د) کاهش ناراحتی ها: بالا بردن توان مقابله و مقاومت در برابر ناملایمات زندگی (آذربایجانی، ۱۳۸۵، صص۱۷۶-۱۷۵).
بخش دوم: شادمانی
مقدمه
شادی شایستگی روح وروان است. شادی گره گشای بسیاری از رنج هاست. شادی باعث می گردد تا فرد نوع نگرش خود را به زندگی ومعنویات آن مثبت جلوه دهد. نشاط یکی از هیجانات آدمی است که تأثیر ماندگاری برکنش وری جسمی، روانی و شناختی آدمی دارد و عملکرد اورا در قلمرو های مختلف فعالیتی فزونی می بخشد. فرد دارای نشاط به ندرت از نشانه هایی نظیر سردرد مزمن، احساس تنیدگی و فشار جسمانی( نظیر گرفتگی عضلات)، بی نظمی در کارکرد سیستم تنفسی وقلبی و جز آن رنج می رد. چنین فردی از نظر هیجانی به ندرت در دام اختلالات روانی، به ویژه اضطراب و افسردگی گرفتار می آید. افزون بر آن، فرد با نشاط از حد اکثر مهارت های ذهنی خویش در جهت رشد بهره می گیرد (الیاسی، ۱۳۸۵، ص۱۵). شادی مؤمن لحظه ای است که خدا را بندگی و اطاعت کرده و توفیق انجام تکالیف را به دست آورده است. پیامبر اکرم (ص) در وصیت خود به امام علی (ع) فرمود: ای علی برای مؤمن در دنیا سه خوشحالی است: دیدار با برادر دینی، افطار از روزه، و شب زنده داری در آخر شب. علم جدید نیز با کشف رابطه شادمانی با برخی از ضروریات زندگی بر اهمیت شادی تأکید می کند، و یکی از زمینه های مهم در تحقیقات اخیر، رابطه شادمانی با سلامت جسمانی است. تحقیقات مؤید این نکته است که حتی افراد شاد در مقایسه با دیگران کمتر به بیماری های شایع چون سرما خوردگی و آنفولا نزا مبتلا می شوند. رابطه شادی با بهبود سیستم ایمنی بدن و مقاومت در برابر سرطان و…. و نیز رابطه عدم شادی با مرگ زود رس، بیماری ها، حملات قلبی، و…. از مواردی است که بر اهمیت و ارزش شادی در زندگی تأکید می کند (عابدی، ۱۳۸۳).
پایان نامه
تعریف مفهوم شادمانی[۲۳]:
در اواخر قرن بیستم، با رشد خشونت و تأثرات روانی نظیر افزایش اضطراب، افسردگی و سایر بیماریها موضوع شادی و شادمانی بشر، به عنوان یکی از موضوعات مورد مطالعه ی جامعه شناسان، روان شناسان و متخصصان تعلیم وتربیت مطرح شد. این موضوع جدیداً حتی درحوزه علوم پزشکی نیز مطرح گردیده است. محور اصلی این بررسی ها بررسی عوامل تأثیرگذار بر شادی است ولی پاسخگویی به این پرسش ها در گرو درک مفهوم شادمانی است. مناسب ترین تعریف برای شادمانی کدام است؟ عوامل همبسته با این عنصر کدامند؟ آیا شادمانی را منحصراً در عوامل مادی باید جستجو کرد یا نه؟ می باشد. واژه شادکامی، چندین مفهوم متفاوت را به ذهن متبادر می کند( برای مثال شادی، خشنودی، لذت و خوشایندی و….)، از این رو تعدادی از روان شناسان، به اصطلاح بهزیستی ذهنی اشاره می کنند، که در برگیرنده ی انواع ارزشیابی ها است که فرد از خود و زندگی اش به عمل می آورد(داینر،۲۰۰۲). این ارزشیا بی ها، مواردی از قبیل رضایت از زندگی، هیجان و خلق مثبت و فقدان افسردگی و اضطراب را شامل می شود و جنبه های مختلف آن نیز به شکل شناخت ها و عواطف است(داینر و ساه، ۱۹۹۷). در صورتی که افراد از شرایط زندگی راضی بوده و عواطف مثبت بیشتر و عواطف منفی کمتری را تجربه کنند، گفته می شود؛ که از بهزیستی ذهنی بالاتری بر خوردارند. اصطلاح بهزیستی ذهنی، اصطلاح روان شناختی، معادل شادی است که، به دلیل مفاهیم بسیاری که در خود نهفته دارد، ارجح است. اما با این وجود در ادبیات مربوطه به جای یکدیگر به کار می روند(ادینگتون و شومن[۲۴]، ۲۰۰۴). واژه ی شادی، مفهومی روان شناختی است که دارای تعاریف و ابعاد مختلفی می باشد. در فرهنگ های لغت شادی با واژه هایی همچون، شادمانی، خوشحالی، بهجت، بشاشت، سرور، فرح، مقابل اندوه و غم، هم معنا دانسته شده است(دهخدا، ۱۳۷۲، ج۳۰، ص۶۶). از یک سو فیلسوفی چون ارسطو شادی را عالی ترین خوبی می داند و می گوید: عالی ترین خوبی های قابل دست یابی چیست؟