عامل انتقال[۵۸]: عامل انتقال وظیفه فروش و باز خرید واحد های سرمایه گذاری صندوق، نگهداری دفاتر، محاسبه روزانه NAV ، پیگیری امور مربوط به سود نقدی و منفعت سرمایه را بر عهده دارد. عامل انتقال، معمولا‍ً یک بانک یا یک شرکت امین است. معمولا‍ً صندوق های هم خانواده به مثابه عامل انتقال خود، عمل می کنند.
توزیع کننده[۵۹]: معمولا‍ً شرکت مدیریت، یک توزیع کننده را برای توزیع واحد های سرمایه گذاری به سرمایه گذاران انتخاب می کند. توزیع کننده می تواند به صورت عمده فروش ، فروش به کارگزاران برای ارائه به سرمایه گذاران و یا بصورت خورده فروش اقدام نمایند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
کتابچه پذیره نویسی صندوق سرمایه گذاری: کتابچه پذیره نویسی یک سند قانونی است که اطلاعات کلیدی را ارائه می نماید. کتابچه پذیره نویسی به اکثر سوالات سرمایه گذارانی که خواستار سرمایه گذاری در صندوق اند، جواب می دهد. طبق قانون، تمامی صندوق هاملزم به ارائه کتابچه پذیره نویسی و بازنگری سالیانه آن می باشند. موارد مهمی که در کتابچه پذیره نویسی بایستی درج گردد عبارتند از:
بیان دقیق اهداف سرمایه گذاری صندوق
توصیف خط مشی های سرمایه گذاری. برای مثال، انواع اوراق بهاداری که می تواند خریداری شود، چگونگی ترکیب دارایی های صندوق و حدودی که مدیر صندوق می تواند از حق اختیار معامله و قرار داد تحویل آتی استفاده نمایند.
محدودیت های سرمایه گذاری و یا اقداماتی که صندوق نمی تواند انجام دهد.
هزینه های مبادلاتی: SEC برای بیان هزینه ها از فرضی به نام جدول استاندارد هزینه ها استفاده می نمایند.
عملکرد صندوق، بر اساس اطلاعات مربوط به EPS ، تغییرات سرمایه و جدول نسبت های مالی.
توضیح دقیق ریسک پرتفوی سرمایه گذاری.
چگونگی خرید و باز خرید واحد های سرمایه گذاری.
خدمات ارائه شده ، همانند تلفن رایگان، طرح های خودکار خرید واحد های سرمایه گذاری، طرح های برداشت و برنامه های مالیاتی.
اطلاعات مربوط به مشاوره صندوق و هزینه های آن.
نام و آدرس هیأت امنا صندوق، عامل انتقال و عامل توزیع سود نقدی.
فهرستی از سود نقدی و منفعت سرمایه توزیع شده و هزینه های مالیاتی سرمایه گذار.
اطلاعات مربوط به دیگر پرتفوی های موجود در صندوق های خانواده(گالاگردرا و سیلواپول، ۲۰۰۹).
بخش سوم: مفاهیم عدم تقارن اطلاعاتی و پیامدهای آن
۲-۱۶)عدم تقارن اطلاعات و کارایی بازار
عدم تقارن اطلاعات زمانی ایجاد می شود که سهامداران به اطلاعات محرمانه ای که مدیران شرکت در اختیار دارند، دسترسی نداشته باشند. وجود اطلاعات کافی در بازار و انعکاس بموقع و سریع اطلاعات بر روی قیمت اوراق بهادار ارتباط تنگاتتگی با کارایی بازار دارد. در بازار کارا، اطلاعاتی که در بازار پخش می شود به سرعت بر قیمت تاثیر می گذارد. در چنین بازاری، قیمت اوراق بهادار به ارزش ذاتی آن نزدیک است. به عبارت دیگر ویژگی مهم بازار کارا این است که قیمت تعیین شده در بازار، شاخص مناسبی از ارزش واقعی اوراق بهادار است. بازار کارا باید نسبت به اطلاعات حدید حساس باشد. اگر اطلاعات تازه ای به اطلاعات عموم می رسد، قیمت سهام عادی شرکت متناسب با جهت اطلاعات یاد شده تغییر خواهد کرد. اگر بازار نسبت به اطلاعات جدید بی تفاوت باشد و عکس العمل لازم را نشان ندهد، یعنی تحلیل کننده ای در بازار برای ارزیابی و بررسی اثر اطلاعات جدید برقیمت نباشد، طبعا” آن بازار کارایی نخواهد داشت(رضازاده و آزاد، ۱۳۸۷).
