با توجه به مطالب فوق میتوان تعریف دیگری از بهره وری ارائه داد که مفهوم آن را بهتر و رساتر بیان مینماید:
بهره وری عبارتست از نسبت تولید به ثمر رسیده به نهاده بکار رفته در آن؛ در اینجا منظور از به ثمر رسیده همان تحقق اهداف مورد نظر میباشد. مثلاً اگر فروش تمامی محصول، هدف باشد، آنگاه بهره وری نشان میدهد که تا چه میزان به این هدف نائل شدهایم. در این تعریف ارتباط بهره وری با مفاهیم کارائی و اثربخشی بوضوح مشاهده شده است. یکی از نکات مهم در مورد بهره وری مفهوم نسبی آن است. بدین معنی که هرگاه گفته میشود بهره وری بالاست در مقایسه با بعضی استانداردها عنوان شده است. در اینجا از دو شاخص مقایسۀ سطوح بهره وری و مقایسه روند بهره وری استفاده میگردد. شاخص مقایسۀ سطوح بهره وری به ما نشان میدهد که بهره وری یک سازمان یا یک کشور در مقایسه با سازمان یا کشور دیگر چگونه است برای محاسبه آن به این ترتیب عمل میکنیم که بهره وری یک سازمان (یا یک کشور) را مساوی ۱۰۰ قرار داده و بهره وری دیگر سازمانها را نسبت به آن میسنجیم. (ابطحی,۱۳۷۵; ص ۹۲)
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
در شاخص مقایسه روند بهره وری، تغییر بهره وری نسبت به دوره پایه اندازه گیری و تحلیل میشود، بدین گونه که بهره وری در یک سال را مساوی ۱۰۰ قرار داد و سالهای دیگر را نسبت به آن مورد ارزیابی قرار میدهیم .(همان, ص۹۵ )
تقسیمبندی دیگری نیز در ارتباط با بهره وری وجود دارد که عبارتند از:( اینوهارا , ۱۳۷۰)
۱ـ بهره وری فیزیکی: مقدار کار یا سرمایه تقسیم بر مقدار تولید
۲ـ بهره وری ارزشی: مقدار کار یا سرمایه تقسیم بر مقدار تولید(بر اساس ارزش)
۳ـ بهره وری میانگین: مقدار کار یا سرمایه تقسیم بر کل تولید( ارزش یا مقدار)
۴ـ بهره وری نهائی: مقدار کار یا سرمایه اضافی تقسیم بر تولید نهائی( ارزش یا مقدار)
یک روش دیگر برای اندازه گیری بهره وری، بهرهگیری از ارزش افزوده میباشد، مزیت سنجش بهره وری از طریق ارزش افزوده آن است که خط تمایزی میان پرداختی به کارکنان و دیگر هزینه های مؤثر کشیده نشده و همه بخشها از آن منتفع میشوند.(ابطحی,۱۳۷۵; ص۱۲۰)
در مورد بهره وری ذکر چند نکته ضرورت دارد، این نکات عبارتند از:
۱ـ ماهیت بهره وری به معنای هوشمندانه کار کردن است نه سختتر کار کردن، بهبود بهره وری واقعی با کار سخت حاصل نمیشود. این به دلیل آن است که جسم انسان محدودیتهایی دارد و فراتر از توان جسمانی نمیتوان کار کرد.
۲ـ بهره وری تنها خاص نیروی انسانی نیست، بلکه به معنای استفاده مؤثر و مفید از تمام منابع از جمله سرمایه، زمین، مواد، انرژی، زمان، اطلاعات و نیروی انسانی است. پس بهره وری پدیدهای چند بعدی است.
۳ـ بهره وری تنها بر کمیت بازده تأکید ندارد، بلکه کیفیت بازده را نیز مهم میداند. برای بالا بردن کیفیت، وجوه اجتماعی، روانی و اقتصادی بسیاری باید مورد توجه قرار گیرد و مسائلی چون کیفیت محیط کار، رضایت شغلی و …اهمیت پیدا میکند.
۴ـ میان بهره وری و سود بخشی[۱۵] تفاوت وجود دارد در واقع سود میتواند از طریق افزایش قیمتها حاصل شود، اگر چه ممکن است بهره وری پایین بیاید. برعکس بهره وری بالا همیشه با سود بالا همراه نیست، زیرا کالاهایی که به طور کارآ تولید شدهاند ، ضرورتاً مورد تقاضا نیستند.
