خان شد. رضا خان توانست ظرف چهار سال از قدرت سیاسی و نظامی محکم و استواری برخوردار شود و در اوایل سال ۱۳۰۳ ه ش آنقدر قدرتمند بود که بتواند لقب فرماندهی کل قوا را از مجلس بگیرد. در نهایت در آذر ماه سال ۱۳۰۴ ه ش، مجلس شورای ملی برای خلع آخرین شاه قاجار و سپردن حکومت به دست رضا خان تشکیل جلسه داد. سر انجام در اردیبهشت ماه تاج گذاری رضا خان در تالار سلام انجام شد. گرچه قدرت نظامی و توانمندی های شخصی وی قابل انکار نیست اما ائتلاف های گوناگونی که در برون و درون مجلس شورای ملی در دوره چهارم و پنجم با رضا خان ایجاد شد زمینه را برای تسخیر کشور توسط وی فراهم آورد. به این گونه بود که با رسیدن رضا خان به پادشاهی ایران سلسله پهلوی تاسیس شد. رضا خان در طول پادشاهی خود اقدامات گوناکونی را انجام داد که هریک از جانب خود دارای اهمیت فراوان است فارغ از اینکه قضاوتی در مورد سود و زیان های آن داشته باشیم. یکی از اقداماتی که میتواند برای این پژوهش قابل توجه باشد تغییر اسامی برخی از مکان ها بود. برای مثال بندر انزلی به بندر پهلوی، ارومیه به رضائیه، استرآباد به گرگان، علی آباد به شاهی، بخشی از کردستان به آذربایجان غربی، سلطانیه به اراک تبدیل گردید. اما تغییر نام یک استان و یک شهر دیگر از این جهت میتواند دارای اهمیت باشد که یکی از بهانه های اصلی به راه انداختن طولانی ترین جنگ قرن بیستم می باشد. عربستان در جنوب غربی ایران به خوزستان و محمره به خرمشهر تغییر نام داد. در انتها باید گفت به قدرت رسیدن رضا خان در ایران و تشکیل کشور عراق در آن سوی مرزها آینده قابل پیش بینی را نوید میداد.(همان،۱۳۹۱: ۱۶۹)
۳-۸-۱.قرارداد سرحدی ۱۳۱۶ ه ش / ۱۹۳۷ م
در ادامه فصل نگاهی خواهیم داشت به سیر حکومت و رهبران حاکم عراق جدید که منشعب شده از امپراتوری عثمانی در پی معاهدات جنگ جهانی اول بود، اما ابتدا با توجه به رعایت تقدم تاریخی به معاهده سال ۱۳۱۶ ه ش / ۱۹۳۷ م که در زمان پادشاهی رضا خان در ایران به تصویب رسید میپردازیم. سیاست دولت عراق در مورد مسائل مرزی پس از جدا شدن از عثمانی به شدت تند و انعطاف ناپذیر شده بود. از طرفی دولت انگلستان بر آن شده بود که عراق را به جامعه ملل که پس از جنگ جهانی اول شکل گرفت و ماده ۱۴ اعلامیه ویلسون[۱۳۵] رییس جمهور آمریکا بود وارد کند،(نقیب زاده،۱۳۹۰: ۱۷۶) اما برای شناسایی رژیم عراق باید رضایت دولت ایران گرفته میشد، اما دولت ایران مصمم بود تا زمانی که نتواند حقوق خود را در اروند رود به دست بیاورد از این کار سرباز بزند. پس از قول های دولت عراق که هیچ گاه عملی نشد و پس از شناسایی رژیم عراق توسط ایران مناقشات مرزی این دو کشور بالا گرفت و روابط