۱-۱- ادعای یهود مبنی براین که ابراهیم۷ یهودی است
پایان نامه - مقاله - پروژه
یهودیان حضرت ابراهیم۷جد بزرگوار انبیای الهی را یهودی می دانند. مسیحیان نیز او را نصرانی و مشرکان عرب او را منتسب به آئین خود می دانند. چراکه هر دسته می کوشند تا با انتساب این انسان فاضل و پسندیده به جماعت خود تأئیدی برای آئین خود و وجهه ای نزد دیگران بیابند.وچه کسی بهتر و برتر از ابراهیم خلیل الله۷جد بزرگ انبیای الهی:.
الف) نگاهی به تفاسیر
قرآن کریم به این پندار باطل یهود اشاره می کند«أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطَ کاَنُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى‏ قُلْ ءَ أَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کَتَمَ شَهَدَهً عِندَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»[۲۵۳]و می فرماید: یهودیان علم ندارند و از روی جهل این گونه می پندارند و در واقع با کتمان شهادت خداوند، ستمکار هستند.خداوند تنها از حقیقت با خبر است و تنها اوست که می داند که آیا ابراهیم۷یهودی بوده یا نبوده است. [خداوند همواره از ابتدای طرحِ چنین ادعاهایی، با قاطعیت پاسخ آنان را داده است. قرآن مجادله ی یهود و نصاری را بر سر حضرت ابراهیم۷رد می کند و می فرماید: ابراهیم۷نه یهودی است و نه نصرانی، بلکه مسلمان است و امت مسلمان از هر امت دیگری به ابراهیم۷سزاوارترند.][۲۵۴]«یَأَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فىِ إِبْرَاهِیمَ. . .»[۲۵۵] شاید مخالفین بگویند که اگر قرآن، به دلیل نزول تورات و انجیل پس از ابراهیم۷، یهودی و نصرانی بودن او را رد می کند، چطور ابراهیم۷را حنیف و مسلمان می شمرد؟ درحالی که دوران ظهور اسلام و مسلمین قرنها بعد از یهود و نصاری است؟ پاسخ این پرسش کاملاً روشن و واضح است. قرآن تصریح می کند ابراهیم۷حنیف و مسلمان است؛ چرا که اسلام تنها دین محمّد ۶نیست، بلکه دین تمامی انبیاء گذشته می باشد. «أَمْ کُنتُمْ شهَُدَاءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِى قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَاهَکَ وَ إِلَاهَ ءَابَائکَ إِبْرَاهِمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ إِلَاهًا وَاحِدًا وَ نحَْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»[۲۵۶]معیار انتساب، دین است؛ نه خون و نسل و نژاد. از این رو ابراهیم۷را باید مسلمان دانست.
با توجه به آنچه گذشت به نظر می رسد مدعیان یهودی دراین امر، چندین هدف را دنبال می کنند:
۱- این وهم وگمان را درذهن دیگران ایجاد کنندکه آنها نسل ابراهیم۷و فرزندان و ذریه ی او هستند و با انحصار آن در خود، شاخه ی دیگر ذریه ی ابراهیم۷، یعنی اسماعیل۷را نادیده انگارند.
۲- این گمان را در دیگران تقویت کنند که دین پذیرفته شده ی الهی تنها دین و آئین یهودیان است. و چون این دین به حضرت ابراهیم۷منتسب است، تنها دین نازل شده که مورد تأئید و رضایت از سوی خداست دین «یهود»می باشد.
۳- این تصور را در ذهن ایجاد کنند که آنها بیش از هرکس سزاوار سکونت در سرزمین مقدس هستند، چرا که خداوند این سرزمین را برای ابراهیم۷و ذریه ی او قرار داد.
۴- آنها یهودی و از نسل ابراهیم۷هستند، لذا ابراهیم۷نیز تنها و تنها یهودی می تواند باشد.
ب) نکات آیات جهت ایجاد الگو
با توجه به آنچه قرآن کریم در این زمینه فرموده است، حاصل می گردد که:
۱- انبیاء الهی:همه در برابر خداوند متعال تسلیم بوده و اسلام آورده اند.
۲- معیار انتساب به حضرت ابراهیم۷ دین است و نه خون و نسل و نژاد.