۵ـ کاهش هزینه، همیشه منجر به افزایش بهره وری نمیشود، به ویژه برخی هزینه ها ازجمله آموزش و پرورش که در درازمدت باعث افزایش بهره وری میشوند، ممکن است آثار کوتاه مدت نداشته باشد. پس کاهش هزینه ها باید با توجه به درجه اهمیت هر کدام از عوامل مؤثر در بهره وری صورت پذیرد.
۶ـ درست نیست که تصور کنیم، مفهوم بهره وری را تنها میتوان در تولید صنعتی و یا کشاورزی بکار برد، بهره وری در هر نظام و سازمانی چه خدماتی، تولیدی یا اطلاعاتی کاربرد دارد. امروزه با اهمیت یافتن اطلاعات و تغییر الگوههای اشتغال از تولید به خدمات و از خدمات به اطلاعات بهره وری اطلاعات اهمیت یافته است، به ویژه با بهره گرفتن از روبوتها به جای کارگران، بهره وری سرمایه منابع محدودی چون، انرژی و مواد خام، از بهره وری نیروی انسانی مهمتر شده است. ولی بههرحال در جهان سوم هنوز بهره وری نیروی انسانی در اولویت اول است.
۷ـ مفهوم بهره وری به طور روز افزونی با کیفیت پیوند یافته است. از عوامل مؤثر در کیفیت نیروی کار، مدیریت آن و شرایط کار است که به تفصیل در رابطه با آن توضییح داده خواهد شد. امروزه نگرشی تازه در مدیریت مطرح شده که بیشتر از الگوی کنترل کیفیت ژاپنیها الهام گرفته است که با مشارکت دادن کارکنان در برنامه ریزی، بهره وری افزایش مییابد چرا که نوع مشارکتها باعث افزایش رضایت شخص و در نتیجه افزایش بهره وری میشود.(Prokopenko, J. 1987, p5)
با توجه به مطالبی که گفته شد، بهبود بهره وری موضوعی بوده است که از ابتدای تاریخ بشر و در کلیه نظامهای سیاسی و اقتصادی مطرح بوده است، بهبود بهره وری به کاهش هزینه تولید، گسترش بازارها، افزایش اشتغال، افزایش رفاه اجتماعی، کاهش فقر و بالارفتن سطح زندگی مردم منجر میگردد. در این پایان نامه از این تعریف استفاده شده که بهره وری عبارت است از مقدار کالا یا خدمات تولید شده در مقایسه با هر واحد از انرژی و یا کار هزینه شده بدون کاهش کیفیت، به دیگر سخن بهره وری عبارت است از بهدست آوردن حداکثر سود ممکن با بهرهگیری و استفاده بهینه از نیروی کار، توان، استعداد و مهارت نیروی انسانی، زمین، ماشین، پول، تجهیزات، زمان، مکان و… به منظور ارتقاء رفاه جامعه. بهره وری به نسبت کار انجام شده به کاری که باید انجام میشده اطلاق میشود. در این پایان نامه اصل را براین گذاشتهایم که بهره وری یعنی اینکه برای بهدست آوردن یک مقدار ستاده چه مقدار نهاده به کار رفته است، ما معتقدیم بهره وری یعنی ما بتوانیم از عوامل تولید(نهاده)استفاده مؤثر را داشته باشیم. در این رساله سعی شده بررسی شود بهره وری صنعت نساجی در ایران چه میزان بوده است و برای بهدست آوردن این میزان بهره وری، چه مقدار نهاده به کار رفته است و مهمتر از همه اینکه نقش دولت و سیاستگذاری دولتی در به دست آمدن این میزان بهره وری تا چه اندازه بوده است.