…چه مردم عادی و چه خواص خواهند گفت: شادی». از سویی دیگر در نظر گفتار یکی از کمدین های لیور پول به نام “کن داد” نیز همین نظر را می بینیم: «شادی، شادی، بزرگترین موهبتی است که دارم»(آرگایل، ۱۳۸۲). ). افلاطون در کتاب جمهوری به سه عنصر در وجود انسان اشاره می کند که عبارتند از قوه عقل یا استدلال، احساسات و امیال، وی شادی را حالتی از انسان می داند که بین این سه عنصر تعادل و هماهنگی وجود داشته باشد (دیکی،۱۹۹۹، به نقل از جعفری۱۳۸۳). ارسطو به سه نوع شادی اعتقاد دارد.۱- نازل ترین آن در نزد مردم عادی است که شادی حاصل از لذایذ است. ۲-در سطحی بالاتر ودر نزد خواص، شادی حاصل از عمل خوب است مثل موفقیت در حرفه.۳ - نوع دیگر شادی، که عالی ترین نوع آن است شادی حاصل از زندگی متفکرانه است.آیزنک معتقداست: شادی مساوی است با رضایت به علاوه سطحی از لذت (آیزنک، ۱۳۷۵،صص۱۸-۱۵). مک گیل معتقد است: شادی حالتی پایدار است که فرد بین امیال ارضاء شده وکل امیال خود مطلوب ترین نسبت را می یابد. دیکی(۱۹۹۹) معتقد است شادی یکی از شش هیجان اساسی انسان می باشد که عبارتند از: خشم، ترس، تنفر، تعجب، ناراحتی وشادی (جعفری،۱۳۸۳، ص۹). شادی عبارت است از احساس خوشبختی ورضایت از زندگی، بهره گیری بهینه از نعمات الهی و به جا آوردن شکر و سپاس پروردگار(امیر حسینی، ۱۳۸۵،ص۴). بودن در حالت خوشحالی و سرور با دیگرهیجانات مثبت، راضی بودن از زندگی و همچنین فقدان افسردگی، اضطراب، یا دیگر عواطف منفی می باشد( آرگایل، ۱۳۸۳،ص۱۴). بااین وجود، چنین به نظر می رسد که جامع ترین و در عین حال عملیاتی ترین تعریف شادمانی را وینهوون(۱۹۸۸) ارائه می دهد. به نظر او شادمانی، به قضاوت فرد، از درجه یا میزان مطلوبیت کیفیت کل زندگی اش اطلاق می شود. به عبارت دیگر، شادمانی به این معنا است که فرد چقدر زندگی خود را دوست دارد(وینهوون، ۱۹۸۸،ص۷).
مفاهیم فرح و مرح در قرآن:
در متون و منابع دینی ما (آیات و روایات) واژه هایی چون «فرح» و «سرور» بیشترین بار معنایی را برای تفهیم نشاط به دوش می کشند. در مقابل این واژه ها می توان از «یأس» و «حزن» نام برد که در قرآن کریم صریحاً در مقابل «فرح» آمده اند، علاوه بر واژه های فوق در قرآن به کلمه ای بر می خوریم که معانی متعدد دارد اما به نوعی با «فرح» ارتباط دارد و آن «مرح» است مرح در کتب لغت به معنای نشاط وخوشی آمده است و عرب به هر چیز نشاط آور وشادکننده «مروح» می گوید ( طریحی، ۱۴۱۲). از نظر علم تفسیر تفاوتی بین «فرح» و «مرح» وجود دارد که بسیار ظریف و زیباست، «فرح» هم جنبه ی مثبت دارد و هم جنبه ی منفی و در مواردی نهی شده و ممدوح است و درموارد دیگری مذموم؛ اما «مرح» که تنها سه مورد در قرآن استفاده است فقط جنبه ی منفی داشته و مورد نهی قرار گرفته است به همین دلیل است که «فرح» مقید به حق و باطل شده است اما «مرح» بدون قید ذکر شده است (طبرسی، ۱۳۷۹ق).
