ماهیت تکنولوژی سازمان، متغیر سازمانی دیگری است که بر پیاده­سازی موفقیت­آمیز بودجه ­ریزی بر مبنای عملکرد تاثیرگذار است. شواهدی در مبانی نظری دال بر این امر وجود دارد که ممکن است استفاده مدیران از تکنولوژی اطلاعات، حجم، سرعت، کارایی و ظرفیت پردازش داده ­ها توسط مدیران و ارتباطات بین شخصی را افزایش داده و به تبع آن منجر به اثربخشی استفاده از اطلاعات شود.
ساختار سازمانی
روابط قدرت و اختیار در سازمان بر پیاده سازی بودجه ­ریزی بر مبنای عملکرد تاثیر می­ گذارد که این امر به طور خاص در استفاده از اطلاعات عملکرد خود را نشان می­دهد. به نظر می­رسد که بودجه ­ریزی بر مبنای عملکرد هنگامی که تفویض اختیار انجام می­گیرد و به مدیران اجازه داده می­ شود تا تصمیماتی را پیرامون پرسنل، بودجه ­ریزی، گزارش­دهی و مانند آن اعمال نمایند به اثربخش­­­ترین شیوه پیاده می­ شود.
هزینه­یابی بر مبنای فعالیت
معیارهای هزینه در کنار معیارهای عملکرد دو قطب هزینه­یابی بر مبنای عملکرد هستند به طوری که بدون وجود یک سیستم هزینه یابی صحیح، مدیریت بودجه و بودجه ­ریزی بر مبنای عملکرد فاقد معنا است. هزینه­یابی بر مبنای فعالیت برای سازمان ها این امکان را فراهم می ­آورد تا هزینه­هایی را که مرتبط با فعالیت­هایی است که به منظور تولید کالاها یا ارائه خدمات انجام می­گیرد، رد یابی کنند، بدین معنی که این امکان را فراهم می ­آورد تا زمان و منابع صرف شده بر فرایندهای کاری مرتبط باتولید محصولات یک سازمان یا تحویل خدمات آن، اندازه ­گیری شود.
پایان نامه - مقاله
رهبری
در راستای پیاده­سازی موفقیت­آمیز بودجه ­ریزی برمبنای عملکرد، رهبری چشم­­اندازی آشکار از سیستم جدید با دستورالعمل­هایی که به خوبی بیان شده­است و شامل موارد زیر می­گردد، ارائه نماید: ۱. چه معیارهایی استفاده خواهد شد. ۲. چگونه معیارهای هزینه/عملکرد، استفاده خواهد شد؛۳. چه شاخص­ هایی عملکرد را تنظیم خواهد کرد؛۴. در چه محدوده­های کارکردی آزمایش و اجرا خواهد شد؛۵. با مجریان سطح بالا و پایین چگونه رفتار خواهد شد.
فرهنگ سازمانی
بودجه ­ریزی بر مبنای عملکرد، هم به عنوان یک قاعده تصمیم ­گیری، و هم به عنوان یک ابزار تحلیلی، فقط هنگامی موثر واقع می­ شود که فرهنگ مدیریتی حمایت کننده باشد. چرا که یک اصلاح عمده نظیر بود جه­ریزی بر مبنای عملکرد شامل تغییرات قابل توجه و برنامه­ ریزی شده و با مقیاس گسترده است که اغلب مستلزم تغییرات اساسی در فرهنگ، رفتار و ذهنیت­ها به منظور دستیابی به موفقیت می­ شود.
برنامه­ ریزی استراتژیک
بودجه ­ریزی بر مبنای عملکرد مستلزم برنامه­ ریزی استراتژیک پیرامون فلسفه وجودی سازمان، اهداف بلند مدت و کوتاه مدت آن، داده­هایی با قابلیت کمی شدن در راستای ارائه اطلاعات معنی­دار پیرامون پیامدهای برنامه، و همچنین مستلزم ارزیابی میزان پیشرفت سازمان به سمت هدف­های مشخص است.
مدیریت تغییر
برای کشورهایی که اقددام به پیاده­سازی بودجه ­ریزی بر مبنای عملکرد می­ کنند یک چالش مهم، اعمال صحیح مدیریت تغییر است. مبانی نظری حاکی از این است که پذیرش بودجه ­ریزی بر مبنای عملکرد میان مدیران نیز برای پیاده­سازی بودجه ­ریزی بر مبنای عملکرد از اهمیت زیادی برخوردار است و این امر به ویژه در مورد استفاده از اطلاعات عملکرد در تصمیم ­گیری مدیریتی و ایجاد طرح­های انگیزشی، صدق می­ کند، به گونه ­ای که یک چالش مهم، متقاعد کردن مدیران برنامه­ ها از ارزش طرح­های استراتژیک و معیارهای عملکرد است.