فصل سوم :
مبانی نظری
بهره وری در مکاتب اقتصادی:
۱ـ مکتب مرکانتلیسم[۱۶] :
به نظر میرسد که برای اولین بار اصطلاح بهره وری به مفهوم قدرت تولید در نوشته ها و عقاید اندیشمندان اقتصادی مکتب مرکانتلیستها مطرح شده باشد. مکتب مرکانتلیسم تمام اعتقادات، نظریهها و سیاستهای اقتصادی را در بر میگیرد که بین قرن شانزدهم و قرن هیجدهم میلادی در اروپا به وجود آمده و توسعهیافته است.)نمازی،۱۳۸۴؛ص۴۱)
این مکتب طی سه زمان و در سه کشور اروپایی به سه شکل متفاوت پدیدار گردید. فرانسه، هلند و انگلستان که فاقد طلا و نقره بودند، سعی کردند طلا و نقره متعلق به اسپانیا را به بدست بیاورند و برای نیل بدین هدف، فرانسویها طی قرن هفدهم به کشاورزی و صنعت، همزمان با آنها هلندیها و متعاقباً انگلیسیها طی قرن هجدهم به بازرگانی خود توجه بیشتری مبذول داشتند. اندیشمندان اقتصادی اسپانیا معتقد بودند که جهت حفظ ثروت ملی و تثبیت سطح عمومی قیمتها بایستی سعی شود که طلا و نقره از معادن دنیای جدید (آمریکا) به کشور وارد و در داخل ذخیره گردد و از خروج آن ممانعت به عمل آید. بدین ترتیب مرکانتلیسم در این کشور جنبه فلزی به خود گرفت. همچنین مرکانتلیسم در کشور فرانسه جنبه صنعتی و در کشورهای هلند و انگلستان جنبه تجاری به خود میگیرد.
علمای این مکتب ضمن اینکه کار را به کار مولد و کار غیر مولد تقسیمبندی نمودهاند، کاری را مولد شمردهاند که سبب ازدیاد ثروت ملی در جامعه گردد. مرکانیلستها کار تجارت و کار در معادن را مولد میدانستهاند و معتقد بودند که این دو نوع مشاغل، نسبت به دیگر مشاغل موجود در جامعه دارای بهره وری و مولدیت بیشتری بوده و همچنین توانایی بیشتری را در تولید ثروت ملی وافزایش آن دارا میباشند.(افکاری،۱۳۶۷؛۷۰)
۲ـ مکتب فیزیوکراسی[۱۷] :
مکتب دیگری که همزمان با مکتب کلاسیک بوجود آمد، مکتب فیزیوکراسی نام دارد که رهبری آن بعهده فرانسوا کنه[۱۸] پزشک و اقتصاددان فرانسوی بود. علمای این مکتب عقیده مرکانتیلستها را مبنی بر اینکه پول، طلا و نقره اساس ثروت را تشکیل میدهد، رد کرده و معتقد بودند که همه ثروت ها از طبیعت یعنی زمین حاصل میگردد. بدین ترتیب کار کشاورزان را مولد ثروت دانسته و بهره وری یا قدرت تولید کشاورزی را حائز اهمیت میشمردند. علاوه بر این کار کشاورزی را در صورتی مولد می دانستهاند که با حداقل هزینه بتوان حداکثر کالا را تولید نمود.( نمازی،۱۳۸۴؛ص۴۷) دکتر کنه طبیب لوئی چهاردهم اعتقاد داشت که تولید کشاورزی در مقایسه با تولید صنعتی از بعضی جهات پایینتر است زیرا مقتضیات زمان و مکان، میزان بهره وری آنرا محدود می کند ولی معمولا برتر از آن است زیرا دارای این مزیت است که مواد غذایی، مایه حیات آدمیان را فراهم می آورد.
۳- مکتب کلاسیک:[۱۹]
در اواخر قرن هیجدهم مکتب کلاسیک که در اصل یک مکتب لیبرال یعنی طرفدار آزادی کامل فعالیتهای اقتصادی بود، بوسیله “آدام اسمیت”[۲۰] بنیان گذاری شد.اسمیت برخلاف مرکانتیلستها و فیزیوکراتها، معتقد بود که نه پول، طلا و نقره یا زمین، بلکه نیروی کار منبع اصلی ثروت هر جامعه را تشکیل می دهد.(تفضلی،۱۳۸۳؛ص۲۹)اسمیت در کتاب تاریخی خود تحت عنوان تحقیق درباره ماهیت “ثروت ملل” به سال ۱۷۷۶ که مطالعه سیستماتیک رشد و توسعه اقتصادی بود، از قدرت تولیدی کار یا به عبارتی دیگر بهره وری نیروی کار به عنوان عامل مهم و اساسی در رشد و توسعه اقتصادی یاد می کند. وی برای تقسیم کار سه مزیت قائل است: ازدیاد مهارت، صرفه جویی در وقت و امکان استفاده از ماشین.(همان،ص۳۰)