آنها تیره و تار شد. “دولت عراق در سال ۱۳۱۳ ه ش / ۲۹ نوامبر ۱۹۳۴ م به شورای جامعه ملل شکایت کرد. در این نامه که با امضاء نوری سعید وزیر خارجه عراق ارسال شد، ادعا گردید مرز بین ایران و عراق بر اساس قرارداد ۱۱۲۶ ه ش / ۱۸۴۷ م موسوم به الرزنه الروم و پروتکل استانبول ۱۲۹۲ ه ش / ۴ نوامبر ۱۹۱۳ م که از طرف وزیر اعظم و وزیر خارجه دو کشور ( ایران و عثمانی ) و همچنین سفرای انگلستان و روسیه در دربار عثمانی به عنوان نمایندگان کشورهای میانجی امضاء شده، تعیین گردیده است. دولت ایران ادله خود را در برابر این شکواییه به جامعه ملل ارائه داد. اما جامعه ملل نتوانست دو کشور را متقاعد به تفاهم کند و تنها توصیه کرد مذاکرات به صورت دو جانبه ادامه پیدا کند. اهمیت این موضوع برای کشور عراق آنقدر حیاتی بود که در طول مذاکرات در عراق کودتایی به دست سرتیپ بکر صدقی [۱۳۶]انجام گرفت و روز بعد از کودتا بر مسند قدرت نشست اما مذاکرات هیچگاه لغو نشد. انگلستان به دلیل آنکه منافع استعماری خود را از طرف فرانسه و آلمان مورد تهدید میدید از ایران خواست که هرچه زودتر و با زیرپا گذاشتن حقوق خود منافع حیاتی اش را نادیده بگیرد و پیمان سعد آباد را امضا کند. دولت ایران خواستار تعیین خط تالوگ ( خط القعر ) بود و در سراسر اروند ادعای مرز مساوی با عراق را داشت. اما دولت عراق با حمایت انگلستان فقط خط تالوگ را در مرز آبادان پذیرفت. طرح این قرارداد در بغداد تهیه و تنظیم شد و در نهایت در ۱۷ تیر ۱۳۱۶ ه ش / ۸ ژوئیه ۱۹۳۷ بین چهار کشور ایران، عراق، ترکیه و افغانستان به امضا رسید. قرارداد به تایید مجلس سنای عراق و مجلس شورای ملی ایران رسید و اسناد آن در بغداد بین وزرای خارجه دو کشور مابدله گردید. “(اردستانی،۱۳۸۸: ۵۱) این عهدنامه دارای شش ماده است که در ماده ((۱)) دولت ایران به رغم تمام مخالفت های قبل، پذیرفت که پروتکل سال ۱۲۹۲ ه ش / ۴ نوامبر ۱۹۱۳ م و صورت جلسات کمیسیون تحدید حدود سال ۱۲۹۳ هش / ۱۹۱۴ م. (( دارای اعتبار می باشد و طرفین موظف به مراعات آنها می باشند.)) در این ماده قید شده است که مراتب مندرج در ماده ((۲)) استثنا می باشد. در ماده ((۲)) برای اولین بار، خط تالوگ ( یعنی خط میانه قسمت عمیق آب ) در قراردادهای ایران و همسایه غربی آن وارد می شد، ولی با وجودی که قاعده شناخته شده ی بین المللی در تعیین خط مرزی در سراسر رودخانه های سرحدی است، مع الذالک شامل تمام مسیر اروند رود از نقطه تلاقی کارون با آن تا خلیج فارس نمی شد، بلکه فقط محدوده کوچ مقابل آبادان را که حدود ۴ مایل است در بر میگرفت. قرارداد ۱۹۳۷ م برای ایران یک شکست و برای عراق و انگلستان یک پیروزی شیرین به حساب می آمد.
