(رجوع شود به قصهی۲۰)
باورهای عامیانه وخرافی
___________
سایر عناصر
__________
۳-۲۷- آکچل
* خلاصهی قصه
در زمان های قدیم، مردی به نام آکچل بود که کارهای عجیبی میکرد. حاکم عاشق دختری بود که از قضا این دختر نامزد دیوی بود. حاکم از آکچل خواست که دختر را برایش بیاورد. آکچل از حاکم یک قلوه سنگانداز، یک آدم قد بلند، یک نیزن که از فشار نفسش زمین شکاف بردارد و یک آدم که هر چه بخورد، سیر نشود، درخواست کرد. حاکم ناچار آنها را پیدا کرد و همراه آکچل فرستاد. آکچل با کمک این افراد دیو را کشت و دختر را برای حاکم آورد. بعد از آن حاکم آوردن شکاری که یک شاخش از طلا و یک شاخش از نقره باشد، اسب چهل کره و شیر سوار شیر را از آکچل درخواست کرد. آکچل همهی این خواسته ها را برآورده کرد تا اینکه حاکم از او خواست که پدرش را زنده کند. آکچل که از دست حاکم و خواسته‌های نامعقولش ناراحت شدهبود، پشتهای هیزم جمع و آتش بزرگی روشن کرد. آنگاه حاکم را درون آتش فرستاد تا پدرش را ببیند. حاکم به دلیل اعتمادی که به آکچل پیدا کرده بود، وارد آتش شد و سوخت. آکچل هم خودش حاکم شهر شد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
 عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
____________
¨ کنشهای اساطیری
-کشتن دیو
این مضمون پیشتر هم در قصهی ۲۲ آمد. در این قصه نیز آکچل دختر را، زمانی که دیو به شکار رفته، میرباید و هنگامی که دیو سعی در پس گرفتن دختر دارد با کمک دوستانش وی را میکشد.
¨ موجودات وپدیدههای اساطیری
-دیو
(رجوع شود به قصهی ۱۲)
 عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
قصه درباره‌ی حاکم یک شهر و قهرمانی‌های کچل، چهره‌ی سرشناس و آشنای افسانه‌هاست.
این شخصیت در اغلب قصهها، موجودی مطرود یا تنبل و در هرحال تنگدست و فقیر است. هرچند که برحسب اوضاع و احوال ظاهری هیچ نمیتوان منتظر اقدامات پهلوانی از سوی او بود، به محض اینکه از او انجام دادن اقدامی خواسته میشود، با به کار بردن حیلهای زیرکی و جسارت خود را از اقران ممتاز میکند. از این طریق است که او هم مانند پسر پادشاه مشکل‌ترین وظایف را انجام می‌دهد و سرانجام شاه میشود (مارزلف،۱۳۷۱: ۴۲).
البته در این قصه فقط از کچلی نام برده میشود که میتواند کارهای عجیب بکند، دیگر از اینکه کچل چه وضعیت معیشتی دارد و متعلق به چه طبقهای است، توضیحی داده نمی‌شود. نقطهی مقابل آکچل، حاکم و رابطه بین این دو، رابطه حاکم و محکومی است. وی از کچل کارهای غیرممکن میخواهد و کچل تا آنجا که امکان دارد و قدرت بشری قادر به انجام آن است، خواسته های حاکم را جامهی عمل میپوشاند؛ اما همینکه حاکم خواستهی غیرمعقول زنده کردن مرده را میخواهد، کچل با تدبیری حاکم را از بین برده و خود جانشین او میشود.