اسمیت ضمن اینکه هرگونه افزایش بهره وری را به تقسیم کار نسبت می دهد گنجایش بازار را عامل محدود کننده تقسیم کار می داند. به بیان دیگر به درون دایره بسته ای افتاده ایم که اندازه بازار به سطح بهره وری وابسته است و بهره وری نیز به تقسیم کار بستگی دارد و تقسیم کار خود نیز به اندازه بازار وابسته است. وی همچنین اعتقاد دارد که تنها بوسیله انباشت سرمایه است که کارفرما برای کارگران خود ماشین آلات بهتری تدارک می بیند و توزیع اشتغال بهتری را در میان آنها ایجاد می کند و در نتیجه اسباب افزایش بهره وری نیروی کار را فراهم می نماید . به بیان دیگر هر قدر سرمایه ملت بیشتر باشد، بهتر می تواند کارگران مولد ثروت را به کار وادارد و ابزار و ماشینها را که لازمه گسترش قدرت تولید و بهره وری نیروی کار است، بسازد و تقسیم کار را در داخل خویش وسعت دهد.(محنت فر،۱۳۸۳؛ص۱۰۲)
وی در کتاب فوق، به نقش اساسی سرمایه در تقسیم و توزیع بهتر مشاغل و در نتیجه افزایش بهره وری نیروی کار چنین اشاره کرده است :
محصول سالانه زمین و کار هر ملت از لحاظ ارزش، افزایش حاصل نمی کند مگر آنکه عده کارکنان موجود توسعه یابد. افزایش عده کارکنان مولد ثروت مسلما هرگز ممکن نخواهد بود مگر در نتیجه افزایش سرمایه، یعنی افزایش وجوهی که وسیله نگهداری آنان است. اما بهره وری همان عده کارگر هم قابل افزایش نیست، مگر به دلیل ازدیاد و تکمیل ابزار و ماشین هایی که وسیله تسهیل و تقلیل کار هستند و یا در نتیجه تقسیم و توزیع بهتر مشاغل بین آنها. در هر دو مورد همیشه سرمایه اضافی لازم و ضروری است.(اسمیت،۱۷۷۶؛۳۲۵)
در بلندمدت، تعمیم اصل تقسیم کار از دو جنبه اقتصادی و اجتماعی بر بهره وری نیروی کار تأثیر می گذارد. از نظر اقتصادی در زمان و عوامل تولید صرفهجویی و در کیفیت تولید بهبود و در کمیت آن افزایش و بالاخره در هزینه تولید کاهش حاصل می شود. از این تحولات، افزایش حجم عرضه، همچنین افزایش درآمد و ثروت و رفاه افراد و جوامع نتیجه می شود. و از سوی دیگر به تدریج کار ماشین، نقل و انتقال بیشتر افراد از بخشی به بخش دیگر و از محلی به محل دیگر و در نتیجه تزلزل عواطف آنها و بالاخره پیدایش بیکاری می گردد ولی از نظر اجتماعی کیفیت و شرایط کار بهبود می یابد و همبستگی کارکنان در چهارچوب بنگاه ها و حتی جوامع بیشتر و محکم تر میگردد.(همان،ص ۳۲۶)
مکتبی که همزمان با پیدایش سرمایه داری صنعتی توسط اسمیت بنیان نهاده شده بود، بعد از وی در دو جهت تکامل و در چهارچوب دو مکتب، به ترتیب مکتب بدبینان(مکتب انگلیسی) و مکتب خوشبینان(مکتب فرانسوی) توسعه یافت.(نمازی،۱۳۸۶؛ص۴۷) نسبت دادن افزایش بهره وری به تقسیم کار توسط آدام اسمیت موجب پیدایش بحثهای لفظی و تقریباً غیر قابل اغماض بوسیله پیروانش گردیده است. کلاسیک های بعد از اسمیت اعتقاد داشتند که اگر افزایش بهره وری به خاطر تقسیم کار بود، این پیدایش به کار استناد می گردید نه به سرمایه، تراکم سرمایه صرفاً لازمه تقسیم کار بود.(همان،ص۴۸)
