فصل سوّم
حوزۀ تحقیق
۳-شرح احوال و آثار شاعران برجسته
در این پژوهش، به بررسی اهمّیّت موضوع فال و استخاره در اشعاربرخی از شاعران قرون مختلف پرداخته شده است. امّا قصد ما در این فصل، آشنایی بیشتر با زندگی شاعران قرون مختلف است، سعی شده­است ؛ از هرقرن، شاعرانی برجسته و شناخته شده و صاحب سبک انتخاب شود. تا با مطالعه زندگی واشعارشان به اهمّیّت موضوع مورد نظر پی برده­شود. که موضوع اهمّیّت فال و استخاره چه میزان در باور و اعتقادات مردم جای داشته و وارد شعر آنها شده است. و هم اینک بازتاب آن در اشعار شاعران معاصر هم دیده می شود. شاعرانی از قرن سوم تا معاصر از جمله: رودکی، فردوسی ، نظامی، خاقانی ، مولوی ، بیدل دهلوی ، قآآنی ، محتشم کاشانی ، ملک الشعرای بهار، وحشی بافقی، حافظ ، سعدی، نزاری قُهستانی، جامی، شهریار، فریدون مشیری و نادر نادرپور .
۳- ۱- رودکی سمرقندی
رودکی، پدر شعر پارسی، استاد شاعران و نخستین شاعر پارسی­گوی، که به کثرت شعر معروف است. جعفر بن محمّد، شاعر توانا و پر آوازۀ ایران، گویادر سال­های ۲۵۰ – ۲۶۰(ه.ق) در روستای پنج از ناحیۀ رودکِ سمرقند، شهری در ازبکستان کنونی چشم به جهان­گشود. در کودکی بسیار تیزهوش بود و حافظه­ای سرشار داشت. در هشت سالگی قرآن را حفظ کرد. رودکی در سن ۴۰ تا ۵۰ سالگی گویا در میان مردم و به دوراز دربار و شاید هم از راه نوازندگی و خوانندگی امرارمعاش می­کرده است. دردورۀ کهولت به بخارا آمده و به دربار سامانی راه یافته است و شاعردربار نصربن­احمدشد. امّا به هنگام پیری، زندگی ناگوار و رقّت باری داشته است.پژوهشگران دربارۀ نابینایی ­رودکی، اختلاف نظر دارند؛ آیا کورمادرزاد بوده ؟یا به سبب ضعف و پیری یا عارضه­ای دیگر نابینا شده­است؛ یا آن که کورَش کرده بودند. بیشترِ محققان برآنند که کورمادرزاد نبوده ودر آخر عمر نابینا شده­است.
رودکی شیعی، وبه احتمال قوی، اسماعیلی بوده است؛ امّا مانند برخی از پیروان مذهب­ِ اسماعیلی، مثل ناصرخسرو، متعبّد نبوده و اندیشۀ آزاد و فلسفی داشته است.(رودکی، ۱۳۸۰ :۵) رودکی در رودک به سال ۳۲۹ ه .ق در گذشته است. مقبرۀ او در قریۀ پنجِ رودک است.
۳-۱-۱- سبک رودکی
اساس شعر رودکی، بر سادگی معنی و روانی لفظ، استواراست. سخن اودر قوّت تشبیه ونزدیکی معانی به طبیعت و وصف، کم نظیراست. در وصف و تشبیه اغراق نمی­کند. درمدح نیز تا حد امکان، ازمبالغۀ نامعقول می­پرهیزد، چون او طبعی قوی دارد، شعر او در عین سادگی و روانی، معانی لطیف و تازه­ای را شامل می­ شود. «گاهی دراشعار خود به شیوۀ شاعران تازی­گوی در وصف شراب و غنیمت شمردن عمر شعر می­گوید و گاهی هم اشعار با مفاهیم اخلاقی فراوان است. مانند دوبیت زیر :
چـهار چـیز مـر آزاده رازغـم بـخـــرد تن درست و خوی نیک ونام نیک وخــرد
هرآن که ایزدش این هر چهار روزی کرد سزد که شاد زیــد جاودان و غـم نخــورد
این دوبیت، بسیاری از ویژگی­های سبک ترکستانی مانند: سادگی معنی، روانی لفظ، استفاده از واژه­ های اصیل پارسی، پرهیز از به کار بردن واژه های تازی، به کار گرفتن حرف زاید (مر) پیش از مفعول، مساوات و برابری در لفظ و معنی؛ مشهود و آشکار است.» (دلیری، ۱۳۸۱: ۲۱) همچنین، «شعر رودکی نمونۀکامل شعر سبک خراسانی قرن چهارم یعنی شعر عهد سامانی است. روح حماسی که از مختصّات مهّم سبک خراسانی است، برای نخستین بار به صورت کامل در شعر اودیده می شود.»( شمیسا، ۱۳۷۳: ۲۲)
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
«مدح وتوصیف، مهمترین مضمون در اشعار رودکی بوده است. مضامین­غزلی، تغزل­های لطیف و برخوردار از سادگی ودر عین حال ایجاز، مضامین خمری، زهد وپند، وسروده­های حسب­حالی نیز در دیوان رودکی جایگاه خاصی دارد، وی به« شعر رثاء» هم علاقه خاصی داشته است. گفته می شود؛ که رودکی نخستین شاعری است که اشعاری در مرثیۀ اشخاص از او باقی است».( امامی، ۱۳۷۸: ۹-۸۴)
۳-۱-۲- آثار رودکی:
۱-دربارۀ شمار اشعار رودکی نیز سخن بسیارگفته اند: برخی آن را متجاوز از یک میلیون بیت می­دانند و برخی دیگر برآن اند، که ۷۰۰ هزاربیت بوده ؛ آنچه مسلّم است، رودکی پر شعر بوده است، امّا مقدار اندکی از سروده های او را، که از هزار بیت نمی گذرد، دردست داریم .