۳- معیار پیرو ابراهیم۷بودن پایبندی به فرمان های الهی است که چه یهود و چه نصاری و چه مسلمانِ واجدِ این شرائط را شامل می گردد.
۴- خداوند متعال یکتاست وانبیاء مرسل او، آئین یکتاپرستی را به نسل بشر آموختند و مسلماً چنین وحدتی، مستلزم یکسان بودن آئینی مشخص از ابتدا تا انتهاست و آن تسلیم بودن در برابر معبود یکتا و سرسپاری بر اطاعت او و فرستادگانش می باشد.[۲۵۷]
۱-۲- ادعای یهود مبنی براین که وارث دین ابراهیم۷است
یهودیان خود را از حیث نسب و نسل، ذریه ی حضرت ابراهیم۷دانسته و این انتساب صحّت دارد؛ همچنین ایشان خود را از حیث دین، اعتقادات، نبوت و رسالت وارث ابراهیم۷برمی شمارند ولی این دو امر درباره ی ایشان، دو مسأله ی کاملاً مجزا از یکدیگر است. یهودیان وارثان نسب ابراهیم۷ هستند،اما وارثان راستین دین و رسالت، تنها صالحان و مؤمنان می باشند. یعنی کسانی که با بعثت محمّد۶راه او را برگزیدند، نه آن دسته از یهودیانی که به خدا و دین ابراهیم۷کفر ورزیدند، انبیای الهی را کشتند و رسولان:را تکذیب کردند.خداوند در قرآن به این گمان باطل یهود اشاره می کند و آن را چندین بار ابطال و رد می کند.«اى اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم، گفتگو و نزاع مى‏کنید (و هر کدام، او را پیرو آیین خودتان معرفى مى‏نمایید)؟. . .»
«وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِکلَِمَاتٍ. . .»[۲۵۸]امامت از طریق نسب به ارث نمی رسد و با هر کردار و عملکردی نمی توان وارث رسالت و دیانت بود آن هم تنها به واسطه ی انتساب نَسبی. این وراثت تنها شایسته ی مؤمنان و صالحان است و بر کافران وستمکاران حرام است.«لَا یَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِینَ»، یهودیان به واسطه ی ظلم و کفرشان شایستگی عهد الهی را ندارند. ابراهیم۷به طور خاص دراین زمینه مورد اشاره ی قرآن است. آن زمان که آن حضرت۷درصحرای خشک و بی آب وعلف خدا را می خواند«وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبّ‏ِ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ ءَامِنًا وَ. . .»[۲۵۹] و می فرماید هرکس از من پیروی کند حتی اگر از نسل و ذریه ی من نباشد از من است و هرکس از فرزندان من که راه خیر از راه من برنگزیند از من نیست و به طور خاص و ویژه از فرزند خود اسماعیل۷که با هم خانه ی خداوند را ساختند یاد می کند و در دعای خود او را مشخص می کند. «رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَینْ‏ِ لَکَ وَ مِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّهً مُّسْلِمَهً لَّکَ. . .»[۲۶۰] قرآن تصریح می کند امت محمّد۶وارثان دین و رسالت ابراهیم۷هستند، چرا که شرط لازم برای وراثت ایمانی در آنها تحقق یافته است و آنها مخلصانه و از روی ایمان و یقین تسلیم خداوند هستند.«إِنَّ أَوْلىَ النَّاسِ بِإِبْرَاهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هَذَا النَّبىِ‏ُّ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ اللَّهُ وَلىِ‏ُّ الْمُؤْمِنِینَ»«سزاوارترین مردم به ابراهیم۷، آنها هستند که از او پیروى کردند، و (در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند همچنین) این پیامبر و کسانى که (به او) ایمان آورده‏اند (از همه سزاوارترند) و خداوند، ولىّ و سرپرست مؤمنان است.»«شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصىَ‏ بِهِ نُوحًا وَالَّذِى أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَ مَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَ. . .»[۲۶۱]شایستگی وراثت دین و رسالت ابراهیم۷وجانشینی او در امت مسلمان بروز یافت که از مظاهر آن انتخاب نام «مسلمان»برای امت محمّد۶ است«. . . هُوَ سَمَّئکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ وَ فىِ هَذَا. . .»