تاریخچه مطالعات انجام شده در مورد شادی:
شاد بودن از مواردی است که انسان ها از دیر باز به دنبال آن بوده اند. فلاسفه و دانشمندان همواره به دنبال پاسخ این سؤال بوده اند که انسان چگونه می تواند به طور متعادل شاد زندگی کند. اولین پژوهش تجربی در مورد شادکامی درسال (۱۹۱۲) دربین دانش آموزان یک مدرسه پسرانه در انگلیس انجام گرفت در این مطالعه بر سطح لذت دانش آموزان تمرکز شده است. بعد از جنگ جهانی دوم تعداد پژو هش های مربوط به شادکامی افزایش یافت ودر این پژوهش ها توجه ازسطح لذت به میزان کلی شادکامی تغییرکرد(وینهوون[۲۵]، ۱۹۸۴). از سال ۱۹۶۰ به بعد پژوهش های مربوط به شادکامی کلی به شدت افزایش یافت در واقع در دهه ی ۱۹۶۰ مؤسسات پژوهشی آمریکا، کار خود را در مورد سنجش میزان شاد کامی آغاز کردند، این کار به چند پژوهش کلاسیک منجر شد. در خلال سال های دهه ۱۹۷۰ مطالعات مربوط به شاخص های اجتماعی آمریکا با محوریت بررسی شادی مردم صورت گرفت. کمپل[۲۶] و همکاران در سال ۱۹۷۶ کتاب کیفیت زندگی آمریکایی و اندروز و ویتی[۲۷] شاخص های اجتماعی سلامتی را به رشته تحریر در آورند که موضوع اصلی آن ها میزان و چگونگی شادی مردم آمریکا بود. موضوع شادی در کشور های دیگر نیز مورد بررسی قرارگرفته است. آلاردت[۲۸] در سال ۱۹۷۶ به بررسی کشور های اسکاندیناوی از نظر ابعاد رفاه اجتماعی و میزان شادی آنان پرداخت. در استرالیا نیز هدی و ویرینگ [۲۹] درسال ۱۹۹۲ اولین پیمایش بزرگ مقیاس طولی را با عنوان فهم شادی انجام دادند. مجلات روان شناختی نظیر مجلات شخصیت و روان شناسی اجتماعی نیز شروع به منتشر نمودن مقالات مربوط به شادی کردند. در سال ۱۹۹۹وینهوون کتاب سه جلدی همبسته های شادی را که در آن ۶۳۰ زمینه یابی عمده را در سراسرجهان دوباره تجزیه و تحلیل کرده بودند، پدید آورد. آرگایل نیز در سال( ۲۰۰۱ ) کتاب روان شناسی شادی را منتشر ساخت. وی در این کتاب به طور تخصصی به تعریف شادی و عوامل مؤثربرآن پرداخته است، همچنین سلیگمن در سال(۲۰۰۲) کتابی با عنوان شادمانی اصیل منتشر ساخت (آرگایل، ۱۳۸۳،ص۲۲).
مؤلفه های تشکیل دهنده ی شادمانی:
شادی از عوامل چندی از قبیل رضایت اززندگی، رضایت از مقوله های خاص زندگی، وجود عواطف مثبت(خلق و عواطف خوشایند) و فقدان نسبی عواطف منفی(خلق و عواطف نا خوشایند) تشکیل می گردد این مؤلفه ها را می توان به اجزای کوچکترتقسیم کرد. عواطف مثبت را می توان تحت مفاهیمی چون خوشی، وجد، رضایت، غرور، محبت و شوق تقسیم بندی کرد. عواطف منفی را نیز می توان در قالب مفاهیمی مانند احساس گناه، شرم، غمگینی، اضطراب و نگرانی، خشم، استرس، افسردگی و حسادت طبقه بندی کرد. رضایت از زندگی را نیز می توان به اجزایی از قبیل رضایت از زندگی فعلی، رضایت از گذشته، امید به آینده ورضایت از دیگر افراد مهم در زندگی تقسیم بندی کرد. رضایت از مقوله های مهم را نیز می توان به مقوله هایی چون کار، خانواده، تفریح، سلامتی، امور مالی خود و گروه تقسیم بندی نمود(ادینگتون و شومن،۲۰۰۴).