جیانگ و کیم(۲۰۰۰) بیان داشتند که در شرکت هایی که سهامداران آنها را نهادها و شرکت های دیگر تشکیل می دهند، اطلاعات داخلی با ارزش درباره چشم اندازهای تجاری آتی شرکت و همچنین استراتژی های تجاری آن، از طریق ارتباط مستقیم بین مدیران و شرکت های مالک عمده سهام به طور انحصاری در اختیار قرار می گیرد. این انتقال اطلاعات اغلب از طریق کانال هایی همانند اعضای مشترک هیات مدیره در اختیار شرکت های سهامدار قرار می گیرد و از این طریق اکثر شرکت های سرمایه گذار به این اطلاعات دسترسی پیدا می کنند. لذا رواج مالکیت شرکت ها توسط شرکت های دیگرمی تواند نقش اساسی در کاهش میزان عدم تقارن اطلاعات بین مدیران و سرمایه گذاران برون شرکتی و در نتیجه کارایی بازار سرمایه در مورد اطلاعات آنها داشته باشد.
عبده تبریزی و جهانخانی (۱۳۷۲) در مورد ویژگی بازارکارا بیان می دارند: افراد مطلع در بازار وجود دارند و این افراد با اطلاعاتی که دارند بازار را به کارایی می رسانند. اما آنها نمی توانند از اطلاعات و دانش افزونشان نتایج بهتر و سود بیشتری بدست آورند. در این محیط فرد متخصص تر و آگاه تر از فرد عامی سود بیشتری نمی برد و افراد نا وارد در بازار کارا مغبون نمی شوند. قیمت بازار طوری تعیین می شود که منعکس کننده تمام اطلاعات خوب و بد است. در بازار کارا، تعدیل قیمت ها به سرعت انجام می شود. در این بازار افراد زیادی حضور دارند که اطلاعات را دریافت و ارزیابی و ارزش آن را پیدا می کنند و به فوریت اقدام به خرید و فروش می کنند. اقدام فوری آنها باعث می شود که اطلاعات موجود دقیقا” و به سرعت روی قیمت ها انعکاس یابد. یکی از معیارهای سنجش کارایی بازار، تعیین نوع اطلاعاتی است که در قیمت اوراق بهادار منعکس است که عبده و جهانخانی سه سطح به شرح زیر برای آن مطرح نموده اند:
۲-۳-۱- شکل ضعیف- در این سطح از کارایی، قیمت های اوراق بهادار فقط اطلاعاتی را منعکس می نمایند که با قیمت های گذشته ارتباط دارد و از توالی تاریخی قیمت ها حاصل می شود. این اطلاعات بلافاصله در قیمت های جاری منعکس می شوند. در این حالت فرض می شود قیمت اوراق بهادار فقط منعکس کننده اطلاعات تاریخی است. پس شکل ضعیف کارایی می گوید که با مطالعه روند تاریخی قیمت سهام، قادر نیستیم آینده را پیش بینی نماییم و قیمت سهام روند خاصی ندارد.
۲-۳-۲- شکل نیمه قوی- در این سطح از فرضیه، قیمت سهام منعکس کننده همه اطلاعات عام و منتشر شده است. در اینجا اطلاعات عام محدود به قیمت های گذشته نیست و در برگیرنده هر اطلاعی در باره عملکرد شرکت و مشخصات صنعتی است که آن شرکت در آن فعالیت می کند. در بازار کارا در شکل نیمه قوی قیمت بلافاصله با ورود اطلاعات جدید متاثر می شود. چنین کارایی کمک بزرگی به سرمایه گذاران می نماید. به ویژه آنهایی که حضوری کافی در بورس ندارند و نیز برای کسانی که شناختی همه جانبه از امور مالی ندارند.