و در راه خدا جهاد کنید، و حقّ جهادش را ادا نمایید! او شما را برگزید، و در دین (اسلام) کار سنگین و سختى بر شما قرار نداد، از آیین پدرتان ابراهیم۷پیروى کنید خداوند شما را در کتابهاى پیشین و در این کتاب آسمانى«مسلمان»نامید، تا پیامبر۶گواه بر شما باشد،. . . از دیگرجلوه های قرآنی در ابطال پندار یهودیان:«وَمَن یَرْغَبُ عَن مِّلَّهِ إِبْرَاهِمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَ. . .»[۲۶۲] که قرآن تصریح می کند که هر کس از دین ابراهیم۷و پیروی از محمّد۶روی برگرداند، نادان و احمق است. و در آیات:«. . . قَالُواْ کُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى‏ تهَْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّهَ إِبْرَاهِمَ حَنِیفًا. . . وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً وَ نحَْنُ لَهُ عَبِدُونَ قُلْ أَ تُحَاجُّونَنَا فىِ اللَّهِ وَ هُوَ رَبُّنَا وَ رَبُّکُمْ وَ لَنَا. . .»[۲۶۳] [خداوند از آنها می خواهد به خود و آئین خود فکر کنند و با افتخارات پوچ تاریخ خود وگمانهای باطلی در مورد وارث بودن خویش، زندگی نکنند؛ بلکه اعمال خود و دین خود را خالص نمایند و واقعاً خود را تسلیم خداوند سازند. هرکس نتیجه ی اعمال خود را می بیند، ابراهیم۷و پیروان او نتیجه ی کردار و اعمال نیک خود را می بینند و نزد خداوند بهره مند می شوند.][۲۶۴][نکته ی قابل توجه این است که هر دو آیه با یک سیاق و سبک واحد و عبارات و کلمات واحد، ادعای یهودیان را رد می کند. اما در واقع در این آیات تکرار وجود ندارد و بر اساس مقتضای سیاق، هدف مطلوب در آیه ی دوم، هدفی است که در آیه ی اول انتظار می رود. همانگونه که آیه ی ۱۳۴سوره ی بقره، حقیقت دین ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و یعقوب:را روشن می سازد و آن این است که دین تمامی آنان دین حضرت محمّد۶است. از یهودیان می خواهد برای پذیرفته شدن نزد خداوند به دین محمّد۶، درآیند. درآیه ی ۱۴۱سوره ی بقره، ادعای آنان مبنی بر وراثت دین ابراهیم۷و انبیای گذشته ی نسل او رد می شود و تصریح می گردد وراثت خون و نسب، ملاک نیست بلکه ملاک وراثت، دین و ایمان است. تمام آیات مربوط به این مسأله (وراثت دین، علم، کتاب، ایمان) همگی در یک سیاق و سبک هستند و در تمامی آیات مربوطه، سخن از انبیای بنی اسرائیل و اشاره به برخی از داستانهای بنی اسرائیل و رد ادعاهای آنان است.][۲۶۵]
ب) نکات آیات جهت ایجاد الگو
با توجه به آنچه گذشت:
۱- ملاک ِ وراثت دین ابراهیم۷،خون و نسب نیست بلکه ملاکِ وراثت، دین و ایمان است.
۲- خداوند آیینى را براى شما مردم تشریع کرد که به نوح و ابراهیم و موسى و عیسى و محمّد:، توصیه کرده بود که: دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید!
۳- جز افرادِ سفیه و نادان، چه کسى از آیین ابراهیم۷، روى‏گردان خواهد شد؟!
۴- خداوند مؤمنان را درکتابهاى آسمانی پیشین و این کتاب آسمانى یعنی قرآن،«مسلمان»نامید.
۵- وارثان راستین دین و رسالت، تنها صالحان و مؤمنان می باشند یعنی کسانی که با بعثت حضرت محمّد۶، راه او را برگزیدند.
آنچه بر این اساس می تواند الگو قرار گیرد این است که قرآن کریم، معیار وراثت دین و پیرو حقیقی بودن حضرت ابراهیم۷وسایر انبیاء الهی:را، «ایمان و عمل صالح»معرفی می نماید و بدین ترتیب مدعیان دروغین را از گروه حقیقی، غربال می نماید و تنها یدک کشیدن عنوان یک دین، فرد را شایسته ی قرار گرفتن در زمره ی ایشان قرار نمی دهد، بلکه هر کس ایمان و عملش، با ملاکهای الهی همخوانی داشته باشد در صفوف مسلمین و پیرو انبیاء اسلام:قرار می گیرد.