رضایت از زندگی:
از مؤلفه های تشکیل دهنده ی شادکامی که اندروز و ویتی(۱۹۹۹) آن را شناختند، رضایت از زندگی است. این مؤلفه، ارزیابی قضاوتی- شناختی از زندگی است. ذکر این نکته مهم است که قضاوت در مورد چگونگی رضایت هر فرد از زندگی، بستگی به ملاک های خاص همان فرد دارد که از خارج به او تحمیل نشده است وبه همین دلیل جزء ملاک های شامانی است. بنابر این محقق نمی تواند ملاک هایی را برای رضایت از زندگی تعیین کند. وبر اساس آن این سازه را تعریف نماید، زیرا تفاوت های هر فرد، احتمالاً مستقل از دیگران است و هر فرد برای قضاوت در مورد زندگی خود، ملاک های خویش را دارد. مطابق با نظریه قابلیت بقاء[۳۰] شادکامی هنگامی به وجود می آید که نیاز های اساسی ارضاء شوند، اما در جوامع مدرن و فرد گرا که نیازهای اساسی اغلب شهروندان ارضاء می گردد، رضایت از زندگی به میزان زیادی با دست یابی به اهدافی که فراتر از نیازهای اساسی هستند ارتباط دارد(وینهوون،۱۹۹۹). ولی در جوامع عقب افتاده ارضاء نیازهای اساسی، بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. رضایت از زندگی پیش از بزرگسالی، خصوصاً در خلال نوجوانی، یک متغیر روان شناختی مهم است. در این مورد، دلایلی وجود دارد. از آنجایی که رضایت از زندگی با تعهد فرد به یک سری اهداف و دست یابی به آن اهداف ارتباط دارد، پیدایش اهدافی که به روابط اجتماعی، کار و فعالیت در جامعه مربوط می شود، احتمالاً رضایت از زندگی را با معنی روان شناختی مهم القاء می کند. نظریه هایی که بر محور عواطف قرار دارند، تصریح کرده اند که شادکامی، شرایط، تجارب و رویدادهای مثبت و منفی بلا فصل و فوری را منعکس می کند. با این حال پژوهش ها نشان می دهد که رضایت از زندگی انعکاس ساده ای از شرایط و حوادث واقعی نیست، بلکه خلق و ارزیابی شناختی افراد از رویدادها و شرایط را نیز نشان می دهد. تعدادی از دانشمندان که به بررسی رضایت از زندگی در بزرگسالان پرداخته اند، در یافتند که بهتر است بین دو دسته از عوامل که بر ادراک افراد از سلامت ذهن تأثیر می گذارد یعنی عوامل شخصیتی( یا درونی) و عوامل بافتی[۳۱](یا بیرونی) تمایز قائل شویم. شواهدی که از پژوهش ها در مورد بزرگسالان در جوامع ثروتمند به دست آمده است، نشان می دهد که رضایت از زندگی به میزان زیادی با عوامل شخصیتی رابطه دارد. اما رضایت از زندگی نوجوانان بیشتر منعکس کننده ی این است که نوجوانان چه چیزی را تجربه می کنند و اینکه چه احساسی دارند(بردلی و کروین[۳۲]،۲۰۰۴).