دیوید ریکاردو که از جمله اقتصاددانان بدبین مکتب انگلیسی است، معتقد است که پیشرفت فنی در موارد خاص ممکن است تولید رابه حدی افزایش دهد که همه طبقات از جمله طبقه کارگر، از آن منافعی بدست میآورند. وی همچنین اعتقاد دارد که پیشرفت فنی و افزایش در سرمایه منشأ افزایش بهره وری نیروی کار بهشمار می رود، ریکاردو و مالتوس هر دو تصدیق می کنند که رشد سریع پیشرفت تکنولوژی سبب تداوم افزایش بهره وری نیروی کار و ابقاء رشد اقتصادی جوامع می گردد.( تفضلی،۱۳۸۳؛ص۳۳)
۴- مکتب مارژینالیسم:[۲۱]
مارژینالیسم مکتب اقتصادی است که در چهارچوب آن اقتصاددانانی براساس روش های جدید با پذیرفتن تغییر جزئی و ظاهری از اصول مسلم و قوانین مکتب کلاسیک دفاع می کنند. از این رو این مکتب به مکتب “نئوکلاسیک”[۲۲] نیز معروف شده است. در تشکیل این مکتب که در اواخر قرن نوزدهم بوجود آمده بود، “کارل منگر”[۲۳] "لئون والراس”[۲۴] "استانلی جونس”[۲۵] شرکت داشتند. مکتب نئوکلاسیک در واقع مکتب وسیعی است که از ادغام سه مکتب اقتصادی تحت عناوین “مکتب ریاضی”[۲۶] یا “مکتب لوزان”[۲۷]، “مکتب وین”[۲۸] یا “مکتب اطریش”[۲۹] و بالاخره “مکتب کمبریج”[۳۰] بوجود آمده است.(نمازی،۱۳۸۶؛ص۵۰)اقتصاددانانی چون “والراس” و “پاره تو”[۳۱] بنیان گذار مکتب لوزان یا مکتب ریاضی بوده اند.(دادگر،۱۳۸۳؛ص۲۲۳) مکتب وین یا مکتب اطریش توسط اقتصاددانانی چون “بوهم باورک”[۳۲]، “هایک”[۳۳]و “شومپیتر”[۳۴] پایه گذاری گردید(تفضلی،۱۳۸۳؛ص۳۲) و همچنین از “آلفرد مارشال”[۳۵] و “جان بیتز کلارک”[۳۶] می توان بعنوان مؤسسین مکتب کامبریج یاد کرد.(نمازی،۱۳۸۶؛ص۵۲)
اندیشه نئوکلاسیکها بیشتر براین اصل استوار بود که همه موسسات و سازمانهای اقتصادی به حداکثر نمودن منابع خویش گرایش دارند. مصرف کنندگان گرایش به حداکثر کردن همه جانبه فواید نهایی خود دارند و تولید کننده نیز درصدد است بهره وری نهایی همه عواملی که به نحوی در تولید مشارکت دارند را حداکثر نماید.(نهاوندی،۱۳۵۲؛ص۳۵۳)
اقتصاددانان نئوکلاسیک معتقد بودند که اگر جمعیت سریعتر از موجودی سرمایه رشد کند، دستمزدهای واقعی به خاطر افزایش به بهای کاهش بهره وری نیروی کار، گرایش به پایین آمدن می نمایند و بالعکس اگر موجودی سرمایه رشدی سریعتر از جمعیت داشته باشد، بهره وری نهایی عامل کار و همراه با آن مزد واقعی نیز گرایش به رشد دارد. از دید نئوکلاسیک ها افزایش بهره وری نیروی کار که به صورت افزایش دستمزدهای واقعی منعکس می شود حاصل انباشت سرمایه است. انباشت سرمایه که موجب افزایش دستمزدهای واقعی می گردد به افزایش سهم مزدبگیران در تولید می انجامد.(همان،ص ۳۵۴)
از جمله اقتصاددانان این مکتب که نظراتی راجع به بهره وری نیروی کار ارائه داده اند می توان بوهم باورک، آلفرد مارشال، جان بیتز کلارک و کارل منگر اشاره کرد . بوهم باورک در بحث جلد دوم کتاب خود بنام “سرمایه بعنوان وسیله تولید “، زمین و کار را موثرترین و مهم ترین عوامل در تولید دانسته و معتقد بوده است که بکارگیری تکنیک بهتر به افزایش تولید و در نتیجه به افزایش بهره وری منجر می گردد. (رستگاری،۱۳۵۴؛ص۴۳) وی در مراحل تولید، موضوع زمان را مطرح کرده است و اعتقاد دارد هر چه تولید کننده ای بتواند زمان کمتری را در تولید کالا صرف نماید، به مفهوم اینست که بهره وری یا قدرت تولید عوامل تولید از جمله بهره وری نیروی کار افزایش یافته است.(همان،ص ۴۴)