۲-۱-۲-۵-۶-۳ مزیت­های بودجه ریزی عملیاتی
به طور خلاصه می­توان مزیت­های ذیل را برای این شیوه بودجه ­ریزی برشمرد:
افزایش پاسخگویی عمومی: اطلاعات عملکرد منتج از بودجه ­ریزی عملیاتی می ­تواند به شیوه ­های مختلف نظیر اسناد بودجه­ای، برنامه ­های راهبردی و گزارش های عملکرد به اطلاع عموم برسد.
مدیریت جهت عملکرد بهتر: تشویق مدیران به استفاده از بودجه ­ریزی عملیاتی، اطلاعات عملکرد را در اختیار مدیرانی قرار می­دهد که مایلند کارایی عملیاتی برنامه­ ها و فرایندهای کاری خود را افزایش دهند.
بهبود نحوه تخصیص منابع: در بودجه ­ریزی عملیاتی، تخصیص منابع با شاخص­ های عملکرد مرتبط می­ شود. این رویکرد تضمین می­ کند که همه پیشنهادات بودجه­ای با بهره گرفتن از معیارهای یکسان تحلیل شوند و اهمیت نسبی آن­ها در نظر گرفته شود.
در بر گرفتن کلیه سطوح مدیریت: بودجه ­ریزی عملیاتی یک فرایند پیشرونده می­باشد که همه مدیران در یک سازمان را از بالاترین سطح تا مدیران برنامه و بخش را در بر می گیرد.
یک ابزار تشخیص ارزشمند ارائه می­دهد: بودجه ­ریزی عملیاتی یک ابزار تشخیص ارزشمند برای توسعه درک هماهنگی بین منابع به کار رفته و عملکرد می­باشد. مسئولان برنامه، فرصت بررسی تعامل ظریف بین منابع و نتایج را خواهند داشت. این موضوع واقعاً مدیریت کلی برنامه را بهبود می­بخشد.
به توجیه بودجه کمک می­ کند: یک بودجه عملیاتی اثربخش، شفافیت بیشتری به عملکرد عملیاتی برنامه، نسبت به بودجه ­ریزی سنتی می­دهد. بودجه ­ریزی عملیاتی با بهره گرفتن از مقیاس­هایی واضح هزینه کلی فعالیت را به عنوان مبنایی برای چارچوب ستانده­های برنامه و اهداف عملکرد می­سنجد و ابزار ارزشمندی برای بررسی چگونگی تاثیر تغییرات در مخارج بر نتایج تامین می­ کند.
به عنوان مبنایی برای نظام مدیریت عملکرد گسترده عمل می­ کند: بودجه ­ریزی عملیاتی نشان می­دهد چگونه هزینه­ها بر عملکرد برنامه تاثیر می­ گذارد و چگونه این عملکرد بر نتایج نهایی دلخواه اثر می­ گذارد. یک بودجه ­ریزی عملیاتی خوب تدوین شده،می ­تواند برای مدیران نقطه آغازی به منظور نظارت بر عملکرد سازمانی باشد.
اجازه می­دهد برنامه­ ها اهداف دوجانبه داشته باشند: یک بودجه ­ریزی عملیاتی فرصت خلق اهداف دوجانبه به منظور سنجش ابعاد هزینه و نتایج را فراهم می­ کند.
امکان مقایسه در هزینه واحد ایجاد می­ کند:
تصمیمات آگاهانه و ملموس­تر ار حمایت می­ کند.
۲-۱-۳ انگاره­نگاری شناختی
۲-۱-۳-۱ تاریخچه نقشه شناخت
نقشه­های شناخت برای اولین بار در سال ۱۹۴۸ در مقاله­ تالمن[۱۰] با عنوان ” نقشه های شناخت در موش ها و انسان ها” به منصه ظهور رسید. هدف از این نقشه­ها، آن بود که به عنوان مدلی در روانشناسی به کار گرفته شوند. از آن به بعد محققان مختلف بازنمایی­های متعددی از نقشه شناخت توصیف کرده ­اند. در همه این بازنمایی­ها نقشه شناخت گراف جهت­داری است مانند مجموعه ­ای از گره­ها که به وسیله یال­هایی به هم وصل شده ­اند. اما در بازنمایی­های مختلف مفهوم و معنای گره­ها و یال­ها متفاوت است(مارچنت[۱۱] ۱۹۹۹).
