از این رو، معنویت از این دیدگاه عبارت است از: ارتباط با وجود باری تعالی، باور به غیب، باور به رشد و بالندگی انسان در راستای گذشتن از پیچ و خم های زندگی و تنظیم زندگی شخصی بر مبنای ارتباط با وجود باری تعالی و درک حضور دائمی وجود خداوند در هستی معنادار، سازمان یافته و جهت دار الوهی. این بعد وجودی انسان فطری و ذاتی است و با توجه به رشد و بالندگی انسان و در نتیجۀ انجام تمرینات و مناسک دینی متحول شده و ارتقا می‌یابد( نازل، ۲۰۰۴).
در طول تاریخ بشر، معنویت به شکلهای مختلفی تجلّی یافته و در پیرامون آن بسیار سخن گفته شده است . هر کس از دریچه ای به آن نگریسته و با تکیه بر بعد یا ابعادی از آن، تعریفی ارائه کرده است(برزنونی، ۱۳۷۹: ۷۹ ؛ بنقل از محمدنژاد، ۱۳۸۸). به عبارت دیگر؛ مفاهیمی از قبیل معنویت که به امور غیر مادی تعلّق دارند، تعریف منطقی ندارند و معمولاً با ذکر مصادیق و مثالها، توضیح داده می شوند.
برخی روان شناسان، معنویت را تلاش همواره بشر برای پاسخ دادن به چراهای زندگی تعریف کرده اند(صمدی، ۱۳۸۵ : ۱۰۳ ). معنویت نیاز ذاتی انسان برای ارتباط با چیزی فراتر از ماست . این چیز می تواند به عنوان آنچه دارای دو هدف است تعریف شود. این دو هدف عبارتند از:
پایان نامه - مقاله
چیزی قدس، آسمانی، بدون زمان و مکان، یک قدرت بالاتر، منبع و در نهایت، خودآگاهی - یا هر زبان دیگری که شخص ترجیح می دهد به آن منبع متصل شده و مورد هدایت قرار بگیرد.
در خدمت انسانهای همتا بودن و همچنین به طور گسترده در خدمت جهان بودن (ویگلزورث[۴۲]، ۲۰۰۴: ۳).
معنویت آنچه را که روح برای انسان بودن دنبال می کند، نشان می دهد. زمانی که فرد سلامت روج دارد، روح انسان با محیط خودش سازگار شده و با دیگران و جهان اطراف مرتبط شده و به ابعاد دیگر او نفوذ می کند. که این ابعاد شامل ابعاد فیزیکی، روانشناسی، عاطفی و اجتماعی می باشد (کارول، ۲۰۰۰).
شواهد نشان می دهد که تلاش های زیادی در جهت ترسیم کردن معنویت صورت گرفته که به دنبال تمایز قائل شدن بین مفهوم معنویت و مذهب است. از نگاه اشمون و داچون[۴۳]، معنویت در خصوص مذهب یا تغییر مذهب نیست و یا اینکه معنویت در خصوص پذیرفتن یک سیستم اعتقادی خاص توسط افراد نمی باشد، معنویت در خصوص کارکنانی است که خودشان را می فهمند.
اغلب نظریه پردازان، این تفکر را دنبال کرده و مطرح نموده اند در حالی که مذهب لازمه معنویت نیست و بسیاری از تحقیقات این نتایج را تایید کرده اند.
لجر[۴۴](۱۹۸۴) همچنین بین مذهب و معنویت تمایز قائل شده است. او ادعا کرده است که معنویت یک تجربه است،در حالی که مذهب این تجربه را به صورت یک عقیده تبدیل می کند. وی دریافته است که مذهب بر اساس فرهنگ و سنن متفاوت است، در حالی که معنویت از همه اینها فراتر است. پدیده معنویت به عنوان پتانسیلی در هر انسانی وجود دارد تا در هر لحظه کاملا هوشیار و حساس باشد. بر اساس دیدگاه همیلتون و جکسون[۴۵]، معنویت به عنوان عضو حیاتی سلامت عمومی جامعه معرفی شده است. بنابراین سوالاتی در خصوص نقش معنویت در تصور کلی از سلامت نیز پدیدار شده است (ساغروانی، ۱۳۸۸).