مارشال نیز در کتاب “اصول اقتصاد صنعتی"، آموزش فنی را موجب افزایش بهره وری نیروی کار دانسته است. آموزش فنی از نظر مارشال بدین مفهوم است که کارگر عملاً از نحوه کار با وسایل تولید آگاهی یابد و بتواند از آن وسایل استفاده نماید. همچنین اعتقاد دارد که اگر تقسیم کار با آموزش فنی در نحوه بکارگیری وسایل و ابزار تولید هماهنگی داشته باشد به افزایش بهره وری می انجامد. به عبارت دیگر از یک طرف به افزایش تولید و از طرف دیگر به تقلیل هزینه تولید منتهی می گردد.(گرجی،۱۳۷۶؛ص۱۴)
“کارل منگر” اعتقاد دارد که عامل کار و سرمایه بدین جهت نسبت به دیگر عوامل تولید ارجحیت دارند که در کلیه رشته های تولیدی قابل کاربرد است، حال آنکه زمین فقط در فعالیتهای کشاورزی مورد استفاده است و در فعالیتهای صنعتی جزء سرمایه محسوب می گردد بر این اساس وی اظهار کرده است که عوامل کار و سرمایه را بایستی در رشته هایی از تولید بکار گرفت که متضمن بهره وری بیشتری باشند.(همان،ص۱۵)
به عقیده “جان بیتز کلارک” بهره وری نهایی مربوط به مبلغ مزدی است که کارفرما در ازاء تولید پرداخت نموده تا بتواند قیمت کالاها را با توجه به وجود رقابت به نحوی تعیین نماید که ادامه تولید مقرون به صرفه باشد.در صورتی که با بکار گماری افراد جدید و با افزایش دستمزدها، قیمت های تمام شده کالاها نسبت به گذشته به حدی افزایش یابد که تولید کننده قادر به رقابت در قیمت فروش نگردد بایستی از استخدام جدید خودداری ورزد. یا به عبارت دیگر بر طبق نظر کلارک اصل بهره وری نهایی، تعیین کننده دستمزدها است، در حالیکه “مارشال” و سپس “هیکس”[۳۷] این اصل را فقط عامل تعیین کننده تقاضا برای نیروی کار دانستند.(رستگاری،۱۳۵۴؛ص ۴۵)
۵- مکتب سوسیالیسم:[۳۸]
مکتب سوسیالیسم علمی که همان نظریه اشتراکی مارکس یا مارکسیسم می باشد، نظام سرمایه داری را براساس انگیزه ها و نهاده های فنی و حقوقی و اجتماعی ناقص خود، که همواره به سوی عدم تعادل اقتصادی و بی عدالتی اجتماعی متمایل بوده، یک نظام در حال اضمحلال می پندارد و بر اساس نظریه جبر تاریخ جانشینی نظام اشتراکی یا سوسیالیستی را امری اجتناب ناپذیر می داند. مارکس در بحث ارزش معتقد بود که افزایش ارزش هر کالایی که تولید می گردد منوط به افزایش بهره وری کارگر می باشد. و بطور کلی بهره وری یا قدرت تولید کارگر را در رشته های مختلف تولید و با اعطاء مزدهای کافی می توان افزایش داد، در حالیکه در رژیم سرمایه داری منافع ناشی از هر افزایش در بهره وری که از طریق به کارگیری سرمایه بیشتر و تکنیک های بهتر بوجود می آید، بین موسسات تولیدی و سرمایه داران توزیع می گردد. بنا به عقییده مارکس در نظام سرمایه داری دستمزدهای پرداخت شده به نیروی کار فقط در حد معیشت است، در نتیجه کارگر که خود عامل افزایش بهره وری موسسه تولیدی بوده است از ثمره این افزایش بی نصیب می‌ماند. (نمازی، ۱۳۸۶؛ ص۵۰)."پرودون”[۳۹] که یکی از بزرگترین و مشهورترین سوسیالیستهای ایده آلیست قرن نوزدهم بوده، به این پدیده با دیدی متفاوت از مارکس نگریسته است. وی معتقد بود که کارگران توسط کارفرمایان نظام سرمایه داری استثمار می شوند، زیرا مزدی که کارفرما براساس قرارداد کار به کارگر پرداخت می کند، متناسب با بهره وری کار انفرادی است، در صورتی که نتیجه ای که بدست می آورد، محصول کار اجتماعی است، که به مراتب بارورتر از کار انفرادی است. (قدیری اصلی،۱۳۷۰؛ص ۶۳)
۶- مکتب کینز:[۴۰]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...