۱-۳- ادعای یهود مبنی براین که وارث سرزمین مبارک است
از جمله تصوراتی که یهودیان در عصر حاضر ترویج می کنند گمان ایشان مبنی بر وراثت سرزمین مبارک است. سرزمینی که شامل تمام بلاد شام: فلسطین، اردن، سوریه، لبنان و بخش شرقی مصر می شود. و دلیل آنان این است که خداوند این سرزمین را برای جدّ آنان، ابراهیم۷مقرر فرمود و آن سرزمین برای ابراهیم۷وذریّه ی او، یعنی بنی اسرائیل قرار داده شده است. آنها قرنها در این سرزمین زندگی می کردند و بیرون راندن غیرشایسته ی آنان از این سرزمین، برای برهه ای از زمان نیز، این وراثت را نقض نمی کند. اشغال سرزمین فلسطین و طرحهای اشغال سرزمین های همسایه در عصر کنونی نیز به معنای ظلم و تجاوز از سوی آنان نیست، بلکه آنان می کوشند تا از این راه، خطاهای گذشته ی تاریخ را اصلاح کنند و حق را به حقدار برسانند !! «وَ نجََّیْنَهُ وَ لُوطًا إِلىَ الْأَرْضِ الَّتىِ بَارَکْنَا فِیهَا لِلْعَلَمِینَ»[۲۶۶] این سرزمین مقدس برای ابراهیم یهودی و فرزندان یهودی است و تا روز قیامت سرزمین آنها خواهد بود!! آنان برای اثبات ادعای خود به نسب استناد می کنند.
الف) نگاهی به تفاسیر
قرآن کریم بیان می کند که خداوند این سرزمین را مبارک گردانید و ابراهیم و لوط۳را در آن سکونت داد«وَ نجََّیْنَهُ وَ لُوطًا إِلىَ الْأَرْضِ الَّتىِ بَارَکْنَا فِیهَا لِلْعَلَمِینَ»[۲۶۷]، همچنان که قرآن کریم فرموده است:«فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قالَ إِنِّی مُهاجِرٌ إِلى‏ رَبِّی»حضرت لوط۷به حضرت ابراهیم۷ایمان آورده و اولین کسى است که به وى ایمان آورده و با وى مهاجرت نمود و گفت که من نیز به سوى پروردگارم هجرت خواهم کرد.][۲۶۸][اکنون خداوند تمام نعمت خود را درباره ی ابراهیم۷شرح داده مى‏فرماید: ابراهیم۷و برادر زاده‏اش لوط۷را نجات دادیم و رفعت بخشیدیم. و آنها را به سرزمینى بردیم که داراى خیر و برکت بود. برخى گویند: این سرزمین شام بود، که همه ی نعمتها در آن فراوان بود. برخى گویند: سرزمین بیت المقدس بود که جایگاه انبیاست. برخى گویند: مکه بود که در آنجا کعبه ی مقدس و اولین خانه مردم است.][۲۶۹][و نیز بیان می فرماید که خداوند مؤمنان بنی اسرائیل را که همراه موسی۷، از مصر بیرون رفتند، وارثان این سرزمین مبارک قرار داد تا به هر نقطه ای از آن که می خواهند بروند و زندگی کنند و دشمنان آنها (فرعون و سپاهش) به امر الهی غرق شدند.][۲۷۰]«وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کاَنُواْ یُسْتَضْعَفُونَ مَشَرِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَرِبَهَا الَّتىِ بَرَکْنَا فِیهَاوَ. . .»و مشرقها و مغربهاى پر برکت زمین را به آن قومِ به ضعف کشانده شده (زیر زنجیر ظلم و ستم)، واگذار کردیم و وعده ی نیک پروردگارت بر بنى اسرائیل، به خاطر صبر و استقامتى که به خرج دادند، تحقّق یافت و آنچه فرعون و فرعونیان (از کاخهاى مجلّل) مى‏ساختند، و آنچه از باغهاى داربست‏دار فراهم ساخته بودند، در هم کوبیدیم! حضرت موسی۷از قوم خود خواست تا به این سرزمین که خداوند برایشان مقرر داشته وارد شوند اما آنها نپذیرفتند و پشت کردند.«یَاقَوْمِ ادْخُلُواْ الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ الَّتىِ کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لَا تَرْتَدُّواْ عَلىَ أَدْبَارِکمُ‏ْ فَتَنقَلِبُواْ خَسِرِینَ»[۲۷۱]پس در این سه آیه، این حقیقت قرآنی روشن می شود که خداوند این سرزمین را مبارک گردانیده است. آن را برای بنی اسرائیل مقرر داشت وآنان را وارث این سرزمین گردانید تا به هر نقطه ای که از آن می خواهند بروند. واژه ی «بَارَکْنَا »، شش بار در قرآن تکرار شده است و تمامی موارد سخن از بنی اسرائیل و انبیاءشان و اشاره به سرزمین مبارک یعنی سرزمین شام و بخش شرقی مصر می باشد. و تمامی این سوره ها جزء سوره های مکی هستند: الاعراف، الاسراء، الأنبیاء(دو بار)، سبأ، الصافات.