غزالی(بی تا) در کتاب کیمیای سعادت انسان‌ها را از لحاظ توانایی تغییر اخلاق به چهار درجه تقسیم می‌کند:
۱- انسان‌های ساده دل و بی خبری که توان تشخیص نیک و بد و حق و باطل را ندارند و هنوز خوی نیک و بد نپذیرفته‌اند این افراد نقش پذیر بوده و آمادگی برای تعلیم را دارند و به کسی نیاز دارند تا راه را به آن‌ها نشان دهد. کودکان همه چنین هستند و این پدر و مادرها هستند که راه ایشان را مشخص می‌کنند.
مقاله - پروژه
۲- افرادی که زشتی کار زشت را می‌داننـد اما از شهوت و غضب متابعت می‌کنند . کار این گروه
سخت‌تر است اما زود اصلاح می‌شوند و مربی باید ابتدا عادت بد را از آن ها دور کند و به اصلاح
آن‌ها بپردازد.
۳- افرادی که زشتی کار زشت را نمی‌دانند و خوی بد در نظر آن‌ها زیبا و نیک جلوه می‌کند به اصلاح و هدایت چنین افرادی به ندرت می‌توان امید داشت.
۴- افرادی که به کار زشت و ناروا دست می‌زنند و به آن مباهات می‌کنند به چنین افرادی امید، اصلاح نمی‌رود.
با توجه به مطالب یاد شده، مربی بایستی با ایجاد یک ارزشیابی تشخیصی و محک زدن متربیان، به شناخت توان فکری و عقیدتی آن‌ها اقدام نموده و نقطه‌ی شروع و گام آغازین آموزش خود را بر پایه‌ی این شناخت استوار نماید. و در صورت وجود زمینه‌های فکری و عقیدتی متفاوت، سعی در
یکسان سازی عقـاید و افکار نمـاید. و این‌کار جـز با اجرای مرحله‌ی بعد یعنی تزکیه قبل از تعلیـم
ممکن نیست.
ت .تزکیه قبل از تعلیم:
فایضی( ۱۳۷۸: ۱۶۸) اگرانسان ریشه‌های زاینده گناه خود را نرهاند، نمی‌تواند خود را تزکیه کند،
دل انسان حکم زمینی را دارد که کشاورز می‌خواهد آن را کشت کند. در ابتدا کشاورز زمین را از علف‌های هرزه و ریشه و مواد زائد که مانع رشد می‌شود خالی می‌کند.
خداوند در سوره‌ی جمعه آیه‌‌ی ۲ می‌فرماید:« هو الذی بعث فی الامیین رسولاً یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمۀ»
در ایـن آیـه خداوند «یزکیهم» به معـنای تهذیب و تـزکیه را قبل از «یعلمهم» بیـان فرمـوده‌اند ؛ لـذا
شایسته است که در امر تربیت، تزکیه مقدم بر تعلیم باشد.
غزالی همه‌ی صفات ناپسند دانشمندان را مسبوق به عدم تزکیه‌‌ی نفس و نیاموختن حکمت دینی می‌داند. وی، تعلیم بی تزکیه را فساد آور می‌داند.غزالی نه تنها بر لزوم تقدم تزکیه بر تعلیم باور دارد، بلکه اصولاً حصول علم حقیقی را جز از راه تزکیه نفس محال می‌داند و اشاره می‌دارد که جمع علم حقیقی و گناه با هم نمی‌سازد (رفیعی، ۱۳۸۸: ۱۵۳ و ۱۵۲).