۲-۷) معنویت و سازمان
امروزه مدیریت و سازمان، چه به لحاظ نظری و چه به لحاظ عملی، به تازگی تحت تأثیر نیرویی قدرتمند قرار گرفته که اگر به درستی اداره و هدایت شود، به نظر می رسد ظرفیت لازم را برای منجر شدن به ژرف ترین تشریک مساعی، نه تنها در زمینه های حرفه ای ، بلکه برای بروز انسانیت تمام عیار، دارا باشد امروزه به نظر می رسد ، نیازهای کارکنان به لحاظ نوع و حجم تغییر یافته است و سازمانهای کنونی در صورتی موفق هستند که به طور کامل به نیازهای زیستی، اجتما عی، روانی ومعنوی کارکنان پاسخگو باشند. کارکنان در هر کجا که فعالیت می کنند، چیزی فراتر از پاداش های مادی در کار جستجو میکنند. آنان در جستجوی کاری با معنا، امیدبخش و خواستار متعادل ساختن زندگی شان هستند. سازمانها اکنون به طور روز افزونی، بی ارزشی کسب موفقیت های مالی را در مقابل هزینه ارزشهای انسانی درک کرده اند و در شروع هزاره جدید برای کمک به کارکنان در جهت متوازن ساختن زندگی کاری و خانوادگی آن ها و نیز شکوفا ساختن قابلیت‌های بالقوه شان در محیط کاری راه های جدیدی یافته اند (فرهنگی و همکاران، ۱۳۸۵: ۹). برخی از پژوهشگران معتقدند پارادایم منعطف و خلاق معنویت در پاسخ به همین نیازها و فشارها ظهور کرده است. در چند سال گذشته سازمانها با کارکنانی رشد یافته و بالندهای روبرویند که در پی یافتن کاری با معنا و هدفمندند. معنویت در کار، توصیف تجربه کارکنانی است که کار آنها ارضا کننده، با معنا و هدفمند است ( کینجرسکی و اسکریپنک[۴۶]، ۲۰۰۴: ۲۷).
معنویت در سازمان قاعده نوپایی است که می تواند نیرویی قدرتمند و ژرف را برای زندگی افراد به ارمغان آورد. این نیروی قدرتمند زمانی حاصل خواهد شد که زندگی کاری با زندگی معنوی کارکنان پیوند بخورد.
اشمس و دوچن معنویت را شناخت کارکنانی که زندگی درونی آنها از طریق کار با معنا در چارچوب جامعه پرورش یافته است، اشاره میکنند. آنها معنویت محیط کار را در سه جز اصلی؛ زندگی درونی، کار با معنی و همبستگی لحاظ کرده اند. به عقیده آنها معنویت محیط کار توجه به فرصتهایی در کار جهت نشان دادن جنبه های بیشتری اززندگی درونی است. و به زندگی درونی جهت حرکت نیروی مقدس و چگونگی کاربرد آن در زندگی بیرونی اشاره میکنند. همچنین اظهار داشتندکه کار با معنا زمانی برای کارکنان پیش می آید که آنها در زندگی دارای هدف باشند و متوجه شوند کارشان معنی داراست(دنیئل[۴۷]، ۲۰۱۰: ۴۴).
مفاهیم زیر از تعاریف معنویت در سازمان، برداشت میشود:
رشد و پیشرفت معنوی تجربه انسان، شامل: رشد ذهنی، حل مسئله و یادگیری شخصی، اغلب ابزارهای اصلی بالندگی فردی خواهند بود.
رشد معنوی، ارضای نیازهای فردی، به ویژه تعلق و نیازهای سطح بالاتر مانند احساس موفقیت را منعکس می کند.
معنویت در محل کار از سعی رهبران سازمان، فرهنگ سازمانی، خط مشی ها و طرح کار ایجاد و تقویت می شود. حساسیت و علاقه به کارمند باید در همه رویکردها وجود داشته باشد ( باراک[۴۸]، ۱۹۹۹: ۲۸۱؛ بنقل از اسهرلوس، ۱۳۹۰).