یکی از این بازنمایی­ها گونه ­ای از نقشه­های شناخت می­باشد که آکسلرد[۱۲] در سال ۱۹۷۶ مورد مطالعه و بررسی قرار داده است. در کتاب وی قدری نزدیک به سیستم های پویا، گره ها متغیرهایی را نشان می­ دهند که مقادیر خود را از مجموعه هایی منظم اخذ می­ کنند و یال­ها نشان دهنده اظهارات علّی هستند. آکسلرد دو نوع یال متفاوت معرفی می کند: مثبت و منفی. یک یال مثبت از متغیر a به b بدین معنی است که افزایش a موجب افزایش b خواهد شد و یک یال منفی از a به b این معنی را می رساند که افزایش a موجب کاهش b خواهد شد. حجم بسیار زیادی از ادبیات با نقطه نظرات متعدد از جمله این­که چگونه چنین نقشه­ای تشکیل دهیم؟ چگونه تحلیلش کنیم؟ و اینکه چگونه با بهره گرفتن از این نقشه پیش بینی کنیم؟ به این نوع بازنمایی اختصاص داده شده است.
یکی از بازنمایی­های اخیر نقشه­هایی است که مورد استفاده­ی محققان بسیاری در مدیریت و تصمیم گیری گروهی قرار گرفته­است. به عنوان مثالی از این نوع نقشه ها، در شکل۱ نقشه ای آورده شده که توسط آبرنتی[۱۳] و همکارانش(۲۰۰۵) ارائه شده است. این نقشه عملکرد یک سازمان دانش محور را تشریح می­ کند.

شکل ۲-۲ نقشه علّی عملکرد یک بیمارستان(آبرنتی و همکترتنش، ۲۰۰۵)
نقشه های شناخت در مدیریت بسیار متفاوت از آن چیزی هستند که آکسلرد بیان کرده است. ادن[۱۴](۱۹۸۸) یکی از اولین محققان این حوزه است که به وضوح این مطلب را بیان می­ کند. ادن بیان می کند اغلب روش­ها از روش انگاره­ نگاری شناختی مطرح شده از سوی آکسلرد تبعیت می­ کنند، یک استثنای روشن در این خصوص رویکردی به انگاره نگاری شناختی است که به منظور انعکاس تئوری ساخت شخصی ارائه شده است(مارچنت[۱۵] ۱۹۹۹). تئوری ساخت شخصی اولین بار توسط کلی[۱۶](۱۹۵۵) مطرح شد و مبنایی برای نشان دادن دیدگاه­ های چندگانه یک فرد ارائه می­دهد.کلی اظهار می کند درک این که افراد چگونه محیط هایشان را سازماندهی می کنند نیازمند آن است که خود این افراد ابعاد مربوطه­ی محیط مورد نظر را تعریف کنند. تئوری ساخت شخصی رشته­ های بسیاری را به وجود آورده است و در رویکرد انگاره نگاری مذکور اولین قدم برای ایجاد نقشه­های شناخت محسوب می­ شود(چایب،۲۰۰۲)[۱۷]. اگر معنایی را مدنظر قرار دهیم که ادن به گره­ها و یال­ها اتلاق می­ کند، تفاوت این رویکرد با روش آکسلرد شفاف می­ شود. ادن چنین بیان می­ کند که هر قطعه از متن یک ساخت را نشان می­دهد که این ساخت دو بخش دارد: بخش اول همان قطب معرفی شده ساخت می­باشد و قطب دوم نقطه مقابل یا مخاالف قطب اول از نظر روانشناسی است(ادن، ۱۹۸۸).در این رویکرد گره­ها نشان دهنده متغیرهایی که مقادیرشان را از مجموعه­هایی منظم اخذ می­ کنند، نیستند و یال­ها اظهارات علّی مورد نظر آکسلرد نیستند(مرچانت، ۱۹۹۹).