۲- قصاید ومقطعات: ۵۶۱ بیت
۳- رباعیات: ۶۶ بیت
۴- ابیات پراکنده از قصاید ومقطعات وغزلیات: ۱۳۳ بیت
۵- ابیات پراکنده از مثنوی ها : ۲۰۰ بیت
۶-کلیله­ودمنۀاوازشهرتی­خاص­برخوردار است. او از روی ترجمۀ فارسی بلعمی آن را به نظم درآورد.
۷ - مثنوی دیگر رودکی اثری است، به نام سند بادنامه، این کتاب ترجمۀ منظومی از داستان سند باد در هزارو یک شب است. (صفا، ۱۳۷۸، ج۱ : ۳۷۶ -۳۷۸)
۳-۲- فردوسی طوسی
نام اورا اغلب ابوالقاسم و شهرت شاعری­اش را «فردوسی» می­دانند. وی با همین نام به شهرتی عالم­گیر رسیده است. گویا در سال ۳۳۰ (ه. ق)درروستای (باژ ) از ناحیه (طابران ) توس به دنیا آمده است. پدرش از دهقانان میهن­پرست و آزادۀ آن ناحیه بوده ­است. همسر فردوسی، چون زبان پهلوی می­دانسته، اولین مشوّق اودر سرودن اثر جاودانۀ اوست. وی شاعری وطن پرست بود. از ۳۵ سالگی؛ یعنی در سال ۳۶۵ (ه. ق) سرودن این اثر جاودانه را با عشق به وطن آغاز نمود. او همۀ ثروت شخصی خود را بر سر سرودن شاهنامه، ازدست داده و با فقر، پیری و امراض گوناگون دست به گریبان بود. اوچون نمی­خواست اثر جاودانه­اش، پس از مرگش، پایمال شود و حاصل رنج ۳۵ ساله اش نابود شود، برخلاف میل خود، بنا به پیشنهاد همشهری والا مقام خود؛ یعنی خواجه ابوالعباس فضل بن احمد اسفراینی که وزارت محمود غزنوی را برعهده داشت خواست که او آن کتاب را به نام شاه فاتح غزنوی که درآن زمان در اوج عظمت و شکوه بود؛ درآورد، به این امید که از امکاناتِ درباری او جهت تکثیر شاهکار عظیم خود بهره ­برداری­کند و احیاناً از صلۀ آن برای تنها دخترش جهیزیه و برای سالهای پایانِ­عمرخود، خرجی فراهم نماید. لیکن شاه ترک نژاد و متعصب غزنوی که اطرافش را گروهی از شاعران مداح وچاپلوس فراگرفته بودند؛ حاضرنبود به چیزی جز مدح وثنای ازخود گوش فرا دهد. لذا به شاهکار سخنور نامدار توس توجهی نکرد وشاعر آزاده را از خود رنجانید. او همچنین، پسر ۳۷ ساله­اش رادر سن ۶۵ سالگی، از دست داده بود و او به ناچار درمانده و نا امید به دیار خود برگشت. و باقی عمر خویش را در فقر وتنگدستی، بسربرد. فردوسی، سرانجام درسن ۸۱یا ۸۶ سالگی درخانه خود در توس درگذشت. چون فردوسی سُنی بود، شیخ محله، اجازه تدفین اودر قبرستان عمومی را نداد، وبه ناچار او را در باغ خویش به خاک سپردند. ( فردوسی، ۱۳۷۸: ۸-۱۴)
۳-۲-۱- سبک فردوسی­در شاهنامه
او یکی از استادان بزرگ سبک خراسانی است. اشعارش از سادگی و روانی و صراحت برخوردار است. در اشعارش تنوّع تعبیرات و ابداع معانی مناسب و آرایه­های ادبی و آوردن توصیف­ها و تشبیهات طبیعی فراوان است. یکی دیگر از ویژگی­های اشعار فردوسی، پند واندرزهای عبرت آموزی است، که در پایان زندگی شگفت انگیز قهرمانان داستان های او، وجود دارد. ( شمیسا، ۱۳۷۵: ۳۸۹)
وی، در این اثر حماسی­بزرگ، تاریخ ایران از آغاز تمدن نژاد ایرانی، تا انقراض سلسلۀ ساسانیان به دست اعراب را، به نظم درآورد. تعداد ابیّات۶۰ هزاربیت است. که شامل سه دورۀ متفاوت است:۱- دورۀاساطیری ۲- دورۀ پهلوانی ۳- دورۀ تاریخی.