معنویت تنها به فعالیت های زیست شناختی و عصب شناختی مربوط نیست؛ بلکه معنویت به طور کلی برای انسان وجود دارد و یکی از والاترین نیازهای انسان است و نقشی بنیادین و محوری در سلسله مراتب نیازهای انسان بازی می کند. بدین سان نگاه موجود به سلسله مراتب نیازهای انسان (شکل ۲-۲) به گونه ای دیگر در گفتار هوش معنوی مطرح می شود (شکل ۲-۳)
تعالی خود
خود تحققی
احترام به خود
وابستگی به دیگران
امنیت روانی و زیستی
تعالی خود
خود تحققی
احترام به خود
وابستگی به دیگران
امنیت روانی و زیستی
نگاه آمده در شکل ۲-۲، نگاهی گمراه کننده به نیازهای انسان است. نیازهای روانی و زیستی، بنیادی و بایسته، ولی در حقیقت محدود است. یک فرد می تواند تا اندازه ای بخورد و بنوشد و تا اندازه ئی نفس بکشد. به همین گونه، در سطح بعدی، می تواند تنها در یک مکان و در یک زمان مشخص زندگی کند. نیازهای امنیتی فرد و هم چنین نیاز به وابستگی، که فرد در یک زمان به شمار محدودی از افراد وایستگی دارد، محدود است. اما هر چه نیازهای فرد در این هرم به بالای آن نزدیک می شود، مانند نیاز به خود تحقیقی و تعلی خود، عامل هایی محدود کننده برایش وجود ندارند. به سخن دیگر، نیازهای نوک هرم، با آن که در بالاترین سطح است، نه تنها محدودیتی ندارد، که دامنه ی آنها به گستردگی درک آنها در فرد است.
با نگاهی دیگر، انگاره ی نیازهای انسان را می توان چنان دید که در شکل ۲-۳ آمده است. بدین سان تربیت هوش معنوی در سازه ها بالای هرم ( خود تحققی و تعالی خود ) می تواند نشان گر مطالب و مفاهیمی معنادار باشد که می تواندبه لحاظ ارتباط و گسترششان نمودهایی متفاوت در رفتار افراد ( به شمار آدمیان) داشته باشد. به سخن دیگر، در این جا محدودیت حاکم بر نیازهای سطوح پایین تر رنگ می بازد (صمدی، ۱۳۸۵).
۲-۸) معنویت در تمدن جدید و آموزه های اسلامی
بررسی تمدنها و جوامع بشری قبل نشان می دهد که در هیچ دوره ای همانند دوره فعلی، نیاز به یک انقلاب اخلاقی و معنوی به این اندازه احساس نمی شده است. امروز همگان اذعان دارند که بزرگترین بحرانی که بر جامعه بشریت و به خصوص بر جوامع پیشرفته صنعتی حکومت می کند، بحران معنویت است (کباری، ۱۳۷۷: ۴۳).
معنویتهای نوین با ارائه مدیتیشنهای گوناگون، دقایقی متفاوت را در زندگی انسان مدرن ایجاد میکنند. در شاخه های مختلف روانشناسی، به ویژه روانشناسی فیزیولوژیک، پدیدههایی مثل مدیتیشن، ریلکسیشن، شادی و سایر مفاهیمی که معنویتهای نوظهور برآن تاکید دارند، مورد مطالعه قرار گرفتهاند.
معنویتهای نوین درصدد ایجاد دینی جهانی هستند و از این رهگذر در ایجاد ابر فرهنگ جهانی در جهت تکمیل پروژه جهانیسازی، نقشی جدی ایفا میکنند. در معنویتهای نوین حقیقت مهم نیست؛ بلکه کارایی مهم است و در این صورت، اهمیت ندارد که کدام دین و آیین معنوی کاملتر و درستتر است، بلکه هر کدام که انسان را آرام کند میتواند دین او محسوب شود. پس میتوان گفت اینگونه است که دین و معنویت دو پدیده متفاوتند و با هم متفاوت؛ شرط معنویت، تعلق خاطر داشتن به یک دین و مذهب خاص نیست و امکان دارد انسانی متدین باشد، اما معنوی نباشد یا معنوی باشد، اما متدین نباشد (رشاد، ۱۳۸۷: ۱۹۸). پس از این دیدگاه، معنویت منهای خدا و منهای عبودیت و عرفان منهای خدا را ترویج میدهد؛ در حالی که معنویت و عرفان منهای خدا، یک تناقض و مغالطه فریبنده است که رهاورد جنبشهای معنویتگرای نوپدید و عرفانهای نوظهور یا مدرنیستی و سکولاریستی است و گفتمان معنویت بر اصالت فطرت، روح، غیب و عدالت استوار شده و معنا مییابد.