¨ آداب و رسوم
_________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت وثروت
___________
عناصر روانشناسی
___________
باورهای عامیانه و خرافی
____________
سایر عناصر
_________
۳-۲۸- آکچلک
* خلاصهی قصه[۶]
پیرزنی بود که با پسر کچل و تنبلش زندگی میکرد. آنها زندگی فقیرانهای داشتند، به همین دلیل روزی مادر کچلک او را از خانه بیرون کرد. کچلک راه بیابان را پیش گرفت، در راه به جوی آبی رسید که گلهای سرخی در آن بود.کچلک گلها را جمع کرد و به دختر پادشاه فروخت. روز بعد دوباره سر جوی آب رفت و تصمیم گرفت سرچشمهی آب را پیدا کند. رفت و رفت تا به باغ بزرگی رسید. دختر زیبارو ولی سر بریدهای را دید که از قطرههای خونش گل سرخ به وجود میآمد. دیوی دختر را ربوده و به آنجا آورده بود. هر بار که دیو میآمد، دختر را با ترکه‌ی درختی زنده میکرد و از دختر میخواست که با وی ازدواج کند؛ اما دختر امتناع می‌کرد و دیو هم دختر را میکشت و میرفت. کچلک که این موضوع را دید با ترکهی درخت دختر را زنده کرد و از او خواست به وی کمک کند تا دیو را از بین ببرد. دختر به کچلک کمک کرد تا شیشهی عمر دیو را از بین ببرد، بعد از نابودی دیو دختر به نزد پدرش، شاه پریان، برگشت. پدر دختر برای تشکر از کچلک انگشتر حضرت سلیمان را به او داد. کچلک با این انگشتر توانست با دختر پادشاه شهرشان ازدواج کند. پسر پادشاه همسایه که عاشق دختر بود، وقتی ماجرا را فهمید پیرزنی را مامور کرد تا دختر را بدزدد و برای او بیاورد. پیرزن به قصر دختر رفت و آنجا استخدام شد. بعد از مدتی انگشتر را دزدید و دختر را به کشور همسایه برد. کچلک که از ماجرا مطلع شد، خود را به شکل عیاری درآورد و به خانهی پیرزن رفت، انگشتر را به دست آورد و با آن زنش را نجات داد و به شهرشان بازگشت. وقتی پادشاه ماجرا را فهمید، تاج پادشاهی را به کچلک داد و خودش از پادشاهی کناره گرفت.
 عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
- کهن الگوی قهرمان
کچل شخصیتی اسطورهای نیست؛ اما ابتدای قصه شبیه به قصهی «۲۲» است. درآنجا در مورد کهن الگوی قهرمان به تفصیل توضیح داده شد البته شباهت این دو قصه فقط از لحاظ ظاهری است و گر نه آن تحول و دگرگونی که در حسنک اتفاق میافتد، در شخصیت کچلک پیش نمیآید.
¨ کنشهای اساطیری
-کشتن دیو
(رجوع شود به قصهی ۲۲)
-رسیدن به پادشاهی از راه دامادی پادشاه
در قصهها شاهد این مطلب هستیم که قهرمان در اثر دامادی پادشاه در پایان قصه جانشین پادشاه میشود. این مطلب به باورهای مادر سالارانه و پندار انتقال خون شاهی از طریق زنان مربوط میشود.« مطابق این باور، شاه پس از مرگ همسرش – که تاج وتخت را از او دارد- باید بیدرنگ آنها را به شوهر دختر خویش بسپارد»(آیدنلو، ۱۳۸۷: ۱۰)، البته در قصهها هیچگاه از مرگ همسر پادشاه سخنی نرفته است.
-آزمون ازدواج
یکی از مواردی که در قصهها تکرار شده، مسئلهی ازدواج دختر پادشاه با قهرمان قصه یا خواستگاری قهرمان از دختر پادشاه است که معمولا پدر دختر شرایطی را برای این کار در نظر میگیرد و تا زمانی که قهرمان موفق به رعایت تمام این شرایط نشده، نمیتواند دختر را ببرد یا با وی ازدواج کند. آزمون ازدواج یکی از موارد اسطورهای است.
در جوامع و قبایل کهن یکی از آیینهای پرتکرار ازدواج، مراسم یا سنت آزمودن خواستگاران بودهاست. بدین معنی که پدر دختر یا خود او به شیوه های مختلف، خردمندی و غالباً زور و مردی جوان را میسنجیدند و هرکس را که از عهدهی آزمونها برمیآمد به دامادی یا همسری برمیگزیدند. در مواردی نیز که پدر دختر با ازدواج دخترش به طور کلی یا پیوند او با خواستگاری خاص مخالف بوده، به عمد با گذاشتن شروط دشوار و آزمونهای خطرناک میخواسته است که خواستگار را ناکام بگذارد و از دست او رها شود (همان:۲).