۳-۸-۲.پایان عمر سیاسی رضا خان و به قدرت رسیدن محمد رضا پهلوی
هنگامی که جنگ جهانی دوم به وقوع پیوست، کشور ایران اعلام بی طرفی خود را اعلام کرد اما در آینده نزدیک دچار تحولات اساسی شد. دولت آلمان توانسته بود در ایران نفوذ زیادی پیدا کند و اقدامات فراوانی را در داخل ایران انجام بدهد. برای مثال مبادلات تجاری ایران و آلمان به یک باره پنج برابر شد، خط کشتیرانی مستقیم هامبورگ[۱۳۷] – خرمشهر شکل گرفت و خط هوایی تهران – برلن توسط لوفتانزا[۱۳۸] برقرار شد. رضا خان از طرفی هم نمیخواست بهانه به دست دول متفق به دلیل برقراری ارتباط خویش با آلمان هیتلری[۱۳۹] بدهد، پس اقداماتی را نظیر ممنوع کردن ورود نشریات آلمانی به کشور و همچنین عدم فعالیت مستشاران آلمانی در ایران انجام داد. ایران از نظر ژئوپلیتیکی منطقه بسیار حائز اهمیتی برای متفقین به شمار میرفت. از نظر چرچیل[۱۴۰] و انگلیسی ها وضعیت ایران در سال های ابتدایی جنگ مشابه عراق قبل از کودتای رشید علی گیلانی بود. در همین حال دولت انگلستان سعی داشت به رضا خان تفهیم کند که مسامحه با دول متفق عواقب وخیمی برای او دارد. رضا خان به تذکرات آنان توجه نمیکرد. در شهریور ۱۳۲۰ ه ش / اوت ۱۹۴۱ م سه یاداشت تسلیم دولت ایران شد. دو یادداشت از طرف دول انگلیس و شوروی و یادداشت سوم از طرف هیلتر پیشوای آلمان به رضا خان بود. پس از آن یادداشتی دیگر که باز هم از طرف شوروی و انگلستان بود به ایران تسلیم شد و عدم تمکین مجدد رضا شاه را در پی داشت. در نهایت با حمله متفقین از شمال و جنوب به ایران و شکسته شدن مقاومت نیروهای ایرانی دول متفق وارد خاک ایران شدند(مقصودی،۱۳۹۰: ۷۱). رضا شاه محمد علی فروغی را به جای منصور به کرسی نخست وزیری ایران رساند و او را مامور به مذاکره با متفقین کرد. خود نیز به نفع محمدرضا از قدرت کناره کشید و روانه بندرعباس شد تا خود را تحویل انگلیسی ها بدهد. تبعید دیکتاتور بزرگ ایران ابتدا به جزیره موریس[۱۴۱] در جنوب اقیانوس هند و سپس به ژوهانسبورگ[۱۴۲] آفریقای جنوبی صورت گرفت. محمد رضا در ۲۶ شهریور ۱۳۲۰ در سن ۲۲ سالگی در مجلس شورای ملی مراسم تحلیف را به جای آورد و به مقام سلطنت رسید. اعمال دیکاتوری اختناق، سرکوب و ممانعت از مشارکت سیاسی و همچنین نقش دول خارجی به ویژه اشغال گران روس و انگلیس را میتوان از مهم ترین عوامل برکناری رضاخان برشمرد. تبعید رضا خان از ایران، عزل و به حاشیه راندن یک شخص از قدرت سیاسی نبود، بلکه شکست سرشت و عملکرد حکومتی بود که نزدیک به دو ده ریشه در اراده یک فرد داشت.(همان،۱۳۹۰: ۷۴)
اما در تحولات جنگ جهانی در نهایت درتاریخ ۲۹ ژانویه ۱۹۴۲ م / ۶ بهمن ۱۳۲۰ پیمان سه جانبه ای میان ایران، شوروی و انگلستان امضا شد و در پی آن مقرر گردید استقلال و تمامیت ارضی ایران محترم شمرده بشود و ایران نیز در ۹ سپتامیر ۱۹۴۳ م به وزیر امور خاجه آمریکا اطلاع داد که با آلمان حالت جنگ برقرار کرده و به اعلامیه ملل متحد محلق میشود.