آیا این آیات به یهودیان حقی کلی و دائمی در خصوص این سرزمین مبارک می دهد؟ آیا آنان را وارثان همیشگی این سرزمین مبارک تا روز قیامت قرار می دهد؟ پاسخ منفی است. و قرآن در ردّ این مدعا حقایق محکمی ابراز می دارد: «قَالَ مُوسىَ‏ لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُواْ بِاللَّهِ وَ اصْبرُِواْ إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ»[۲۷۲]ملاحظه می شود حضرت موسی۷تا مادامی که بنی اسرائیل در مصر۷و تحت سیطره و ظلم و ستم فرعون بود و قبل از رفتن به سرزمین مبارک این امر را برای بنی اسرائیل مقرر و تعیین فرمود. با بررسی دقیق آیه روشن می گردد الگویی که بر اساس آن خداوند متعال حق وراثت سرزمین مبارک را به طور مشروط به بنی اسرائیل عطا فرموده است، درصورت فقدان آن شروط و تخطی از آن، موجب سلب این حق از آنان می شود و آن شروط عبارتند از:
۱- از خداوند متعال کمک بخواهند.
بر حکم و دستور الهی صبر کنند.
خالصانه بندگی خدا را بجا آورند و مطیع او باشند.
برای خداوند تقوا داشته باشند.
درصورتی که گذر زمان به جهانیان نشان داده است که ایشان شروط مزبور را عمل ننموده و از قبول آن سرباز زده اند. پس بنا براین حق وراثت سرزمین مبارک را نیز ندارند. قرار دادن این سنت الهی از جانب خداوند در زبور که حضرت داود۷برای بنی اسرائیل[۲۷۳] آورد چه معنایی دارد ؟ آیا به خاطر این نیست که آنها نگاه خود به این سرزمین و وراثت آن را اصلاح کنند؟ قرآن ادعای آنان را تکذیب می کند و تصریح می نماید به اینکه برای وراثت این سرزمین تن در دادن به شروط الهی لازم است و در غیر این صورت حقی بر سرزمین ندارند. قرآن می فرماید:«. . . وَ قَطَّعْنَاهُمْ فىِ الْأَرْضِ أُمَمًا منْهُمُ الصَّالِحُونَ. . .»[۲۷۴]و[چون پروردگارت اعلام کرد که تا روز قیامت بر یهودیان کسى را مى‏گمارد که آنها را عذابى سخت کند که پروردگارت تند مجازات است، و هم او آمرزگار و رحیم است و آنها را در زمین به گروه‏ها تقسیم کرده‏ایم، بعضى آنها شایستگانند، و بعضى دیگر کم از آنند، و آنها را به خوبى‏ها و بدى‏ها بیازمودیم شاید به خدا باز گردند.][۲۷۵]خداوند به خاطر جزای کفر و ستم و کینه و فسادشان آوارگی و پراکندگی در سرزمینهای مختلف را برای آنان مقدّر داشته است تا امتی پراکنده در میان امتها باشند.«وَ قُلْنَا مِن بَعْدِهِ لِبَنىِ إِسْرَءِیلَ اسْکُنُواْ الْأَرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الاَْخِرَهِ جِئْنَا بِکمُ‏ْ لَفِیفًا»[۲۷۶] و پس از او به بنى اسرائیل گفتیم: در آن سرزمین ساکن شوید و چون وعده ی آخرت رسد همه شما را با هم محشور مى‏کنیم.«إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکمُ‏ْ وَ إِنْ أَسَأْتمُ‏ْ فَلَهَا. . .»[۲۷۷] «اگر نیکى کنید به خود مى‏کنید، و اگر بدى کنید به خود مى‏کنید. و چون وعده دوم فرا رسید، کسانى بر سرتان فرستادیم تا شما را غمگین سازند و چون بار اول که به مسجد درآمده بودند به مسجد درآیند و به هر چه دست یابند نابود سازند. »
ب) نکات آیات جهت ایجاد الگو
با توجه به آنچه گذشت:
۱- یهودیان(و سایر انسانها) از وارثان سرزمین مقدسند، اگر تنها از خداوند متعال مدد بجویند.