هیجانات (عواطف) مثبت ومنفی:
مفهوم هیجان یا عواطف مثبت و منفی توسط واتسون برای تبیین رویداد های روان شناختی مختلف در افراد به کار گرفته شده است او معتقد است عواطف مثبت با خصیصه ی شخصیتی برو ن گرایی و عواطف منفی با خصیصه ی روان نژندی ارتباط دارند. از نظر واتسون همبستگی بین عواطف و خصایص شخصیتی بسیار مهم بوده و دامنه ای بین ۹/۰-۴/۰ دارد. عواطف مثبت دارای ابعاد خوشی( مثل بشاشی، شادی و سرزندگی)، اعتماد به خود( مثل شجاعت، قوی بودن و راز داری) و هوشیاری( مثل تمرکز داشتن و مصصم بودن) است. عواطف مثبت بعد از ۳۰ سالگی به طور موقتی ثابت باقی می ماند نقطه ی اوج هیجان های منفی در اواخرنوجوانی است و بعد از آن با افزایش سن تا اواخر بزرگسالی کاهش می یابد. به عقیده ی واتسون تفاوت های فردی مشخصی در عواطف مثبت و منفی و دوره های کوتاه مدت خلق مثبت که به دنبال ریتم مشخص می آیند( در هنگام صبح پایین تر است) دیده می شود. عواطف مثبت و منفی تا حدودی جزء خصوصیات ارثی هستند، با وجود این محیط می تواند باعث بهبود عواطف مثبت شود(واتسون[۳۳]، ۲۰۰۰). عاطفه ی مثبت ومنفی نشان دهنده ی اجزای سیستم نورو بیولوژیکی است. عاطفه ی منفی(مثل خصیصه ی شخصیتی روان نژندی) یک جنبه از سیستم بازدارنده رفتار اجتنابی آگاهانه می باشد. عملکرد این سیستم تحریک رفتار بازدارنده و فرو نشاندن رویکرد رفتاری برای دور نگه داشتن ارگانیسم از موقعیت های خطرناک ، دردناک وتنبیهی است. ولی عاطفه ی مثبت، سنجشی از سیستم تسهیل کننده ی رفتار(مثل خصیصه ی شخصیتی برون گرایی) می باشد. عملکرد این سیستم به ارگانیسم برای نگه داری منابع لازم و مهم ادامه زندگی مثل غذا خوردن، داشتن خانه و همسر کمک می کند(واتسون،۲۰۰۲؛ به نقل از قریشی، ۱۳۸۴). عاطفه ی مثبت با فعالیت فیزیکی مداوم، خواب کافی، ارتباط اجتماعی با دوستان نزدیک و تلاش برای اهداف با ارزش ارتباط دارد. بنابر این عاطفه مثبت ممکن است در طول فعالیت فیزیکی منظم، داشتن الگوی خواب مناسب، داشتن روابط دوستانه و داشتن اهداف با ارزش افزایش یابد. عاطفه ی مثبت دیدگاه از شادکامی است( واتسون، ۲۰۰۰). سیلیگمن (۲۰۰۲) در کتاب خود با عنوان شادمانی اصیل، هیجان های مثبت را در سه مقوله: آن هایی که با گذشته، حال و آینده ارتباط دارند طبقه بندی می کند. هیجان های مثبت مرتبط با آینده، خوش بینی، امید، اعتماد، ایمان و اعتقاد را شامل می شود. رضامندی، خشنودی، غرور و آرامش خاطر هیجان های مثبت عمده ای هستند که با گذشته پیوند دارند. در ارتباط با هیجان های مثبت، حال، دو طبقه ی متمایز وجود دارد: لذت های آنی و رضامندی های پایدارتر؛ لذت ها، هم لذت جسمانی و هم لذت های عالی تر را شامل می شوند. لذت های جسمانی از طریق حواس حاصل می شوند. برعکس لذت های عالی تر، از فعالیت های پیچیده تر به دست می آیند و احساس هایی مانند سعادت، شعف، راحتی، سر خوشی و شادمانی را شامل می شوند. عاطفی بودن مثبت با رضامندی شغلی و رضامندی زنا شویی پیوند دارد(واتسون و همکاران، ۱۹۹۵). عاطفی بودن منفی مثل صفت شخصیتی روان رنجوری یک جنبه از سامانه بازداری رفتار روی آوری و تسهیل اجتناب گرایی است. کارکرد این سامانه راه انداختن سامانه ی اجتناب و بازداری رفتارروی آوری است تا بتواند موجود زنده را از موقعیت های خطر ناک، درد یا تنبیه دور کند( واتسون، ۲۰۰۲).