۳-۹.سیر حکومت در عراق و نگاهی به روابط ایران و عراق تا قبل از انقلاب اسلامی در ایران و عوامل تاثیر گذار بر این روابط
همان طور که گفته شد پس از جنگ جهانی اول و در مذاکرات صلح کشور عراق از بهم پیوستن سه استان بغداد، موصل و کرکوک پدید آمد. طبق تصویب جامعه ملل انگلستان به عنوان قیم بر عراق نظارت داشت. با گفتگوهایی که میان ایران و انگلیس انجام شد ایران در نهایت در تاریخ ۱۳۰۸ ه ش / ژوئیه ۱۹۲۹ م کشور عراق را به رسمیت شناخت و سفارت خانه ایران در عراق گشایش یافت. پس از حدود ده سال استیلای انگلستان بر کشورعراق در انتهای سال ۱۳۰۹ ه ش / ژوئن ۱۹۳۰ قرادادی به مدت ۲۵ سال به جای پیمان ۱۳۰۱ه ش / ۱۹۲۲ م بین عراق و انگلستان به امضاء رسید که در ظاهر هدف آن پایان قیمومیت انگلستان بر عراق و اعطای استقلال به آن کشور بود و اینکه انگلستان از جامعه ملل درخواست کند تا عراق به عنوان کشور رسمی استقلال پیدا کند.(نقیب زاده،۱۳۹۰: ۱۸۲) در نهایت در سال ۱۹۳۲ م با کشمکش های فراوان و امتیازات رد و بدل شده میان دو کشور استقلال عراق به رسمیت شناخته شد و مجمع ملل عضویت آن را پذیرفت. در طول مدت قیمومیت انگلستان، حکومت سلطنتی در عراق حکمرانی میکرد و با استقلال عراق نیز این امر ادامه پیدا کرد. از سال ۱۹۲۱ میلادی تا سال ۱۹۳۲ میلادی که عراق توانست استقلال پیدا کند فیصل بن حسین[۱۴۳] با نام فیصل اول تحت حمایت انگلستان پادشاهی عراق را به دست داشت. در سال ۱۹۴۱ میلادی تلاش های رشید گیلانی[۱۴۴] برای رهایی از سلطه انگلستان با شکست روبرو شد و رژیم سلطنتی تا سال ۱۹۵۸ میلادی ادامه پیدا کرد. اما از این نکته غافل نمیشویم که در بین این سالها چند کودتا اتفاق افتاد. اما در بین سال های ( ۱۲۹۹ تا ۱۳۳۷ هجری شمسی ) (۱۹۲۰ تا ۱۹۵۸ میلادی ) روابط ایران و عراق روابط نسبتا صمیمی بود. وجود اماکن متبرکه در عراق و وجود مقبره شش امام معصوم شیعیان در نجف، کربلا، کاظمین و سامرا میتوانست برهان خوبی برای روابط صمیمی میان مردم دو کشور باشد و بتواند پیوند عمیقی را میان آنها برقرار کند. حوزه علمیه نجف نیز میتوانست بهانه دیگری برای روابط دینی و مذهبی دو کشور شیعه در جهان باشد. بسیاری از مردم ایران در عراق و در نجف ساکن بودند و برای مثال مرجع اعلم وقت مردم ایران آیت الله العظمی بروجردی از عراق به ایران بازگشت و بزرگترین مرجع شیعیان جهان گشت. حتی یک بار شاهزاده نایب السلطنه عراق از تهران بازدید کرد و امید میرفت مناقشات مرزی دو کشور پایان یابد اما با ملی شدن صنعت نفت و قرابت و نزدیکی عراقی ها به انگلیسی ها این موضوع به سرانجام نرسید و حتی عراق به انگلستان اجازه داد تا ناوهای جنگی آن وارد شط العرب بشوند و در بندر بصره توقف کنند که با محکومیت شدید ایران روبرو شد.
۳-۹-۱..پیمان سنتو[۱۴۵] ( سازمان پیمان مرکزی )
با پایان جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد بیم آن برای آمریکا میرفت که کشور های جهان سوم به ویژه کشورهای هم مرز با شوروی در دام این کشور کمونیست بیافتند. بدین ترتیب سیاست سد نفوذ آمریکا در قالب پیمان های ناتو، سیتو و سنتو به اجرا در آمد. در تابستان ۱۹۵۳ میلادی جان فاستر دالس[۱۴۶] وزیر خارجه آمریکا به پایخت های کشور های خاورمیانه سفر کرد. هدف او از این سفر امکان تشکیل یک سازمان دفاعی به منظور تکمیل کردن زنجیره دفاعی غرب در برابر نفوذ کمونیسم بود.(ازغندی،۱۳۹۱: ۳۷۵) آمریکا به دلیل آنکه نمیخواست حساسیت شوروی را بر بیانگیزد خود از وارد شدن به این پیمان خودداری کرد اما در عوض انگلستان نقش مهمی را در این پیمان ایفا کرد. انگلستان بر اساس مفاد قراردادی که استقلال عراق را تاکید کرده بود پایگاه های دریایی و هوایی خود را در عراق حفظ کرده بود و وظیفه آموزش نیروی هوایی عراق را برعهده داشت.