از طرفی دیگر بشر امروز به دنبال دینی است که در عین تأمین معنویت، راه حلی برای زندگی اجتماعی اش هم داشته باشد (هادوی و دهشیری، ۱۳۸۳ : ۵). خصوصیت اسلام این است که همه عوامل رشد انسانی - رشد معنوی و رشد مادی - در او هست. حیات قلبی و روحی و معنوی انسان جز در ارتباط با خدا معنا ندارد (اخلاق و معنویت در آیینه نگاه مقام معظم رهبری، ۱۳۸۰ : ۴۳).
مهم ترین چیزی که در جهان معاصر مورد توجه اندیشمندان جوامع بشری واقع شده و آنها را به اندیشه و تأمل واداشته، مسئله بحرانی شدن اخلاق و معنویت است . این موضوع به قدری اهمیت یافته که برخی از اندیشمندان، عصر حاضر را عصر انجماد عالم در جنبه های ارزشی و انسانی وماورایی می دانند. عصری که همه قدسیت ها و تعالی ها، در توقفی همه جانبه قرار گرفته اند و تعبیرشان این است که عصر ما عصر ظلمت است (نوایی، ۱۳۸۴ : ۱۶۸).
اخلاق در قرآن به سه بخش تقسیم می شود: اخلاق الهی؛ اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی (غفوری، ۱۳۸۷ :۹۵-۹۶).
به همین جهت بایسته و شایسته است که عوامل و موانع حضور و ظهور اخلاق و معنویت از حیث نظری و عملی و فردی و اجتماعی مورد بازشناسی و بازنگری قرار گیرد تا مواجه با مخاطرات و مهالک نشده، اخلاق و معناگروی آسیب دیده و آفت زده نشود و رو به پژمردگی و افول نرود تا زمینه های کارامدی فراهم گردد (رودگر، ۱۳۸۷: ۶۲).
دکتر بهرام الهی ( ۱۹۹۶ ) معنویت اسلامی را در قالب معنویت فطری که کامل ترین شکل معنویت است معرفی می کند و طبقه بندی جامعی از معنویت ارائه می دهد که بدین شرح است:
الف) معنویت سنتی : معنویتی است که در گذشته عرفای همه مذاهب و ادیان بدان عمل می کرده اند و امروزه همچنان بدان عمل می شود. معنویت سنتی، یک بعدی و تنها ناظر به عشق و شور الهی است . نیروی شدید جاذبه عشق الهی، پیش از موعد مناسب، تعادل بین روح و جسم را بر هم می زند. این افراد، اغلب به گمان خود در پی جلب رضایت خداوند هستند، اما در واقع بی آنکه بخواهند یا بدانند در پی ارضای نفس خویشند . بدین معنی که مدام در پی حالات لذت بخش از قبیل خلسه، جذبه و قدرت یا آرامش درون هستند . این اشتیاق حتی اگر انگیزه آن عشق الهی باشد، می شود. روش های معمول در معنویت سنتی عبارتند از: انواع « خود » معمولاً مانع رشد هماهنگ ریاضات (روزه، امساک، گوشه نشینی، سکوت و مراقبه) و همچنین برخی عبادات ویژه.
ب) معنویت انحرافی: این نوع معنویت اغلب از ظواهر معنویت سنتی تقلید می کند، اما در واقع هدفش ارضای نفس است.
ج) معنویت فطری : شکل دیگری از معنویت وجود دارد که به راحتی در چارچوب یک زندگانی عادی می گنجد و می توان آن را معنویت فطری نامید. این نوع از معنویت که هدف از عمل به آن، رسیدن به خودشناسی و خداشناسی است، به واقع همان معنویت حقیقی اسلام است . به دلیل همسویی با طبیعت انسان امروزی، در او ایجاد تعادل می کند و به هر دو « معنویت فطری » بعد طبیعت جسمانی و روحانی انسان توجه دارد (الهی، ۱۳۸۱ : ۳۲).
جدول ۲-۷: مقایسه معنویت در تمدن جدید و در آموزه های اسلام

 

معنویت در تمدن جدید معنویت در آموزههای اسلامی
ارائه مدیتیشنهای گوناگون (ریلکسیشن، شادی و سایر …)
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...