عوامل مؤ ثر بر شادی:
مجموعه نظریه پردازان و پژوهشگران در کارهای عملی خود سعی کرده اند منابع و عوامل مؤثر بر شادی یا شادکامی را معرفی نمایند. آرگایل،(۲۰۰۱) در کتاب خود به عنوان: روان شناسی شادی به این مباحث پرداخته است. این منابع و عوامل می تواند تحت مجموعه عوامل روانی، جسمانی، اجتماعی، اقتصادی، مذهبی، معنوی و فرهنگی مورد بحث قرار گیرد. از منابع عوامل روانی می توان به شخصیت و ابعاد آن، سبک های شناختی، ورضایت مندی و سلامت روانی اشاره داشت. از منابع و عوامل جسمانی : سلامتی، تغذیه، خواب، استراحت، فعالیت های جنسی و تمرین های ورزشی وسایر عوامل رایج ترین می باشد. موفقیت و تأیید اجتماعی، ارتباطات اجتماعی و روابط دوستانه، خانواده، عشق و صمیمیت از جمله منابع و عوامل اجتماعی شادی می باشد. از منابع و عوامل اقتصادی شادی می توان به کار، درآمد، ثروت، رفاه اجتماعی، توسعه ی اقتصادی و رشد درآمد ملی اشاره داشت. حضور در مراسم اماکن مذهبی، ارتباط با خدا، اعتقاد به اصول وفروع دین وتوجه به معنویات از جمله منابع و عوامل مذهبی و معنوی می باشد. از عوامل فرهنگی می توان از توسعه ی علمی و فرهنگی، تحصیلات، هنر و رسانه های جمعی نام برد. تفریح وگذراندن اوقات فراغت از منابع و عوامل شادی است که دارای جنبه های روانی، جسمانی، اجتماعی و فرهنگی ومحیطی می باشد.
عوامل روانی شادی:
شخصیت((Personality
مطالعات مختلف نشان می دهد که ابعاد شخصیتی افراد بر شادمانی آن ها تأثیر زیادی دارد. دو بعد شخصیت انسان در تعیین میزان شادمانی از اهمیت بیشتری برخوردارند (آیزنک،۱۳۷۸). یکی از این دو بعد را برون گرایی((extraversion و آرامش و دیگری را درون گرایی(Introvrsion) و عصبانیت نامید. او معتقد است اکثر مردم شخصیتی تک بعدی و افراطی ندارند، یعنی فرد طبیعی کسی است که نه کاملاً درون نگر است و نه کاملاً برونگرا؛ نه عصبانی و خشن است و نه کاملاً آرام و خونسرد. روان شناسان درباره ی تأثیر شخصیت بر میزان شادمانی مطالعات زیادی کرده اند که همگی رابطه مثبت برون گرایی بر شادی را تأیید می کنند (آیزنک،۱۳۷۸).
ابعاد شناختی شخصیت:
۱-خوش بینی[۳۴]:خوش بینی خلق یا نگرشی است که با انتظار یک آینده مطلوب همراه بوده و فرد آن را از لحاظ اجتماعی موافق خواست خود ارزیابی می کند. خوش بینی به این اعتقاد مربوط است که در آینده پیامد های مطلوبی حاصل می شود بدون این که توانایی فرد برای کنترل این پیامدها در نظر گرفته شود(تیگر[۳۵]،۱۹۷۹ ).
۲-امید[۳۶]: امید را که سازه ای بسیار نزدیک به خوش بینی است ریک اسنایدر(۲۰۰۰)، به عنوان سازه ای شامل دو مؤلفه مفهوم سازی کرده است. توانایی طراحی گذرگاه هایی به سوی هدف های مطلوب به رغم موانع موجود و کارگذارانگیزه اش برای استفاده از این گذرگاه ها. امید در طول نوزادی، کودکی و نوجوانی به گونه ای روشن و تعریف شده رشد می کند. کودکانی که سرشت امیدوار در آن ها پرورش می یابد معمولاً والدینی دارند که به عنوان سرمشق های نقشی امیدوار عمل می کنند و فرزندان خود را در تدوین و اجرای طرح هایی برای کنار زدن موانع در جهت آرمان های ارزشمند راهنمایی می کنند(کار،۱۳۸۵،ص۱۸۱).
۳-عزت نفس: ویلیام جیمز(۱۹۸۵)، عزت نفس را به عنوان احساس خود ارزشی که از نسبت موفقیت های واقعی برموفقیت های ادعا شده به دست می آیند تعریف کرده است. منظور او از این موفقیت های ادعا شده برآورد موفقیت های بالقوه ای است که بوسیله ی ارزش ها، آرمان ها و آرزوهایمان ازآن ها آگاهی پیدا می کنیم(کار، ۱۳۸۵،ص۳۷۷).
عوامل جسمانی شادی:
الف) سلامتی: به نظر می رسد که سلامتی یکی از علل شادی است. از طرفی، خلق شاداب سیستم ایمنی بدن را فعال می سازد و نگرش به زندگی را در فرد مثبت می سازد. امام صادق(ع) در این زمینه می فرماید: پنج چیز است که هر کس یکی از آنها را نداشته باشد، پیوسته زندگی اش تیره، عقلش آشفته ودلش گرفتار باشد و نخستین آ ن ها تندرستی است(مجلسی، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۱۳).