سرچشمه این پیمان توافقنامه نظامی عراق و ترکیه بود که بعدها با پیوستن ایران، پاکستان و انگلستان شکل جدیدی به خود گرفت. ایران به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی خود در منطقه نقش کلیدی را بازی میکرد.
خصوصا که تا آن زمان ایران سعی داشت سیاست بی طرفی را در پیش داشته باشد اما با ورود به این پیمان کم کم منافع خود را هم سو با غرب کرد. دکترین اصلی این پیمان بر مقابله با کمونیسم تعریف شده بود و چون ایران از طرف شوروی پس از جنگ جهانی دوم لطمات زیادی همچون خارج نشدن از کشور و حمایت از گروه های تجزیه طلب ترک و کرد دیده بود ناخودآگاه به این جریان نزدیکی زیادی پیدا کرد. آمریکا نیز به سه کشور ایران، پاکستان و ترکیه تعهد داده بود که کمک های نظامی خود را ارسال کند. اما عراق که جزو اولین پایه های تشکیل این پیمان به حساب می آمد با وقوع انقلاب و روی کار آمدن عبدالکریم قاسم از این پیمان خارج شد و از سال ۱۹۵۹ م بود که نام این پیمان از بغداد به آنکارا و سپس به سنتو تغییر یافت.(همان،۱۳۹۱: ۳۷۸) اما سه کشور ایران، ترکیه و پاکستان در سال ۱۹۶۴ م از دل این پیمان سازمان همکاری عمران منطقه ای را تشکیل دادند توانستند همکاری های اقتصادی و اجتماعی فراوانی را انجام بدهند. درگیری آمریکا با ویتنام، نزدیکی شرق و غرب و همچنین روابط موثر بعدی شوروی با کشورهای مزبور باعث شد پیمان سنتو اهمیت سال های ابتدایی خود را نداشته باشد. با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، مقامات جمهوری اسلامی اعلام کردند که کشورشان از این پیمان خارج شده است.
در سال ۱۳۳۷ ه ش / ۱۹۵۸ م به دنبال شکست انگلیس در عملیات سوئز خاندان هاشمی در عراق منقرض گردید و به دست عبدالکریم قاسم[۱۴۷] کودتایی نو اتفاق افتاد. بدین ترتیب رژیم سلطنتی عراق منقرض و در عراق رژیم جمهوری اعلام موجودیت کرد. عبدالسلام عارف[۱۴۸] سرهنگ ستاد کمک زیادی به عبدالکریم قاسم برای انجام کوتا کرد به طوری که حتی اولین بیانیه کودتا نیز توسط او قرائت شد. اما با وجود گذشت کمتر از چند ماه از کودتا اختلاف میان او قاسم پدید آمد.(سامرایی،۱۳۹۰: ۳۷) او یک افسر با گرایشات ناسونالیستی – عربی بود و قاسم دارای گرایشات میهن پرستی به دور از مبانی نظری ناسیونالیستی بود.