مصباح یزدی( ۱۳۸۰) بر طبق فرمایش حضرت علی (ع) درنامه ۳۱ نهج البلاغه معتقد است که دل جوان چون زمین بکری است که هر بذری در آن بکارند سبز می‌شود؛ اما اگر علف‌های هرز در آن روییده شده یا از قبل بذری در آن کاشته شده باشد، کشت بذر جدید و رشد آن بسیار دشوار است. ملکات و صفات نفسانی مذموم و گناه و افکار غلطی که هنوز در قلب جوان ملکه نشده‌اند به راحتی و با کمترین زحمت قابل تغییر هستند؛ اما با گذشت زمان و در دوران بزرگسالی همین افکار نادرست بصورت ملکه در می‌آیند و همانند علف‌های هرز مانع از رشد مطلوب فرد می‌گردند. به گفته‌ی حضرت علی (ع) باید تلاش نمود تا قبل از آن‌که قلب فرد سخت شود و عقلش به امور دیگر مشغول شود به تربیت او اقدام کرد؛ لذا این نکته مهم را نباید فراموش کرد که اگر دل به افکار غلط و یا اخلاق ناپسند آلوده شود، اول باید با زحمات فراوان آن آلودگی را زدود تا آماده‌ی دریافت معارف صحیح و اخلاق پسندیده گردد؛ زیرا قلب آلوده ظرفیت پذیرش معارف صحیح و فضایل اخلاقی را ندارد.
پس پسندیده است که یک مربی ماهر قبل از شروع آموزش به متربی در جهت تزکیه‌ی نفس یاری
رساند تا بتواند با اصلاح معارف نادرست آموخته شده‌ گنجایش ظرف معرفتی او را افزایش داده و
سپس اقدام به آموزش نماید.
به گفته‌ی شرفی( ۱۳۷۴: ۹۵) بارزترین عوامل در تغییر رفتار، وجود خود آگاهی و به کارگیری نیروی اراده و ایجاد زمینه مناسب برای دگرگونی رفتار می‌باشد؛ لذا مهم‌ترین نقش مربی در این قسمت ایجاد خودآگاهی در متربی و کمک به تقویت اراده‌ی وی و همچنین ایجاد زمینه و محیطی مناسب جهت تغییر رفتار می‌باشد.
متربیان با سنین پایین که هـنوز آلـوده به رذایـل و صفات مذمـوم نمی‌باشند ، تزکـیه بسیـار آسـان
می‌باشد؛ اما در مورد متربیان با سنین بالاتر این کار نیاز به دقت و تأمل و صرف وقت بیشتری دارد. تصور تزکیه کامل در این مرحله امری دور از واقع است؛ اما واضح است که اگر حتی تزکیه به صورت کامل هم صورت نگیرد، حداقل قضیه این است که گام‌های بلندی در این جهت برداشته می‌شود و مربی با حذف موانع اساسی و اصلی راه، زمینه حرکت را فراهم و آماده می‌کند و تا حد زیادی راه را هموار می‌کند و ادامه‌ی این مسیر به صورت تدریجی و با گذشت زمان امکان پذیر و ممکن می‌شود. همچون جاده‌ی پر از سنگلاخ و ناهمواری که با برداشتن قلوه سنگ‌های بزرگ که مانع اصلی عبور از مسیر هستند، مسیر هموارتر می‌شود و پس از چندی به تدریج سنگ‌های کوچک و ریزتر در اثر حرکت مداوم اتومبیل‌ها به اطراف پرت شده و بسیاری هم خرد و نابود گشته و کم کم جاده هموار می‌شود و طی مسیر به راحتی صورت می‌گیرد. پس از طی مراحل فوق الذکر، تا حدود زیادی، متربی آماده‌ی ورود به مرحله‌ی تعلیم خواهد بود؛ اما بیان این نکته لازم است که نباید تصور نمود که دامنه‌ی آمادگی متربی جهت تعلیم تنها به همین حد محدود می‌شود. مربی بایستی آمادگی متربی را در زمینه‌های فطری، بدنی، روانی، فکری، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی، مذهبی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی (البته تا حد ممکن) بررسی نموده و محک زند و موانع احتمالی که سد راه آموزش خواهند بود را شناسایی و آن‌ها را با مهارت لازم مرتفع سازد.
یکی از روش‌های بسیار مؤثر در این راستا روش ابطال و اثبات است.