در این قصه هم پادشاه برای ازدواج دخترش با آکچلک شروطی میگذارد که آکچلک با کمک انگشتر حضرت سلیمان همه را انجام میدهد.
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
-دیو
(رجوع شود به قصهی ۱۲)
- پری
پری، سرزمین پریان، شاه پریان و هر آنچه که منسوب به پری باشد، از مطالب رایج در قصه‌های عامیانه است. پریان از موجودات اساطیری هستند که جنبه هایی مثبت و منفی از آن‌ها در اذهان مردم شکل گرفته است.
در آیین مزدیسنا و نامهی اوستا، پری از مظاهر شر و گروهی از بودههای پلید و پتیارهاند که از آنها در کنار دیوان، جادوان و جیهکان نام رفته است. در ادبیات دینی فارسی میانه و در نوشته های پهلوی نیز پری از موجودات اهریمنی است؛ اما پری در ادب فارسی به گونهای دیگر معرفی شده است. از مجموعه اشارههای مربوط به پری در شاهنامه و کتابهای دیگر فارسی، افسانهها و داستانهای عامیانه چنین برمیآید که در ایران دورهی اسلامی، پری موجودی زشت و ناخجسته نیست، بلکه به صورت نگار فریبای بسیار زیبایی پنداشته شده که از نیکویی، خوب چهری و حتی فرّ برخودار است. گاه به سبب بهی، زیبایی و سودرسانیش به مردمان در مقابل دیو و اهریمن قرار میگیرد. پری در اصل یکی از «زن- ایزدان» بوده که در زمان های کهن و پیش از دینآوری زرتشت ستایش میشد. بعدها بر اثر عوامل و انگیزههای گوناگون مانند دگرگونیهای اجتماعی، دینآوری، نوکیشی و رواج ارزشهای اخلاقی تازه برداشت ذهنی آن گروه از ایرانیان که دین زرتشت را پذیرفته بودند، دگرگون شده پری را به صورت موجود زشت اهریمنی پنداشتند؛ اما خاطرهی دیرین پری به صورت الههای که با کامکاری و باروری زایش رابطه‌ای نزدیک داشت، همچنان در ذهن جمعی ناخودآگاه مردمان باقی مانده و در ادب فارسی و فرهنگ عامیانهی ایرانی منعکس شدهاست (سرکاراتی،۱۳۷۸: ۱-۲).
در این قصه هم پری نقشی مثبت دارد و به قهرمان قصه کمک میکند تا دیو را از بین ببرد. پدر دختر پریزاد هم برای تشکر از قهرمان قصه، انگشتر حضرت سلیمان را به وی می‌دهد. این انگشتر قدرت جادویی دارد و تاثیری شگرف بر زندگی قهرمان می‌گذارد.
-گیاهان مقدس
یکی دیگر از مواردی که در اسطورهها مورد بررسی قرار میگیرد، حیوانات، گیاهان و اشیا مقدس است که جنبهی توتمی دارند. «توتم Totem از اصطلاحاتی است که بیشتر در مردمشناسی به کار میرود و به حیوانات، گیاه یا هر شئیی که جنبهی تقدس داشته و مورد احترام خاص قبیله یا اجتماعی باشد، اطلاق میگردد» (شمیسا۲،۱۳۸۳: ۸۹). در فرهنگ ایرانی هم میتوان نشانههایی از آن را یافت. برخی از گیاهان نیز احتمالا در نزد ایرانیان کهن جنبهی توتم داشتهاند. «نوشتهاند که در دورهی هخامنشی در دربار ایران همواره درخت چنار زرینی بوده که این درخت هنوز هم قداست خود را حفظ کردهاست و آن را در امامزادهها میکارند. از همین قبیل است درخت نخل که در حجاریهای تخت جمشید نیز دیده میشود. درخت هوم نیز از گیاهان مقدس است» (محسنی،۱۳۹۰: ۱۶۱-۱۶۲). بعضی از این گیاهان و درختان قدرتهای جادویی و درمانگری دارند، مثلا در این قصه از درختی نام برده میشود که شاخه‌ای از آن قدرت زنده کردن دارد؛ اما متاسفانه نام درخت ذکر نشده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...