با روی کار آمدن قاسم در عراق روابط دو کشور ایران و عراق باز هم رو به تاریکی گذاشت و سایه سنگین اختلاف خود را نمایان کرد. اما در جریان حکومت جدید عراق شکاف هایی پدید آمد و همین امر باعث شد تا سال ۱۹۶۸ میلادی عبدالسلام عارف حکومت قاسم را سرنگون کند و خود بر مسند قدرت بشیند. ناسیونالیست های عرب که در کنار عبدالسلام محمد عارف ایستاده بودند و توانسته بودند قاسم را برکنار کنند به مسند رسیدن خود را انقلاب نوامبر نامیدند. عبدالسلام عارف پس از پیروزی رییس جمهور عراق شد اما طولی نکشید که در سال ۱۳۴۵ ه ش / ۱۹۶۶ م در هلی کوپتر وی بمبی کار گذاشته شد و در نزدیک شهر رمادی سقوط کرد و کشته شد.(اردستانی،۱۳۸۸: ۵۶) پس از او برادرش سرلشکرعبدالرحمن محمد عارف[۱۴۹] به قدرت رسید اما او هم سرنوشت نافرجامی داشت. در سال ۱۳۴۷ ه ش / ۱۹۶۸ م گارد محافظین وی کاخ را محاصره کردند و با شلیک چند گلوله او را مجبور به تسلیم کردند و به این ترتیب کودتای بدون خونریزی اتفاق افتاد و احمد حسن البکر[۱۵۰] با تشکیل شورای فرماندهی انقلاب رییس جمهور عراق شد. در نهایت حزب بعث توانست بعد از چندین کودتای موفق و ناموفق قدرت را در عراق در دست بگیرد. تشکیلات حزب بعث در عراق در سال ۱۹۴۸ شکل گرفت و دکتر سامی شوکت که یک ناسیونالیست افراطی بود کمیته این حزب را تشکیل داد اما آنها تا سالها جرات عرض اندام پیدا نمیکردند. اساس حزب بعث در سوریه از بهم پیوستن دو حزب منشعب از اتحاد ناسیونالیست و بهم پیوستن حزب ناسیونالیستی عرب و الحیاء العرب شکل گرفت. میشل عفلق[۱۵۱] مسیحی و صلاح الدین بیطار[۱۵۲] مسلمان بنیان گذاران این حزب شدند. دکترین اصلی این حزب مبتنی بر چند اصل مهم است که تاکید خاصی بر روی عربی بودن خود و محکومیت کمونیسم و رد فرقه گرایی مذهبی و ناحیه گرایی است. عفلق تاکید داشت که راه وحدت اعراب از فلسطین میگذرد و باید برای مقابله با رژیم اشغالگر اسرائیل، جبهه ضد صهیونیستی گشود. تفکرات عفلق و حزب بعث از این جهت قابل اهمیت است که بعدها پایه های حکومت صدام را تشکیل میداد.
اما در طول حاکمیت برادران عارف در عراق، همواره رابطه ایران با کشور عراق نسبت به سال های گذشته گرم و صمیمی بود و یکی از اندک مقاطعی است که از آن به عنوان دوران روابط گرم یاد میشود. عبدالسلام عارف به دعوت شاه و همسرش سفر شش روزه ای به تهران داشت و توافق شده بود که حول چند موضوع در آینده با ایران به گفتگو بنشیدند. سه ماه قبل از سفر عارف به تهران، عباس رزم آرا به دعوت وزیر خارجه عراق به بغداد سفر کرد. مذاکرات ایران و عراق در این دوره نتیجه خاصی را به دنبال نداشت اما از حساسیت دو طرف نسبت به یکدیگر کاست.
با روی کار آمدن احمد حسن البکر در عراق دوری تازه از تیرگی روابط ایران و عراق آغاز گردید.