۲-۳-۳- شکل قوی- در این حالت فرض آن است که تمام اطلاعات مربوط و موجود اعم از اطلاعات محرمانه و در دسترس عموم در قیمت اوراق بهادار انعکاس دارد. قیمت اوراق بهادار حتی منعکس کننده تمام اطلاعات محرمانه جاری و تاریخی است. در این سطح کارایی که گسترده ترین مفهوم کارایی است، اگر اتفاقی در شرکت بیفتد دیگر نمی شود گفت که فقط مدیر عامل آن را می داند و دیگران از آن بی اطلاعند. در این زمینه قیمت سهام شرکت مورد نظر بلافاصله نسبت به این اتفاق عکس العمل نشان می دهد. زیرا همه اطلاعات محرمانه هم سریعا” به بازار منتقل می شود و اطلاعات محرمانه افشا نشده ای در شرکت وجود ندارد.
در چنین وضعیتی، مفروض است که سیستم های کنترل داخلی شرکت به قدری قوی است که کسی نمی تواند اطلاعات محرمانه یا اطلاعات خاصی داشته باشد. وقتی مثلا” مدیر عامل یا هیات مدیره از امری با خبر می شوند، بلافاصله بقیه نیز از آن باخبر می شوند و چون همه خبر دارند، قیمت به سرعت متاثر می شود، و بنابر این اطلاعات به ظاهر محرمانه دیگر ارزش چندانی برای آن مدیر عامل و سایر مدیران عالی رتبه ندارد. این نوع کارایی حتی در بورس های بسیار معتبر هم واقعیت ندارد(باتاچاریا و همکاران[۶۰]، ۲۰۱۰).
زیر بنای فرضیات بازار کارا رقابت برای اطلاعات است. (واتز وزیمرمن[۶۱] ۱۹۸۶) رقابت، سرمایه گذاران و تحلیل گران مالی را به سوی بدست آوردن اطلاعات مرتبط با شرکت از بسیاری از منابع غیر از گزارشات حسابداری شرکت و حتی خارج از خود شرکت سوق می دهد. برای مثال تحلیل گران اطلاعات، تولید هفتگی شرکت ها را بدست آورده و با مدیریت مصاحبه می کنند. تحلیل گران همچنین با رقبای شرکت در مورد فروش و با اعتبار دهندگان در مورد وضعیت اعتباری شرکت مصاحبه می کنند. به طور میانگین در یک بازار کارا که قیمت های سهام بر اساس نرخ مورد انتظار بازار تعدیل شده باشد، این قیمت ها برآورد صحیحی از ارزش آتی سهام هستند. از این رو اگر سود حسابداری به طور تجربی به قیمت سهام یا تغییرات قیمت سهام ارتباط دارد، این سودها می توانند شاخص مناسبی از ارزش یا تغییرات در ارزش سهام باشند. هر چند این سودها با بهره گرفتن از یک مفهوم از سود محاسبه نشده باشند(رضازاده و آزاد، ۱۳۸۷).
مفاهیم بازار کارا به طور واضح با این فرضیه که گزارشات حسابداری تنها منبع اطلاعات هستند، متناقض هستند. گروهی از محققین در طی تحقیقات درزمینه کارایی بازار سرمایه به برداشت اشتباهی رسیده اند. آنان بر خلاف گروه های دیگری که معتقدند بررسی در زمینه کارایی فقط از طریق تجزیه و تحلیل آماری امکان پذیر است، نظراتی را ارائه داده اند که سبب شکسته شدن حریم مبانی شده است که سال ها مبنای اینگونه بررسی ها را تشکیل داده است و نظرات این گروه برداشت ای غلط از کارایی و مفهوم آن می باشد. این اشتباهات شامل تصورات اشتباه در ماهیت کارایی، تصورات اشتباه در شواهد وجود کارایی و برداشت های غلط از مفهوم کارایی می باشد(رضازاده و آزاد، ۱۳۸۷).
۲-۱۷)عدم تقارن اطلاعات و فرضیه پیام دهی [۶۲]
اگر در یک معامله بالقوه یک طرف اطلاعات بیشتری نسبت به طرف دیگر داشته باشد، عدم تقارن اطلاعات وجود دارد. این مشکل شامل اطلاعات حسابداری هم می باشد. مدیران شرکت های سهامی درباره ارزش شرکت نسبت به سهامداران بیرون از شرکت اطلاعات بیشتری دارند، آن شرکت هایی که قیمت سهام شان زیر ارزش واقعی است، انگیزه دارند که منابع اضافی برای اطلاعات مالی صرف کنند تا پیام بدهند که سهام آنها کمتر از واقع ارزش گذاری شده است. شرکت هایی که سهام آنها بیشتر از واقع ارزش گذاری شده است. تلویحا” این موضوع را با عدم ارائه اطلاعات اضافی اعلام می کنند و قیمت سهام تنزیل می یابد. حال، تعدادی از شرکت هایی که سهامشان کمتر از واقع ارزش گذاری شده است، منابع صرف می کنند تا اطلاعات اضافی ارائه دهند این فرایند ادامه می یابد تا جایی که شرکت های با عملکرد بد، پیام نمی دهند. به این موضوع فرضیه پیام دهی گفته می شود.
