فایل های پایان نامه درباره :نقش و کارکرد حجت های الهی در زندگی انسان از منظر قرآن کریم۹۲- ... |
تعریف هر دو طایفه از «امامت» به هم نزدیک است؛ ولی به دلیل اینکه امامیه، ریاست دینی و دنیایی امام را از سوی خداوند میداند، برای امامت شرایط و ویژگی های را قائل میشود که اهل سنت هیچ کدام را نمی پذیرند. از نظر شیعه امام نه تنها بر همه انسانها ریاست عام دارد بلکه همچون پیامبر، بر مؤمنان سزاورتر از خود آنها است، و امام عصمت الهی دارد و هیچ گونه خطا، کارخلاف و بدی و پلیدی از او سر نمی زند. او حجت خدای تعالی بر همه ی انسانها، بلکه بر تمام آفریدگان است و پیروی اش بر همه واجب، و مخالفت او به طور مطلق و بی هیچ قیدی حرام است؛ به این دلیل فیض کاشانی مینویسد: «هر صفتی که در پیامبر شرط است، در امام هم لازم است، جز نبوت.»[۲۷]
۱-۷-۵٫ هدایت
“هدایت” از ریشه “هدأ” و در لغت به معنای سکون، آرامش، بدون سر و صدا و حرکت، سکونت گزیدن میباشد[۲۸] و نیز بمعنای توقف ازحرکت، سکونت و خواب در شب، ساکت نمودن بچه و خواباندن آن آمده است.[۲۹]
هدایت در اصطلاح عبارتست از نشان دادن هدف و راهنمایی افراد.[۳۰] در برخی موارد مقصود از هدایت پایداری و استوار ماندن در مسیر و راه است،[۳۱] بنابراین هدایت، شناختن درست و صحیح هدف، انتخاب راه و طریق صحیح برای رسیدن به هدف و پایداری در مسیر است و هدایت در عام ترین معنای خود شامل همه مخلوقات خداوند می گردد.[۳۲]
۱-۷-۶٫ انذار و تبشیر
واژه انذار و کلماتی دیگر از همین ماده در قرآن مجید حدود ۱۲۵ بار ذکر شده است و کتاب«معجم مفردات الألفاظ القرآن» آن را چنین معنا نموده است:«والإنذارُ اخبار فیه تَخویفٌ کما أنَّ التبشیرَ إخبارٌ فیه سُرورٌ [۳۳]»؛ انذار به معنای آگاهاندن کسی نسبت به امری است که در آینده رخ می دهد و مایه زجر و عذاب او خواهد بود، همچنان که تبشیر، آگاهاندنی است که در آن مسرت و شادمانی است.
قاموس قرآن نیز، برحذر داشتن و خبردادن را معنی انذار شمرده است.[۳۴]
واژه «بشر» به معنای ظاهر پوست بدن است و تبشیر نیز از همین ماده به معنای خبر مسرت بخش است.راغب در وجه آن می گوید: چون کسی خبر مسرت بخش را بشنود اثر آن در پوست صورتش آشکار می گردد و خون در بدنش همانند جریان آب در درخت منتشر می شود.[۳۵]
۱-۷-۷٫ تزکیه و تربیت
تزکیه در لغت، به معنی رشد دادن و پاک گردانیدن است[۳۶] و در اصطلاح، برای تهذیب نفس و تهذیب اخلاق استعمال می شود. و این بدان جهت است که تهذیب نفس موجب رشد و کمال انسان می گردد، همانگونه که در مسئله زکات مطرح است، بدین ترتیب که زکات دادن بظاهر از مال می کاهد ، اما در حقیقت موجب افزایش و برکت مال می شود.
در مجمع البحرین آمده است: التّزکیه التطهیر من الأخلاق الذّمیمه[۳۷]؛تزکیه، پاک ساختن نفس از اخلاق زشت است.
واژه تربیت مصدر بات تفعیل از ماده «ربی یربو»[۳۸] به معنای رشد و پرورش است. تربیت به معنی پروردن، پروراندن، آداب و اخلاق را به کسی آموختن و نیز به معنی پرورش بدن به وسیله انواع ورزش است.[۳۹]
تربیت به معنای عام، پروراندن هرچیزی است به گونه ای که شایسته آن است. و این معنا جمادات، گیاهان، حیوانات و انسانها را شامل شده و نیز در مورد پرورش جسم و روح بکار می رود.