۳-۹-۲..دکترین دو ستونی آمریکا در خلیج فارس
آغاز جدی تنش زدایی بین آمریکا و شوروی، خروج انگلستان از منطقه خلیج فارس و افزایش قدرت نظامی ایران دست به دست هم داد تا محمد رضا پهلوی از استقلال عمل بیشتری در برابر مناقشات منطقه ای برخوردار شود. بدیهی است شاه میبایست روابط خود را با آمریکا افزایش میداد و بدین ترتیب رابطه با آمریکا ستون اصلی سیاست خارجی او شکل میداد. هارولد ویلسون[۱۵۳] که از حزب کاگر در سال ۱۹۶۸ م در انگلستان به قدرت رسیده بود، وی در پی بحران های داخلی اقتصادی اعلام کرد که: ما درصدد تخلیه نیروهایمان از شرق دور هستیم که در سال ۱۹۷۱ م به پایان میرسد. ما همچنین، سعی در تخلیه خلیج فارس در همان تاریخ داریم. چندی بعد ادوارد هیث[۱۵۴] از حزب محافظه کار به قدرت رسید و اعلام داشت که امکان دارد در تصمیم خود تجدید نظر کنیم اما چندی بعد سرلاک داگلاکس هیوم[۱۵۵] وزیر امور خارجه انگلستان بیان داشت که نیروهای انگلیسی در همان تاریخ زمان بندی از خلیج فارس خارج خواهند شد. خروج نیروهای انگلیسی از آن جهت قابل اهمیت است که نبود آن ها در این منطقه نوعی خلا قدرت را پدید آورد. در پی پیروزی های جنبش های آزادی بخش در قاره های آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین و نگرانی آن ها بابت جایگزین شدن شوروی به جای انگلستان در منطقه خلیج فارس، ریچارد نیکسون[۱۵۶] و مشاور امنیت ملی او که بعد در پست وزارت امور خارجه آمریکا قرار گرفت در پی طرحی بودند تا با آن بتوانند پاسخ عملی به استراتژی امنیتی آمریکا در منطقه جامه عمل بپوشانند.(ازغندی،۱۳۹۱: ۳۳۴) دکترین جدید سیاست خارجی آمریکا اولین بار توسط ریچارد نیکسون در ۴ مرداد ۱۳۴۸ ه ش ( ۲۶ ژوئیه ۱۹۶۸ م ) در جزیره گوام به عنوان راهبرد نوین سیاست خارجی عنوان شد و بعدها به نام دکترین نیکسون و استراتژی منطقه ای کیسینجر معروف شد، پدیده سیاسی – نظامی تازه ای نبود و فرق چندانی با دکترین های قبلی دولت آمریکا برای نفوذ در کشورهای در حال توسعه و مقابله با کمونیسم نداشت. خطوط اصلی دکترین نیکسون در ۲ بخش مهم خلاصه میشد:

 

    1. اعطای استقلال سیاسی به امیرنشینان خلیج فارس

 

    1. سرکوب جنبش های ضد آمریکایی و تامین منافع سیاسی و اقتصادی آمریکا در خلیج فارس از طریق مسلح نگاه داشتن ایران، عربستان و کویت. (همان،۱۳۹۱: ۳۳۶)

 

در آن دوره ایران، عربستان و عراق سه قدرت بزرگ منطقه ای به حساب می آمدند. اما چون عراق با شوروی ارتباط برقرار کرده بود از دایره بازی آمریکایی ها خارج ماند و ایران و عربستان به عنوان دو کشور اصلی که درآمد نفتی سود سرشاری را نصیب آنها کرده بود و منبع خوبی برای پاسخگویی به هزینه های سرسام آور نظامی آمریکا در خلیج فارس به شمار میرفتند باقی ماندند. دلیل اینکه این دکترین به نام سیاست دو ستونی نامیده میشود هم تقریبا از این امر نشات میگیرد. کارشناسان وزارت خارجه آمریکا پیش بینی میکردند که دلیل رابطه نه چندان خوب ایران و اعراب با یکدیگر و همچنین رابطه نزدیک آمریکا با ایران در این مقطع، اعراب واکنش احتمالی نشان خواهند داد و عنوان کردند که در دکترین جدید دو کشور ایران و عربستان به عنوان دو ستون اصلی دفاع از امنیت خلیج فارس قرار دارند. اما این امر ظاهر تبلیغاتی داشت و ایران وظیفه اصلی اجرای این سیاست را در منطقه به دوش میکشید. همکاری های نفتی ایران و عربستان در اوپک[۱۵۷]، داشتن دشمن مشترکی به نام جمال عبدالناصر[۱۵۸] و پیوند خانوادگی شاه با آل سعود و مهم تر از همه به واسطه پیاده شدن سیاست جدید آمریکا در منطقه، روابط ایران و عربستان تا آخرین روزهای منتهی به سقوط نظام پهلوی در ایران گرم و صمیمی بود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...