۲- یهودیان(و سایر انسانها) از وارثان سرزمین مقدسند،اگر در برابر حکم و دستور الهی صبور باشند.
۳- یهودیان(و سایر انسانها) از وارثان سرزمین مقدسند،اگر خالصانه بندگی خدا نموده ومتّقی باشند.
۴- یهودیان درصورت عدم سرسپاری برفرمان های الهی آوارگی دردنیا وعذاب درآخرت رامیچشند.
۵- خانه ی خدا بنا بر آیات تورات فعلی و قرآن کریم، توسط بهترین بندگان خداوند ساخته شده و تا ابد سلطتنت الهی برای آئین او و پیروان حقیقی اوست. [۲۷۸]
آنچه بر این اساس می تواند الگو قرار گیرد این است که خداوند برای انسانها برنامه ی کاملی وضع نموده است تا بنابرآن عمل نمایند.سید قطب گوید:[برنامه ای که بر ایمان و عمل صالح بر روی زمین استوار و پایدار می گردد. در این برنامه تنها مقصود و مراد آباد کردن زمین و بهره برداری از ثروتهای آن و سود بردن از نیروهای آن نیست، بلکه علاوه بر آن مقصود و مراد، عنایت نمودن و توجه به روحیه های انسان است، تا به کمال مقدّر خود در این جهان برسد و در میان تمدّن درخشان و پر زرق و برق مادّی عقبگرد نکند و سر در نشیب واپسگرائی ننهد، و انسانیت خود را به چاله ی پلشتی و گودال پستی نیندازد، در حالی که در بهره برداری از منابع ثروت پیدا و ناپیدا اوج می گیرد و بالا می رود. وراثت واپسین و ترکه ی آخرین از آن بندگان صالح و شایسته ای است که ایمان و عمل پسندیده را یکجا گرد می آورند، و این دو عنصر در وجودشان و زندگیشان از یکدیگر جدا نمی گردد.][۲۷۹]
۲-۲-۴- ادعای یهود مبنی بر عدم رفتن به جهنم یا فقط چند روز
یهودیان مدعی هستند که هرگز مدت زمان زیادی در آتش جهنم نخواهند ماند و چون فرزندان خدا و عزیزان«= احباء»او هستند و ملتِ برگزیده ی خداوند در میان مردم می باشند، خداوند در صورت بررسی اعمال و اشتباهات آنان، تنها چند روزی آنان را مجازات می کند و مجدداً با ملاطفت و رحمت با آنها برخورد می کند و از گناهانشان چشم پوشی می نماید.