ب)تغذیه: خوردن و آشامیدن یکی از منابع لذت است و یکی از منابعی است که مبتنی بر نیازهای روان شناختی است. مطالعات نشان داده اند که مصرف بیش از حد برخی از خوردنی ها و آشامیدنی ها موجب افزایش احتمال ابتلا به بیماری های جسمانی ومشکلات روانی می شود. از جمله ی این خوردنی ها، غذاهای آماده همچون ساندویچ، پیتزا و سرخ کردنی ها، شکر، شکلات، قهوه و نوشیدنی های دارای کافئین می باشد(آرگایل، ۱۳۸۳، ص۵۷).
ج)ورزش و سایر عوامل: فعالیت های اجتماعی وارتباط جنسی رایج ترین منبع هیجانات مثبت به شمار می روند. خلقیات مثبت و معاشرت پذیری با هم رابطه تنگاتنگ دارند. خواب و استراحت بیشترین وقت مردم را به خود اختصاص می دهد. در کشور های اروپایی، یکی از تفریح های روز های تعطیل «آرمیدن در آفتاب» است(آرگایل، ۱۳۸۳، ص۵۸). تمرین های ورزشی آسان ترین و قوی ترین راه ایجاد خلق مثبت، تحت شرایط تجربی است و توسط روش های دیگر پژوهشی نیز، نشان داده شده است. تأثیر آن به قدری واضح است که تمرین ورزشی گاهی به عنوان «ضد افسردگی» توصیف شده است. در سطح فیزیولوژیکی، ورزش درکوتاه مدت به رهایی آندروفین ها که مواد شیمیایی شبیه مرفین هستند ودر مغز تولید می شوند، منجر می شود. وقتی این مواد رها می شوند احساس شادابی به انسان دست می دهد(کار، ۱۳۸۵، ص۴۱۵).
عوامل محیطی و اجتماعی:
الف) محیط، آب و هوا و جغرافیا: به بیان کلی محیط های فیزیکی مطلوب تر رابطه متوسطی با شادمانی دارند. مکان جغرافیایی وسایر جنبه های محیط، با داشتن احساسات مثبت قوی با زندگی در محیط طبیعی به جای محیط مصنوعی همبسته است. ساکنان مکان های جغرافیایی که دارای فضای سبز و چشم انداز گسترده است احساس مثبت گزارش می کنند آب و هوای خوب خلق مثبت را ایجاد می کند زمانی که آفتاب می درخشد هوا گرم است ولی نه زیاد گرم و میزان رطوبت پایین است مردم خلق مثبت تری را گزارش می کنند. اما تعجب آور است که باران معمولاً ما را شاداب نمی کند، شاید به این خاطر است که مزایای فوری ندارد. مردم در مناطق ییلاقی ودر موقعیت های طبیعت وحشی نظیر کوهستان احساسات مثبت قوی دارند. آمریکایی ها از مناطق پارک های وحشی خود لذت می برند. حتی دیدن فیلم ویدیویی طبیعت وحشی باعث کاهش فشار خون می شود. استراحت، آرامش، غذای خوب و فعالیت های مربوط به فراغت، همگی اثرات کوتاه مدت مثبت بر شادمانی دارند( آرگایل،۲۰۰۱).
ب)روابط اجتماعی: روابط اجتماعی یکی از بزرگترین منبع شادی است و همه ارتباطات اجتماعی، شادی را تحت تأثیر قرارمی دهد. ازبین ارتباطات اجتماعی می توان به سه گروه خویشاوندی، دوستی ها و آشنایان اشاره نمود(آرگایل، ۱۳۸۳،ص۲۲۷). رسول خدا(ص) فرمود: به حاضر و غائب امتم تا آن ها که در پشت مردان و رحم زنانند تا قیامت سفارش می کنم که صله رحم کنند و اگر چه تا یک سال راه از دور باشد، زیرا این کار از دیانت است(کلینی،۱۴۰۱، ص۴۴۷). روابط حمایتی نزدیک بین والدین و فرزندان، بین خواهران و برادران و بین اعضای خانواده گسترده، حمایت اجتماعی موجود را برای تمام اعضای خانواده افزایش می دهد. عشق یکی از بهترین راه های میل به شادی پایداراست(آیزنک،۱۳۷۵). وازدواج مهمترین عامل محسوب می شود، عشق منبع اصلی احساس خوشی است(آرگایل،۱۳۸۳،ص۲۲۷). وازنشانه های قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید تا به ایشان آرامش یابید، و میان شما دوستی و مهربانی نهاد. در این عبرت هایی است برای مردمی که تفکر می کنند[۳۷].