رویکرد ولمن رویکرد جالب دیگری است که در زمینه نقشه­های شناخت مطرح شده است. ولمن نوعی پیکره­بندی ارائه می­ کند که فنداسیون مفهومی شرکت را به نقشه­های شناخت تبدیل می­ کند. در این پیکره­بندی، گره­ها به صورت متغیرهای تصادفی در نظر گرفته می­شوند. در این حالت از نقشه شناخت به عنوان یک شبکه احتمالی تعبیر می­ شود که احتمالات در آن ناشناخته­اند. ولمن چنین نقشه شناختی را یک شبکه احتمالی کیفی می­خواند. در چنین شبکه­ ای، وجود یک کمان مثبت از متغیر تصادفی a به متغیر تصادفی b بدین معنی است که هرچه مقدار اخذ شده توسط متغیر a بزرگتر باشد احتمال این که مقدار متغیر b بزرگ باشد، بیشتر می­ شود و یک کمان منفی از متغیر تصادفی a به متغیر تصادفی b بدین معنی است که هرچه مقدار متغیر a کوچکتر باشد احتمال آن که مقدار متغیر b بزرگ باشد، کمتر می­ شود(ولمن، ۱۹۹۴)[۱۸].
۲-۱-۳-۲ تعریف انگاره نگاری شناختی
عبارت انگاره نگاری شناختی به سه شیوه گوناگون مورد استفاده قرار گرفته است. در حالت اول به صورت عنوان توصیفی رشته­ای می­باشد که به تحقیق پیرامون این مسئله می ­پردازد که افراد چگونه اطلاعات فضایی در مورد یک محیط را فراگرفته، به خاطر می­سپارند و پردازش می­ کنند. در حالت دوم به عنوان یک عبارت توصیفی برای فرایند اندیشیدن درمورد روابط فضایی به کار رفته است. در حالت سوم به عنوان یک اسم توصیفی برای یک رویکرد روش شناسانه در درک شناخت به طورکلی، استفاده شده است که این رویکرد شامل ساخت نقشه­هایی از فرایند شناخت می­باشد(کی چینگ و فرندسچو،۲۰۰۰ )[۱۹]. در تحقیق حاضر تعریف سوم از انگاره نگاری شناختی مدنظر خواهد بود و در ادامه به توجه به همین رویکرد به دیگر ابعاد انگاره نگاری شناختی پرداخته خواهد شد.
۲-۱-۳-۳ تعریف نقشه شناخت
محققان و صاحب نظران مختلف از دریچه­های مختلف به این مقوله نگریسته­اند و تعاریف مختلفی برای نقشه شناخت ارائه کرده ­اند. هراری[۲۰](۱۹۷۲) و همکارانش[۲۱](۱۹۶۵) معتقدند یک نقشه شناخت نمایشی از تفکر درباره یک مسئله است که از فرایند انگاره نگاری حاصل می­ شود. نقشه­ها شبکه­ ای از گره­ها و پیکان­ها به عنوان خطوط ارتباطی هستند(نوع خاصی از گراف جهت دار) که جهت پیکان رابطه علیت مورد نظر فرد را نشان می­دهد. لذا گاهی اوقات نقشه­های شناخت با نام نقشه­های علّی شناخته می­شوند،خصوصاً زمانی که این نقشه­ها توسط یک گروه ساخته می شوند و لذا نمی توان ادعا کرد که به شناخت و ادراک یک فرد مربوط می باشند(ادن، ۲۰۰۴)[۲۲].
کی چینگ و فروندچو [۲۳] نیز مطابق با رویکرد سومی که به انگاره نگاری شناختی مطرح می­ کنند، نقشه شناخت را عبارتی توصیفی برای یک نقشه مفهومی از فرایند شناختی یک فرد معرفی می­ کنند که خروجی فرایند روش شناسانه­ی انگاره نگاری شناختی است. ندکارنی و شنوی[۲۴] نقشه­های علّی را همان نقشه­های شناخت معرفی می­ کنند که دانش علّی افراد در حوزه­ای خاص را نمایش می­ دهند.
۲-۱-۳-۴ انواع نقشه های شناخت
هاف[۲۵] نقشه­های شناخت را در پنچ دسته کلی معرفی کرده است:
نقشه­هایی که دقت، پیوستگی و اهمیت مفاهیم را ارزیابی و تعیین می­ کنند. سازنده این نقشه ها به دنبال این است که آیا به صورت مکرر از مفاهیم مربوطه به عنوان شاخص های تاکید استراتژیک یک تصمیم گیرنده خاص یا سازمان خاص استفاده می­ شود و همچنین به دنبال وابستگی این مفاهیم با مفاهیم دیگر می­گردد تا به ارتباط ذهنی بین موضوعات استراتژیک مهم پی ببرد. همچنین ممکن است قضاوت هایی در مورد پیچیدگی این روابط یا تفاوت ها در استفاده از مفاهیم بنماید.