پیام دهی انگیزه ای برای افشا در شرکت های سهامی می باشد. روشن است که صرف منابع برای اطلاعات، تخصیص سرمایه را بهبود داده، ستاده را افزایش می دهد. از آنجا که بخشی از مخارج مربوط به عملکرد گذشته است و مربوط به آینده نمی باشد، لذا منافعی ایجاد می کند. و از این رو پیام دهی صرفا” تا آن میزان می تواند تولید اطلاعات اضافی در گزارش های حسابداری را باعث شود که فزونی منافع بر مخارج داشته باشد(واسان و بون[۶۳]، ۲۰۱۰).
۲-۱۸)پیامدهای عدم تقارن اطلاعاتی در بازار سرمایه
طبق دیدگاه سنتی حسابداری، سرمایه ­گذاران کوچک (عموماً کم اطلاع) نیاز به حمایت دارند. این دیدگاه احتمالاً از این واقعیت ناشی شده است که در بازار سرمایه نابرابری وجود دارد، ولی نیاز به مقررات جهت تعدیل چنین نابرابریهایی، معمولاً با عباراتی مبهم، ساده و پدرمآبانه بیان شده است. همچنین گفته شده است سرمایه ­گذاران کوچک تحت سلطه افراد دارای اطلاعات محرمانه (درون سازمانی­ها) می­باشند. این دلیل که وضع مقررات به منظور مصون بودن سرمایه ­گذاران کوچک در مقابل خطرات دزدی و کلاهبرداری است، قانع­کننده نیست. به طوری که بیان نمودن دلیل مذکور به عنوان لزوم وجود مقررات، به طور چشمگیری علاقه محققین حسابداری و اقتصاد را برای تحقیق در زمینه موضوعات مرتبط با مساوات، کم­رنگ کرده است. آقای روس[۶۴] ۱۹۷۹ ضمن رد دلیل فوق، عنوان نموده است که:
شناسایی و تفکیک منافع برابری مقررات افشاء، بین افراد برون سازمانی و درون سازمانی مشکل است. به نظر می­رسد جدال بر سر چنین منافعی از این دیدگاه سنتی سرچشمه گرفته است که افراد درون سازمانی مسلط بر افراد برون­سازمانی هستند و لذا افراد برون سازمانی نیاز به حمایت دارند(واسان و بون، ۲۰۱۰).
مساواتی که در این اینجا بحث می­ شود از دیدگاهی کاملاً متفاوت ناشی می­ شود. اصل این تفکر این است که سرمایه ­گذاران از مرز بی­دفاعی فاصله زیادی دارند. حقیقتاً سرمایه ­گذاران کم­اطلاع، ابزارهای متنوع و گسترده­ای در اختیار دارند تا بتواند خود را در مقابل استثمار (تسلط) سرمایه ­گذاران مطلع حفظ نمایند. مثلاً سرمایه ­گذاران کم­اطلاع با حداقل کردن معامله با سرمایه ­گذاران مطلع می­توانند از خود دفاع کنند. راهکار دیگر این است که سرمایه ­گذاران کم اطلاع می­توانند گروه های خاصی از افراد درون سازمانی نظیر مدیران که دارای اطلاعات محرمانه هستند را شناسایی کنند و از طریق مقررات قانونی و انعقاد قرارداد، آنها را از معامله اوراق بهادار شرکت منع نمایند. نهایتاً، سرمایه ­گذاران کم­اطلاع با گمان اینکه عدم تقارن اطلاعات به طور فاحش وجود دارد، ممکن است از معامله اوراق بهادار خاصی صرفنظر کنند یا کلاً از بازار سهام خارج شوند. نکته قابل تامل این است که هر یک از این ابزارهای حمایتی (راه حل­ها) برای هر دوی سرمایه ­گذاران مطلع و کم­اطلاع و همچنین برای کل اقتصاد پرهزینه است، چون نگهداری اوراق بهادار برای مدت طولانی، موجب می­ شود که سرمایه ­گذاران نتوانند از منافع تغییر پرتفو که در نتیجه تغییر شرایط اقتصادی لازم می­ شود، استفاده نمایند. همچنین، منع مدیران از معامله اوراق بهادار شرکت خودشان، منافع حاصل از مالکیت