الف) نگاهی به تفاسیر
آیات«وَ قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامًا مَّعْدُودَهً. . .»[۲۸۰]این آیات پاسخ یهود است که می گفتند:[آتش بیش از چند روزى به سراغ ما نخواهد آمد. مطلب آن طور که یهود مى‏پندارند نیست، بلکه هر کس سیّئه‏اى را مرتکب شود و منظور از سیّئه شرک به خدا و یا گناه بزرگى که کیفر آتش را ایجاب کند و یا گناهانى است که خداوند در برابر ارتکاب آنها وعده ی آتش داده است، می باشد.][۲۸۱][و گفتار موافق با مذهب امامیه، شرک به خداونداست که کیفر دوام عذاب و پیوستگى آتش را دارد.و جهنم از هر طرف کافرین را فرا می گیرد. و راه نجات بر آنها مسدود شده و از هر سو هلاکت، آنها را فرا گرفته است. ایشان پیوسته در آتش معذّبند. مؤمن در این آیه داخل نخواهد بود و حکم پیوستگى عذاب را نخواهد داشت. و کلمه «أَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ»نیز همین معنا را می رساند، زیرا که احاطه ی گناه، معنایش این است که از هر سو گناه او را فراگرفته و راه فرار و خلاصى ندارد و اگرکسى مؤمن باشد و چیزى از طاعتهاى الهى با او همراه باشد، دیگر گناه او را از هر سو فرا نگرفته است][۲۸۲]و همچنین فرمایش خداوند:«وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ هُمْ فِیها خالِدُونَ. . .»«و آنان که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام دادند، آنها یاران بهشت و پیوسته در آن متنعّمند.»بشارتى است از طرف خداوند براى مؤمنین و فرمانبرداران، که آنان پیوسته در بهشت هستند و چگونه ممکن است پاداش همیشگى با کیفر دائمى همراه باشد.[مفسرین در سبب نزول این آیات، روایتی از ابن عباس نقل می کنند:«یهودیان می گفتند که این دنیا هفت هزار سال است و به ازای هر هزار سال، یک روز در آتش جهنم مجازات می شویم. از این رو تنها هفت روز در جهنم معذّب خواهیم بود و در رد ادعای آنان، این آیات نازل شد.][۲۸۳]ابن جریر نقل می کند:[کسانی که خداوند تورات را برایشان فرستاد گویند: ما به جهت پرستش گوساله مورد خشم خداوند قرار گرفته و چهل روز گرفتار آتش جهنم می شویم و ما چون فرزندان خدا و عزیزان او هستیم و به پدرمان یعقوب۷وعده داد که هیچ یک از ما به جهنم داخل نمی شود؛ ولی این مطلب با آیه ی قرآن تکذیب شده و رسول خدا۶فرمود: به تأکید، ایشان اهل جهنم هستند و در آن جاودانه هستند.«هُمْ فِیهَا خَلِدُونَ»، مگر کسانی که به خدا و رسولانش:و آنچه آوردند، ایمان بیاورند][۲۸۴] ابن جریر همچنین از ابن عباس آورده است که[درمورد آیه«قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ. . .»گفت، اینان دشمنان خدا یعنی یهودیان هستند که گفتند: خداوند هرگز ما را در آتش جهنم وارد نمی سازد مگر به خاطر رها شدن از قید قسم و به خاطر چهل روز پرستش گوساله، و بعد از این مدت، قسم خدا از ما برداشته می شود.][۲۸۵]در واقع بین یهودیان و حضرت محمّد۶درباره گفته ی آنان مبنی بر اینکه تنها چند روزی طعم آتش جهنم را می چشند مجادله ای درگرفته و آن حضرت۶از سوی خداوند از آنان می پرسد آیا برای این ادعای خود از خداوند عهد و پیمانی دارید و یا به دروغ چنین ادعایی می کنید؟ و قرآن با بیان یک اصل کلی که هم شامل آنان و هم شامل غیر آنان شود ادعای آنان را تکذیب می کند و می فرماید ادعای شما درست نیست، هر کس مرتکب خطا و گناه شود و قبل از توبه به درگاه خدا از دنیا برود، مستحق عذاب و آتش است.در این آیه از واژه«قَالُواْ»استفاده می شود که به یهودیانی که قبلاً درباره ی آنان صحبت شده و باز هم صحبت خواهد شد، برمی گردد. واژه ی«مَسَّ»به معنای برخورد و تماس دو چیز با یکدیگر به طوری که لمس و احساس بین آن دو صورت گیرد می باشد. منظور از واژه «مَّعْدُودَهً»، هفت روز یا چهل روز است و بنابر ادعای یهودیان، بعد از این مدت وارد بهشت می شوند. استفهام انکاری در سیاق آیه، اشاره به پندار باطل آنان دارد، گویی خداوند به آنان می فرماید: گفتار شما تنها دو حالت دارد، یا از خداوند عهد و پیمانی گرفته اید و یا بدون علم و اطلاع سخن می گوئید و تا زمانی که روشن است چنین تعهدی در کار نیست، پس شما ای گروه یهود به دروغ ادعا می کنید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...