نقشه­هایی که ابعاد گروه­ ها و طبقه بندی­های شناختی را نشان می­ دهند: در این حالت سازنده نقشه روابط پیچیده­تری را جستجو می­ کند. ممکن است مفاهیم را به دو بخش تقسیم کرده و روابط سلسله مراتبی بین مفاهیم گسترده ایجاد کند و زیرگروه­های خاص­تری را به وجود آورد. این نوع نقشه ها به منظور تعریف محیط شناختی و کاوش در خصوص دامنه و ماهیت انتخاب هایی که تصمیم گیرندگان درک کرده اند، به کار می رود.
نقشه­هایی که تاثیر، علیّت و پویایی­های سیستم را نشان می­ دهند(نقشه های علّی): این نقشه­ها به سازنده نقشه اجازه می­ دهند تا بر فعالیت تمرکز کند. برای مثال بر این تمرکز کند که پاسخ دهنده چگونه شرایط فعلی را برحسب وقایع گذشته توصیف می­ کند و چه تغییراتی را برای آینده پیش بینی می­ کند. این نوع نقشه شناخت مشهورترین روش انگاره نگاری هم در گذشته و هم در حال حاضر می­باشد.
نقشه­هایی که ساختار بحث و نتیجه گیری را نشان می­ دهند: این نوع نقشه تلاش می­ کند تا منطق موجود در پس استنتاجات وتصمیم ها را به منظور انجام فعالیت، نشان دهد. در این حالت سازنده نقشه باورهای علّی را دخیل می­ کند اما به طور گسترده تری به متن به عنوان یک کل می­نگرد تا اثر تجمعی شواهد گوناگون و ارتباط بین زنجیره های استدلالی طولانی تر را نشان دهد.
نقشه­هایی که چارچوب ها و رمزهای ادراکی را تبیین می­ کنند: این رویکرد بیان می­ کند که شناخت تا حد بسیاری مشروط به تجربه گذشته می­باشد و تجربه به صورت مجموعه ­ای از انتظارات در حافظه ذخیره شده است.
۲-۱-۳-۵ تعریف عملگرها در روابط علی
اولین بار اکسلرود(۱۹۷۶) روابط جبری را در نقشه های شناخت ارائه داد. ناکامورا،ایوایی و ساروجی نیز در سال ۱۹۸۲ در این زمینه تحقیقاتی انجام دادند و آن چه در این جا می ­آید تلفیقی از دستاوردهای این محققین می­باشد. به اعتقاد آن­ها پیوندهای علّی یا همان روابط علّی بین دو عقیده(مفهوم) و یکی از هشت مقدار مشخص شده در جدول ۱ را به خود می­گیرند. یک گره نشانگر یک عقیده (که یک متغیر مفهوم نیز نامیده می شود) می باشد که می تواند یک گره هدف یا فعالیت مربوط به هریک از عامل­ها باشد.
در نقشه­های شناخت هر گره نشانگر یک عقیده است (که متغیر مفهوم نیز نامیده می شود) که ممکن است یک هدف یا یک فعالیت مربوط به هریک از عامل­ها باشد. یک گره همچنین می تواند نشانگر مطلوبیت هر یک از عامل ها یا مطلوبیت یک گروه یا یک سازمان باشد. یک یال رابطه­ علّی بین دو مفهوم را نشان می­دهد به عبارتی یک اظهاریه علّی چگونگی اثرگذاری یک مفهوم بر دیگری را نشان می­دهد. متغیر متغییر مفهوم در ابتدی یک یال، متغیر علت و متغیری که در انتهای یال قرار دارد متغیر معلول خوانده می­ شود.
یک مسیر از متغیر به متغیر ، دنباله ای است از گره های ,,…, و یال های غیرصفر  . اگر مسیری تنها از یک نقطه تشکیل شده باشد به آن مسیر بدیهی گفته می­ شود. ماتریس ظرفیت V متعلق به نقشه علّی M ماتریس مربعی است از درجه n که n تعداد مفاهیم در نقشه M است. کد  برچسب یالی است از  به  در نقشه M. اگر چنین یالی وجود نداشته باشد آنگاه  .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...