در تعریف تربیت با مفهوم گسترده آن می توان گفت:«تربیت عبارت است از: رشد دادن و یا فراهم کردن زمینه رشد و شکوفایی استعدادها و به فعلیت رساندن قوای نهفته یک موجود». بنابراین ، تربیت به انسان اختصاص ندارد و در مورد هرموجودی که قابلیت رشد داشته باشد، صادق است. هم چنان که هرگاه در مورد انسان به کار برده شود، کلیه ابعاد وجودی وی را نیز شامل میگردد.[۴۰]
۱-۷-۸٫تذکر
تذکر از ذکر گرفته شده است. ذکر در لغت به معنی حفظ،تلفظ کردن،شرافت،کتابی که تفصیل دین در آن آمده است (قرآن)،کتب انبیاء، نماز و دعا و… آمده است، و تذکر یعنی طلب کردن چیزی که از دست رفته است(یادآوری) «والتّذکر:طلب ما قد فات»[۴۱]. احمدبن فارس نیز می گوید:«ذکرت الشیء» ابتدا به معنی یادآوری و در مقابل فراموشی بوده است و سپس در معنی ذکر زبانی(و تلفظ شیء) به کار رفته است[۴۲]؛ همچنین، ذکر به معنی احضار شیء در ذهن، عیب گرفتن(و کسی را به بدی یادکردن)، وِرد (کلمه یا الفاظی که به تلفظ و جاری کردن آنها بر زبان ترغیب و سفارش شده است و پیوسته و آهسته بر زبان جاری می شود) آمده است، و نیز در فرهنگ سیر وسلوک، به حالت خروج از میدان غفلت و دخول در فضای مشاهده، ذکر گفته می شود.[۴۳]
با توجه به آنچه گذشت و در مجموع می توان گفت که ذکر در لغت به معنی حضور شیء و به یادآوردن آن می باشد. چه حضور قلبی و ذهنی باشد و چه در کلام و زبان تجلی یابد، و این معنی به نوعی در سایر معانی قابل درک است؛ به عنوان مثال، اگر به قرآن و سایر کتب آسمانی ذکر گفته می شود، به دلیل آن است که آنها یادآور و بیان کننده حقایق دنیا و آخرت هستند و صورتی از آن حقایق را در ذهن مخاطبان خود حاضر کرده و توجه آنها را به سوی آن حقایق جلب می نمایند.
فصل دوم:
انسان و نیاز به حجت الهی
۲-۱٫ انسان شناسی
۲-۲٫ غایت شناسی
۲-۳٫ نیاز به حجت خدا
۲-۴٫ خاتمیت
۲-۵٫ حکومت و انبیاء
۲-۶٫ نگاه حجت های الهی به زندگی دنیوی و اخروی
بخش اول
انسان شناسی
۲-۱-۱ اﻫﻤﻴﺖ اﻧﺴﺎن ﺷﻨﺎﺳﻲ:
سعادت انسان در گرو اعتقاد صحیح و عمل صالح است، و بدون شناخت ، دست یافتن به این دو امر مهم ممکن نیست.در میان شناختهای گوناگون، معرفت انسان نسبت به خود از اهمیت دوچندان برخوردار است. آدمی با شناخت خود به فقر وجودی اش پی می برد و از رهگذر آن به آفریدگار بی نیاز می رسد و با معرفت خدا به جستجوی پیامبر خدا و دین او، برای رسیدن به راه و رسم پرستش و دستیابی به برنامه تکامل و سازندگی برمی خیزد. از دیگرسو، انسان به طور فطری مایل به شناخت حقیقت و آثار هر چیزی است واز آنجاکه خود از همه چیز به خود نزدیک تر می بیند، مایل است خود را بشناسد و بداند از کجا آمده و به کجا می رود؟
براین پایه ضروری ترین و سودمندترین شناخت برای انسان، خودشناسی است و به تعبیر امام باقر(ع) هیچ شناختی چون خودشناسی نیست.[۴۴]
بر همین اساس ،ﺩﻳﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﻫﻤﻴﺖﺯﻳﺎﺩﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻗﺎﺋﻞ است؛ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﺠﻴـﺪ ﺑﺎﺭﻫـﺎ ﻭﺍﮊﮔﺎﻥ «ﺁﺩﻡ»،«ﺑﺸﺮ»،«ﺍﻧﺴﺎﻥ»،«ﺍﻧـﺲ»،«ﺍﻧﺴـﻲ» ﺗﻜﺮﺍﺭ ﺷـﺪﻩ ﺍﺳـﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﻬـﺎ ﻭﺟـﻮﻩ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ، ﻣﻮﺭﺩ ﻣﺪﺡ ﻳﺎ ﺫﻡ ﻗرار ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ، ﻳـﻚ ﺳـﻮﺭﻩ ﺍﺯ ﻗـﺮﺁﻥ ﻛﺮﻳﻢ (سوره ۷۶) به نام انسان ، نامیده شده است.