«از ویژگی­های لفظی شاهنامه: فصاحت و بلاغت است. شیوۀ بیان در شاهنامه، در عین سادگی، روانی و صراحت و روشنی فراوان دارد. او درهمان حال که افکار خود را به سادگی بیان می­ کند، به صنایع لفظی و معنوی بی­توجه نیست. همچنین، او برای حفظ واژه­ های زیبای کهن پارسی، و جلوگیری از نابودی آنها بسیاری از این واژه ­ها را در کلامش جای داده است.» (دلیری، ۱۳۷۶: ۱۰۷-۸)
۳- ۲-۲- تاثیر کواکب، دراندیشۀفردوسی
حرکت اختران­فلک و طلوع و غروب خورشید، نظرگذشتگان رابه آسمان و ستارگان درآن جلب نمود و فردوسی، را برآن داشت تابه نقش آنان برآیندۀ آدمیان بپردازد، وبه وسیلۀ شخصیّت داستان­هایش آینده را بازگو کند، چراکه، این نوع نگرش، ریشه درگذشته داشته، تا جایی که «پیشینیان افلاک را درپدیدآمدن، رشد و مرگ آدمی و نیز تیره­بختی و خوشبختی ­او و هرآنچه به او مرتبط می­شده، موثرمی­دانستند.»(حلبی،۱۳۷۸: ۱۲)فردوسی، با درک درست از سابقۀ و علاقۀ ایرانیان، به مباحث ستاره­شناسی دریکایک داستانها، جریان کل حوادث را قبل از وقوع، درمتن داستان از قول ستاره­شناسان با ما، درمیان می­ گذارد.
او درآغازین ابیّات اثرسِتُرگ خویش، با تصاویر و علومی که با کلام موجزَش درآن چون دُری خلق نموده ­است. کاروان حماسۀخویش را پس از نام خداوندجان و خرد با جولان منظومۀ شمسی به حرکت درآورده­است.(شهلایی­مقدم،۱۳۷۲: ۴۱)
بـــه نـام خـداوند جــان و خــرد کـــــزیـــن برتــــرانـــدیشه برنگذرد.
خداوند نـــام وخـــداوند جـــای خـــداونـــــد روزی دِهِ رهـــنــمـــای
خداونـــدِکیـوان و گــردان سپهر فروزنـــــــــدۀ مـــاه و ناهید و مهـــر
( فردوسی، ۱۳۷۸، ج۱: ۲۴)
هدف فردوسی، از بیان منظومۀ آتش وکواکب آن،درحقیقت، تاکید دخالت افلاک بر سرنوشت زمینیان به ارادۀ خداونداست. سخن فردوسی، حاکی از تفکر و تذکّر درآسمان جنبندگان آن است؛ چراکه هیچ عاملی را نمی توان یافت، که توان نابودی این گنبد تیزرو پدیدار گشته با برج ها و افلاکش را داشته باشد. واین دیدگاه نشأت گرفته از اندیشۀ فلسفیِ متکی بر کیهان شناسی اوست .(کزازی، ۱۳۸۵: ۱۷)
نگه کن بدین گنبد تیز گـــرد که درمان ازاوی است وزوی است درد
نه گشت زمانه بفرسایـــــدش نه از رنج و تیمــــار، بـــــگزایدش
نه از جنبش آرام گیرد همــی نه چون ما تباهی پذیرد همــــــی
ازاو دان فزونی و زو همِ نِهـــار بـــدو نیک، نزدیک او آشکــــــــار
(فردوسی،۱۳۷۸، ج۱:۲۵)
۳-۲-۳ - ناصرخسرو قبادیانی
حکیم ابومُعین ناصر، فرزند خسرو قبادیانی ملقّب به حجت، معروف به ناصر خسرو علوی در سال ۳۹۴(ه .ق) در قبادیان بلخ به دنیا آمد. از دوران کودکی و جوانی او اطلاع دقیقی، دردست نیست. آنچه که از آثاراو برمی­آید این است که او علوم نقلی و عقلی زمان خود را فراگرفته و به فلسفه،کلام، قرآن، اخبار، احادیث وادب عربی وفارسی مسلّط بوده است. او پیش از سفر معروف خود، درنزد اقران شهرت بسزایی داشته وصاحب عزّت و احترام بوده ­است. دلیل سفر او هم، خوابی بود که در سن۴۰ سالگی می­بیند که موجب دگرگونی اومی­شود او به مَرو می­رود واز شغل دیوانی استعفا می­دهد. و عزم سفر می­ کند. این مدّت، سفرهفت سال، اثربسزایی در تکمیل نفس و پرورشِ روح او باقی­گذاشته­است. او در این­سفرها؛ عجایب وغرائب­عالم رامشاهده­کرد، باصاحبان ادیان مختلف ملاقات نمود. با دانشمندان وشاعران زیاد مصاحبت نمود، و زیر نظر اساتید مختلف درس گرفت. (ناصرخسرو،۱۳۷۲ : ۱۳-۱۵)