چنین سهامهایی را کاهش می­دهد. این محدودیت­ها به نوبه خود سودمندی مالکیت سهام توسط مدیریت را در مسیر منافع مالکین و مدیران (کاهش هزینه­ های نمایندگی) محدود می­سازد. خروج طیف زیادی از سهامداران کم اطلاع از بازار، سهامداران مطلع را از منافع سرشکن­شدن هزینه­ های گزاف تهیه اطلاعات، محروم می­ کند و به موجب آن انگیزه برای تولید اطلاعات کاهش می­یابد. بعلاوه، اقتصاد را از منافع توزیع ریسک و تخصیص منابع توسط بازارهای بزرگ و کارآی سرمایه محروم خواهد کرد. بنابراین در اینجا باید نگرانی خود را به سوی نابرابری در بازار سرمایه معطوف نمائیم(باچتیار[۶۵]، ۲۰۰۸).
پیامدهای اقتصادی ابزارهای حمایتی اتخاذ شده توسط سرمایه ­گذاران کم­اطلاع، هنگام رویارویی با سرمایه ­گذاران مطلع، توسط مدلهای اخیر که در رابطه با ساختار بازار سرمایه هستند به خوبی تشریح می­ شود. این مدلها بین عدم تقارن اطلاعات (نابرابری) و ویژگی­های بازار همچون هزینه معاملات، حجم معاملات و منافع اجتماعی معاملات، رابطه مستقیمی برقرار می­ کنند. بعنوان مثال مدل (۱۹۸۵) میلگروم و گلوستن [۶۶] را در نظر بگیرید. در این مدل، رفتار «کارگزار مخصوص» (بازار ساز)، که خریداران و فروشندگان اوراق بهادار را با یکدیگر مطابقت می­دهد، مورد بررسی قرار گرفته است. بازارساز با دو گروه از معامله­گران مواجه است، یکی سرمایه ­گذاران مطلع که بهتر از وی راجع به یک شرکت خاص اطلاع دارند و دیگری سرمایه­ گذارانی که نقدینگی بالایی دارند و کمتر از بازارساز اطلاعات دارند و یا  باید بدلیل فشار ناشی از نیازهای نقدینگی، دست به معامله بزنند. اساساً بازارساز، مانند هر فرد دیگری در بازار معمولاً به واسطه معامله با سرمایه ­گذاران مطلع­تر ضرر می­ کند، زیرا این­گونه سرمایه ­گذاران با بازارساز معامله خواهند کرد مگر آنکه قیمتهای اعلام شده نسبت به اطلاعات آنها مطلوب­تر باشد. بنابراین بازارساز باید این زیانها را بوسیله سودهای معامله با معامله­گرانی که نیاز به نقدینگی دارند و یا مطلع نیستند، جبران نماید. توازن این سود یا زیان با ایجاد یک بازار خرید و فروش (پیشنهاد و درخواست) مناسب، دست­یافتنی است. بنابراین این بازار خرید و فروش، یک مکانیزم دفاعی در مقابل زیانهای مورد انتظار بازارسازها (در برابر سرمایه ­گذاران آگاه­تر) است. در بازارهای سرمایه­ای که تعداد افراد دارای اطلاعات محرمانه زیاد هستند و یا این افراد از مزیت اطلاعاتی بالایی برخوردار می­باشند، احتمال عدم تقارن اطلاعات یا نابرابری افزایش می­یابد. اندازه بازار به نوبه خود، هزینه معاملات اوراق بهادار را تحت تاثیر قرار می­دهد. بنابراین وسعت عدم تقارن اطلاعات، با میزان هزینه­ های معامله رابطه مستقیم خواهد داشت. بر اساس تحلیل­های تئوریک و شواهد تجربی، افزایش عدم تقارن یا نابرابری اطلاعات، با کاهش تعداد معامله­گران، هزینه­ های زیاد معاملات، نقدینگی پائین اوراق بهادار و حجم کم معاملات رابطه دارد و در مجموع منجر به کاهش سودهای اجتماعی ناشی از معامله می­ شود. در ادامه استدلال می­ شود که باید هدف مقررات افشاء، تعدیل اثرات نامطلوب ناشی از نابرابری در بازار سرمایه باشد(واسان و بون، ۲۰۱۰).