از مطالعه قرآن به روشنی بدست می آید که انسان در نظام تکوین و تشریع الهی ، موقعیت و جایگاه ویژ ه ای دارد واز نقش محوری و مرکزی برخوردار است. قرآن کریم، آشکارا یادآور شده است که خداوند همه موجودات زمینی را برای انسان آفریده است:« هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا [۴۵]» . در جای دیگر نیز یادآور شده است که زمین، به منزله فرشی گسترده و آسمان، چونان سقفی برافراشته برای آدمیان است و خداوند، از آسمان آب فرو می فرستد و گیاهان و انواع میوه ها را روزی انسان ها می سازد:
«الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَ السَّمَاءَ بِنَاءً وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّکُم[۴۶]». شب وروز نیز در خدمت بشر قرار داده شده است تا در شب، آرامش یابد و در روز از روشنایی هوا ، برای کسب و کار و تأمین معیشت خویش بهره بگیرد:
« هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الَّیْلَ لِتَسْکُنُواْ فِیهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِرًا[۴۷]»
پس آیا می توان در عالم ملک و ملکوت و جهان هستی به شهادت قرآن کریم شخصیتی والاتر و عالیتر از این انسان پیدا نمود که خداوند به صراحت می فرماید:
« وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنىِ ءَادَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فىِ الْبَر وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلىَ کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا[۴۸] »:
« و هر آینه انسان را کرامت بخشیدیم و در خشکی و دریا آنان را روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات عالم آنان را برتری شایان بخشیدیم.»
قرآن کریم انسان را از یک طرف مشمول مدح و ستایشهای با ارزشی نموده و عنوان خلیفه اللهی به او مرحمت کرده و از طرف دیگر مذمتها و نکوهشها نموده و فرموده است که : انسان تا اسفل السافلین نزول می کند.[۴۹]
از طرفی او را از آسمان و زمین و فرشتگان برتر دانسته و در همان حال او را از دیو و چهارپایان پست تر شمرده است.
از نظر قرآن کریم انسان موجودی است که توانایی دارد با اختیار و آزادی خود، جهان را مسخر کند و از فرشتگان ، مقام بالاتری پیدا کند، و هم می تواند با اراده و آزادی خود از بدترین درندگان و چهارپایان پست تر شود و به اسفل السافلین سقوط کند. این خود انسان است که باید درباره خود تصمیم بگیرد و سرنوشت نهایی خود را تعیین کند.
انسان می تواند با مجاهدت نفس که جهاد اکبر است راه فرشتگان و اولیاء الله و انبیا را پیش گیرد و خداوند هم او را مدد و توفیق می دهد و همچنان که خود در قرآن فرموده:«وَ الَّذِینَ جَاهَدُواْ فِینَا لَنهْدِیَنهُّمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِین[۵۰]»:«کسانی که در راه ما برای به دست آوردن کمال انسانیت مجاهده می کنند ما آنان را هدایت و راهنمایی می کنیم و توفیق می دهیم تا به سرمنزل کمال انسانیت برسند و خداوند همراه و مددکار نیکوکاران است.»
انسان با داشتن آزادی عمل و اختیار، انتخاب راه را به عهده دارد؛ چنان که خداوند می فرماید:
«إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا »:«ما به وسیله پیامبر باطنی که همان عقل و ادراک آدمی است و پیامبران ظاهری که انبیای عظام هستند آنها را به راه راست و سعادت و نیکبختی هدایت کردیم و راه جداشدن از چاه ضلالت و گمراهی نشان دادیم.»
این خود انسان است که بر سر دوراهی انتخاب سعادت و شقاوت است و هیچگونه اکراه و اجباری در انتخاب راه ندارد، تا کرامت خویش را خود انتخاب کند و اگر رسیدن به مقام خلیفه اللهی برای او اجباری بود مقام و منزلتی محسوب نمی شد.[۵۱]
روشنترین آیاتی که در زمینه «علم» وجود دارد و بویژه با اختیار و مسئولیت انسان، رابطه دارد، این آیات است:
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-08-13] [ 08:16:00 ب.ظ ]
|