رستمی نسب( ۱۳۸۸: ۱۲۱ -۱۱۹) در این مورد چنین بیان می‌دارد که امام صادق (ع) در هدایت عقلانی شاگردان خود و یا کسانی که به دنبال پاسخ سئوالی در خصوص خداشناسی از ایشان هستند، ابتدا آن‌ها را به سوی مبانی هدایت می‌کند و سپس اطلاعات بی اساس با توجه به مبانی شناخته شده را با رهبری عقلش ابطال می کند، حال اطلاعات جدید و درست را جایگزین می‌کند. وی معتقد است که آموزش و تعلیم بایستی مناسب با ظرفیت معرفتی شاگرد صورت پذیرد. برای توفیق در این مهم معلم ابتدا سعی می‌کند تا این ظرفیت معرفتی شاگرد را (مرتبط با موضوع‌های تعلیم) شناسایی نماید و بر این مبنا فعالیت ابطال و اضافه‌ی اطلاعات شاگرد صورت پذیرد و آن چه در ظرف معرفتی شاگرد باقی می‌ماند تا حدودی تزکیه شده و اصلاح شده است حال می‌توان با پایه قرار دادن آن اطلاعات، ظرفیت معرفتی او را به درستی افزایش داد. در فرایند به کار گیری این روش، قدرت عقلانی شاگرد را به صورت دیالوگ کوتاه مقال نگه می‌دارد و بنابراین اجازه می‌دهد که خود شاگرد به نتیجه برسد.
ث.ایجادآگاهی نسبت به اصول اولیه مقوله ارزش ها:
-توضیح و تبیین ارزش و ضد ارزش:
در این مرحله مربی با تشریح کامل معنای ارزش و ضد ارزش و بیان مثال هایی در این رابطه،تا حدودی متربیان را با این مفاهیم و مرزها و حدود تقریبی آن ها آشنا می سازد و باتحریک آن ها به سمت دلیل جویی ومطالبه ی برهان برای انجام امور،و دوری از ساده لوحی و ساده اندیشی ،زمینه ی پرهیز متربیان از اعمال نادانسته و نا شناخته را فراهم می کند .
البته یادآوری این نکته لازم است که تلاش ها و فعالیت های مربی در این مرحله صرفاجهت هموار سازی مسیر برای شروع مرحله آموزش یا پایه گذاری صورت می گیرد.در این جا این نکته ضروری به نظر می‌رسد که عملیاتی کردن این قسمت از مرحله‌ی اول برای متربیانِ با سنین مختلف، متفاوت می‌باشد، بدین معنی که مربی مجبور است برای متربیان از درجاتِ مختلف توضیح وروشن سازی استفاده نماید. به طور مثال بهتر است در این قسمت برای متربیانِ با سنین پایین (کودکان)، تنها به تعریف بسیار ساده و قابل فهم از ارزش ها و ضد ارزش ها و بیان مثال‌های فراوان و ملموس از آن‌ها اکتفا نماید و بدین وسیله به مفهوم سازی ابتدایی در این زمینه بپردازد و کم کم در طی مراحل بعدی آن‌ها را به سمت بیان مفاهیم پیچیده‌تر سوق دهد؛ زیرا برای متربیانِ سنین پایین فهم مسائل بیش از این حد ،کمی دشوار به نظر می‌رسد؛ اما برای متربیان با سنین بالاتر (نوجوانان و جوانان) مربی می‌تواند مبحث این بخش را با وسعت بیشتری توضیح دهد، مسائلی از این قبیل که:
آیا ارزش ها برای تمامی انسان‌ها یکسانند؟ملاک واقعی ارزش ها برای انسان‌های مختلف چیست؟
آیا ارزش ها، همیشه و در همه‌ی زمان‌ها و مکان‌ها، ارزشمند هستند یا این که در پاره‌ای مواقع رنگ می‌بازند؟ ماهیت ارزش ها کدام است ؟و….
۶-۳-۲٫مرحله دوم - مرحله آموزش: (مرحله پایه گذاری):
در این مرحله که دومین مرحله از روش پله کانی آموزش ارزش ها می باشد مربی از شیوه های ارائه شده در این مبحث جهت پایه گذاری ارزش ها در متربی استفاده می نماید. در این مرحله (مرحله دوم از روش آموزش پله کانی آموزش ارزش ها) مربی می تواند به صلاحدید خویش، یک یا چند روش، یا ترکیبی از چند روش را جهت آموزش ارزش ها به کار گیرد و در راستای پایه گذاری ارزش ها از آن ها استفاده نماید.