بخش چهارم: مفاهیم مرتبط با مدیریت سود
۲-۱۹)روش های مدیریت سود
تنظیم زمان معامله: در مورد رویدادهای مالی که با درامد و هزینه ی شرکت ارتباط دارند و تاثیر بر وجه نقد ندارند مدیریت می تواند با تاخیر در ثبت انها در پایان سال مالی به هدف خود که همانا مدیریت سود است برسد.خیلی از شرکت ها علاقه مند هستند در پایان هر دوره گزارشگری(سالانه و میان دوره ای)با اعطای تخفیفات ویژه فروش و حساب های دریافتی را بالا ببرند.
روش های تسهیم هزینه: مدیریت با اعمال نظر در مورد بعضی از هزینه ها مثل هزینه های تحقیق و توسعه و استهلاک سرقفلی می تواند سود شرکت را تغییر دهد. برای مثال مدیریت در زمانی که سود شرکت به صورت ثابت رشد می کند با تسهیم هزینه ی تحقیق و توسعه برای سال های اتی دست به مدیریت می زند اما زمانی که افزایش فوق العاده ای در فروش خود دارد مدیریت را با هزینه کردن تمام مخارج تحقیق و توسعه عملی می کند. ابهام در تعاریف عناصر حسابداری مبهم بودن تعاریف موجود در مورد عناصر حسابداری مثل دارایی و بدهی امکان می دهد بعضی از اقلام را به دلخواه خود طبقه بندی کند. برای مثال FASB دارایی را منبعی اقتصادی می داند که تحت کنترل یک شخصیت حسابداری و نتیجه ی معاملات و رویدادهای گذشته است. والتر شویتس رئیس سازمان بورس اوراق بهادار و عضو سابق FASB معتقد است این تعریف کلی و بسیار مهم است خیلی از اقلام را می توان در ان گنجاند. این تعریف باعث می شود که اصل تطابق برای تمایز بین دارایی و مخارج به طور کامل مورد استفاده قرار نگیرد. بر اساس این تعریف مخارج انتقالی فقط به این دلیل که منافع اتی ایجاد می کند دارایی به شمار می اید.گروهی از محققان معتقدند که ما باید با تمام دارایی ها مانند دارایی های نامشهود برخورد کنیم و بیش از هر چیز به معاملاتی توجه کنیم که حقی ایجاد می کند یا باعث افزایش حقوق قبلی می شود. ویژگی های کیفی اطلاعات برای فراهم کردن صورت های مالی شفاف و معتبر که در تصمیم گیری قابل استفاده باشد اطلاعات مالی که مبنای استفاده از این صورت های مالی است باید ویژگی هایی داشته باشد که موسسه با رعایت ان ها این اطمینان را ایجاد کند که صورت های مالی به صورت صحیح و منصفانه تهیه شده است.(قائمی و همکاران،۱۳۸۲)
۲-۲۰)فرضیه مدیریت سود و فرضیه بازار کارای سرمایه[۶۷]
تحقیقات دامنه داری حول محور دو فرضیه اصلی که در رقابت با هم هستند انجام شده است. یکسری از فرضیات[۶۸] بیان می دارد بازار به طور منظم با روش های حسابداری گمراه می شود. بسیاری از تحیقات حسابداری بر اساس این فکر بود که اطلاعات حسابداری تنها اطلاعاتی است که سرمایه گذاران دارند و بر اساس آن تصمیم می گیرند. پس تغییر در رویه های حسابداری بدون توجه به تأثیر آن در مالیات بر جریانهای نقدی اثر می گذارد. بسیاری از حسابداران اظهار داشته اند که مدیریت هموار با بهره گرفتن از روش های حسابداری اقدام به یکنواختی سود می کند. یعنی مدیران سعی دارند بر بازار اوراق بهادار اثر بگذارند و نظر سهامداران را نسبت به قیمت سهام تغییر دهند. بدین ترتیب فرض می شود که بین سود حسابداری و قیمت سهام ارتباط برقرار است. پس تغییر در رویه حسابداری که سود را افزایش می دهد همواره با افزایش قیمت سهام است و تغییر در رویه های حسابداری که سود را کاهش می دهد همراه با کاهش قیمت سهام است. یعنی سود حسابداری و قیمت سهام هم جهت حرکت می کنند(همتی،۱۳۸۲).