اودر ابتدا، مذهب حنفی داشت؛ و درمصر به طوررسمی اسماعیلی شد واز طرف خلیفۀ فاطمی­مصر، المنستنصر بالله لقّب حجّت­گرفت. اودر دیوان اشعارش، خود را حجّت خراسان، حجّت مستنصری، حجت فرزند رسول، حجــت نایــب پیغمبــر خوانـده است. اوبعد از این سفــر به بلــخ رفت و به صورت آشکــارا به تبلیغ عقاید
مذهب اسماعیلی پرداخت. وبه همین منظور با اعتراض فقهای متعصب سُنی روبه رو شد. واُمرای سلجوقی در صدد کشتن او برآمدند. (همان،۴۵)
او از شاعران بلند پایه و بسیار توانا وبزرگ ایران و از گویندگان درجۀ اول زبان فارسی است. و از مفاخر ایران، به شمار می­رود، مبلّغ مذهب بودن وی، باعث شده بود که آنچه راکه می­گوید و می­نویسد همان چیزی باشد که به آن ایمان و اعتقاددارد و این قسمت، او را از شاعران هم ردیف خود ممتاز می­سازد. او مفاسد و زشت­کاریهای اجتماع خود را به خوبی درک کرده بود. و به همین منظور اعتراض می­کردو نتوانست در شهرودیار خویش بماند. وی در پایان عمر با دلی پراندوه به «درۀ یمگان» پناهگاه گرفت. تا از مردم در امان باشد. ورفتن او به یمگان، فرصت مناسبی بود که او بتواند آثار گرانبهای خودرا به رشتۀ تحریر درآورد. وی در سال ۴۸۱ (ه. ق)چشم از جهان فروبست.
۳-۳-۱- سبک وشیوۀ سخن ناصرخسرو
«ناصرخسرو شاعری است متعهد، که ازشعر به عنوان وسیله­ای برای پیشبرد عقیده اش استفاده می­ کند، او که دردانش­های عقلی ونقلی از فلسفه و منطق وکلام وهندسه ونجوم وموسیقی وعلوم قرَآنی وملل ونحل، آگاهی وسیعی دارد، و همۀآنهارا در خدمت باورهای دینی خود بکار می­گیرد.»(دلیری، ۱۳۷۶: ۲۳۹) او نسبت به غزل ومضامین شاد وعاشقانه نظر منفی داشت. قصاید او به لحاظ اوزان سنگین وقوافی مشکل و لغات اصیل کهن و مضامین مذهبی و فلسفی و انتقادی متشخّص است و ازاین رو باید اورا صاحب سبک شخصی دانست. شعرهای او بیشتر جنبۀ عقلانی است نه احساسی. با این همه توضیح، گاهی دلش برای قصیده­پردازی به اُسلوب عموم شاعران که درآغاز قصاید خود، تشبیب می­آوردند، تنگ می­ شود. اوخود دردوران اولیّه عمرخود اهل تشبیب و وصف معشوق بود. شعر ناصر خسرو را می توان شعرمذهبی خواند. (شمیسا، ۱۳۷۳: ۷-۳۶) خاصیّت عمدۀ شعر ناصر خسرو، برمواعظ و حکم بسیار است. ناصرخسرو دراین امر قطعاً از کسائی، شاعر مروزی، پیروی کرده­است. اواخر عمر کسائی مصادف بود با اوایل عمر ناصر خسرو به همین سبب، ناصرخسرو چه از حیث افکار حکیمانه و زاهدانه و چه از حیث سبک و روش بیان، تحت تاثیر آنها قرار گرفته و بسیاری از قصائد او را جواب گفته وگاه قصائد خود را براشعار آن شاعر چیره دست برتری داده است. (صفا، ۱۳۷۸،ج۲: ۴۵۴)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...