مربی بایستی با هوشیاری و درایت خویش راه و روشی را جستجو و انتخاب کند که از رهگذر آن، درس وی با بهترین و آسان ترین وجه ممکن ارائه و قابل فهم گردد.
-رو ش های مناسب جهت آموزش ارزش ها در مرحله آموزش یا پایه- گذاری:
۶-۳-۲-۱٫روش شعر :
افلاطون نخستین فیلسوفی است که به راز تأثیر شعر و موسیقی و به طور کلی هنرهای زیبا در پرورش منش آدمی پی برده است (نقیب‌زاده، ۴۶:۱۳۸۰).
انسـان‌ها با رنگ‌هاو نژادهای مختلف حرف‌هایی دارند که در قالب زبان معمولی نمی‌گنجد وطرح
آن‌ها به زبانی جز زبان شعر ممکن نیست که در اصل «آهنگ» و «احساس» در آن حاکم است و «قدرت تخیل» زیادی هم دارد.
اشتراک این سه ویژگی در شعر از یک سو و ویژگی‌های خاص کودک از سوی دیگر باعث شده که کودکان شعر را دوست داشته باشند و روان‌شناسان نیز شعر را برای تحریک تخیل اطفال مفید دانسته‌اند.
خواجـه نصیـرالدین طوسی به دلیـل تأثیر قـوی شعر در کودک و بـه جـهت تثبیـت و تـأکید معانی
اخلاقی توصیه به حفظ شعر توسط طفل کرده و در پی این مقصود، مربی را به ارائه اشعار حماسی (رجز) راهنمایی می‌کند.
شعر حماسی یا رجز در حقیقت عبارت است از شرح منظوم اعمال و رفتار و حوادث زندگی قهرمانان بـزرگ که با زور و ستم مبارزه و از ستمـدیدگان و ضعفا حمایت می‌کردنـد از جمله آن
می‌توان در یونان «اولیاد و اودیسه» و در ایران «شاهنامه» را نام برد(عطاران، ۱۳۷۵: ۱۲۶-۱۲۵).
آیین اسلام و سیره و سخنان اولیای دین گویای آن است که شعر متعهد و خدمتگزارِ تربیت دینی،
منزلتی رفیع دارد ولی اگر ابزاری در خدمت ضلالت و گمراهی باشد مورد نکوهش است. پیامبر اکرم(ص) با اشعاری که صرفاً تخیلی، غافل‌کننده آدمی و گسترش دهنده‌ی اکاذیب است مبارزه می‌کرد و از سوی دیگر اشعار نیکو را می‌ستود و برخی از شعرها را حکمت می‌نامید. قرآن نیز در آیه ۲۲۷-۲۲۴ سوره مبارکه شعراء این دو نوع شعر و شاعر را تفکیک نموده است. در مجمع‌البیان از زهری روایت شده که گفت: عبدالرحمان پسر کعب‌بن مالک برایم حدیث کرد که پدرش کعب‌بن مالک از رسول خدا(ص) پرسید: درباره شعرا چه می‌فرمایی؟ فرمود: مؤمن تنها با شمشیر جهاد نمی‌کند، زبان او نیز شمشیر است.
آن‌گاه مرحوم طبرسی اضافه می‌کند که: رسول خدا(ص) به حسان‌بن ثابت، شاعر مخصوص خود فرمود: «اهجهم» یا فرمود: «هاجهم و روح القدس معک» یعنی کنار را هجو کن که روح‌القدس با توست و تو را مدد می‌کند (ساجدی، ۱۳۸۴: ۱۰۶-۱۰۵) .
با توجه به مسائل عنوان شده می‌توان با اطمینان گفت: که شعر می‌تواند یکی از بهترین و جذاب‌ترین شیوه‌های آموزش ارزش های اخلاقی و دینی باشد. جذابیت شعر به حدی است که زبان زیبا و آهنگین آن، ذهن و روان هر مخاطبی را به سوی خود می‌کشاند و آموزه‌های اخلاقی و معنوی خود را به آنان تفهیم می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...