سری دیگر از فرضیات، توضیحات مذکور را به علت اتکا به مفروضات غیر واقعی اقتصادی و رفتاری مورد انتقاد قرار داده است. برای مثال وات[۶۹] (۱۹۸۲) بحث می کند که دستگاری سود بیهوده است، زیرا شرکت کنندگان در بازار خبره و آگاهند و قادرند که چنین اقداماتی را خنثی کنند. این سری از فرضیات همچنین بیان می دارند که بعد از اعلام تغییر در رویه حسابداری غیر ممکن است که نرخ بازده غیر عادی به علت آگاهی از تغییر در رویه حسابداری ایجاد شود. یعنی پیش بینی جهت حرکت اوراق بهادار یا آگاهی از تغییر در رویه حسابداری ممکن نیست این فرضیات را فرضیات بی اثر نام گذاری کرده اند (تغییر در رویه حسابداری تأثیری در قیمت اوراق بهادار ندارند)(همان منبع).
۲-۲۱)جنبه های مورد بررسی مدیریت سود
مدیریت سود می تواند از دو جنبه، قراردادی و یا یک گزارش مالی مورد بررسی قرار گیرد. از بعد قراردادی مدیریت سود می تواند به عنوان روشی کم هزینه برای محافظت شرکت در برابر نتایج غیر مترقبه بیان شده در متن قراردادهای انعطاف ناپذیر و ناقص باشد.
از بعد یک گزارش مالی، مدیریت ممکن است بتواند از طریق مدیریت سود، روی ارزش بازار سهام شرکت اثر بگذارد، بعنوان مثال ممکن است بخواهند یک تصویر رو به افزایش از سود بوسیله تکنیک هموار سازی سود در طی زمان ارائه دهنده. در هر صورت ممکن است تعدادی از مدیران از مدیریت سود، سوء استفاده کنند. از جنبه قراردادی آنها ممکن است بصورت فرصت طلبانه از مدیریت سود به نفع خود و به ضرر طرفهای قرارداد استفاده کنند. از جنبه گزارشهای مالی ممکن است مدیریت مطالبات سوخت شده و استهلاک را بیش از حد نشان دهد(اسکات[۷۰] ، ۲۰۰۳).
۲-۲۲)آثار مدیریت سود برای اهداف پاداشی
تحقیقی تحت عنوان ” اثر طرحهای پاداشی بر روی تصمیمات حسابداری” توسط هیلی[۷۱] (۱۹۸۵) انجام گرفت که یک تحقیق موثر از انگیزش قراردادی برای مدیریت سود می باشد. هلی مشاهده کرد که مدیران قبل از مدیریت سود اطلاعات درون سازمانی در مورد سود خالص دارند چون افراد برون سازمانی به این اطلاعات دسترسی ندارند و به این نتیجه رسید که مدیران بطور فرصت طلبانه سود خالص را مدیریت می کنند تا اینکه پاداش های خود را در طرحهای پاداشی شرکت به حداکثر برسانند. (هیلی، ۱۹۹۳)
مدیر چگونه مدیریت سود می کند؟ هلی دو رویکرد را مورد توجه قرار داد. ابتدا این کار (مدیریت سود) بوسیله کنترل اقلام تعهدی گوناگون انجام می شود. این اقلام تعهدی بطور گسترده شامل درآمدها و هزینه های ارائه شده در صورت سود و زیان می باشد که در صورت جریان وجوه نقد نشان داده نمی شود. دومین رویکرد تغییر در رویه های حسابداری می باشد. برای شرح اینکه اقلام تعهدی چگونه ممکن ایت در مدیریت سود مورد استفاده قرار گیرند، با فرمولی که ارائه شده است شروع می کنیم:
خالص اقلام تعهدی  جریان وجه نقد ناشی از عملیات = سود خالص

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...