عوامل فرهنگی:
الف) فرهنگ: درمطالعه های بین فرهنگی همواره بین سلامت ذهنی و زندگی در دموکراسی پایدار وعاری از سیستم سیاسی و تعارض نظامی، رابطه مثبت به دست آمده است. فرهنگ هایی که در آن ها برابری اجتماعی وجود دارد، میانگین یا متوسط سطح سلامت ذهنی بسیار بالا است.
ب) تحصیلات: سطح تحصیلات همبستگی مثبتی با شادمانی دارد و این رابطه به ویژه برای گروه های کم در آمد در کشور های توسعه یافته و جامعه های آماری در کشورهای فقیرتر، قوی است(داینر وهمکاران، ۱۹۹۹).
مذهب وعوامل مذهبی:
الف) دین داری وشادیمذهب آثار مثبتی بر سلامت ذهنی، خصوصاً برسلامت دارد، و نیز بر شادکامی کلی بهداشت جسم وروان تأثیر دارد. بیشترین تأثیر آن بر سلامت جسم و روان است. قدرت باورها، اطمینان یا قطعیت وجودی فرآیندی است، که نه تنها و نه فقط در رابطه با اعتماد به زندگی پس از مرگ، بلکه در فراهم آوردن معنی و هدف زندگی نقش دارد. فعالیت های مذهبی، هیجانات مثبت قوی ایجاد می کند، مراسم و مناسک مذهبی نبز احساسات جامعه پسند تولید می کند و با حضور دیگران احساس وحدت ایجاد می شود.مزایای مذهب برای سلامتی، برای افرادی که دلبستگی زیادی دارند، برای سالخوردگان، برای بنیاد گرایان در بیشترین حد قرار دارد، زیرا آنان به باورهای خود اطمینان دارند و آن ها را قطعی تلقی می کنند. الیسون[۳۸](۲۰۰۱) نشان داد که بعد از تداوم حمایت اجتماعی و عبادت های خصوصی، ایمان استوار موجب شادی می شود (الیسون،۲۰۰۱،صص۹۹-۸۰). که در مطالعه ی دیگری نشان داده است که حضور در کلیسا و عبادت خصوصی، از طریق تأثیر بر باور ها و ایمان، سلامتی را متأثر می سازد. تحقیقات دیگری رابطه بین مذهب با بحران در زندگی را ثابت کرده اند. زنان بیوه ای که از لحاظ مذهبی در سطح پایین تری قرار داشتند، در مقایسه با زنان مذهبی لذت کمتر و شادی کمتری را از زندگیشان گزارش کرده اند. در میان مادرانی که کودک معلول داشتند، مادرانی که ایمان مذهبی قوی داشتند، در مقابل افسردگی کمتر آسیب پذیر بودند. همچنین افرادی که ایمان قوی داشتند شادمانی بیشتری را بعد از طلاق، بیکاری، بیماری، یا داغدیدگی گزارش کرده اند (الیسون،۲۰۰۱،صص۹۹-۸۰).
دیدگاه اسلام در مورد شادی:
شادی و شادمانی که در فرهنگ دینی، سرور نام گرفته، صفتی پنهان وقلبی است که به خاطر دست یابی به خیر و منفعت، همراه با لذت درونی انسان خواهد بود. از این رو “سر” یا “ویژگی نا پیدا” درآن وجود دارد و صاحب نظران آن را شادی خالص قلبی دانسته اند. اسلام به عنوان دینی که به تمامی نیاز های روحی و جسمی انسان توجه دارد، داشتن نشاط و روحیه شاد را لازمه ی یک زندگی موفق می داند. در آموزه های دینی، نکات ارزشمندی در خصوص ایجاد شادی و نشاط آمده است. شادی می تواند برای خود فرد و گاهی دیگران سازنده باشد. مفهوم شادی، مجموعاً ۲۵ بار با الفاظ مختلف در قرآن کریم آمده است از جمله مباحثی که در متون دینی به آن اشاره شده است، گره گشایی از مشکلات مردم و« ادخال سرور» و ایجاد شادمانی در آن ها است. در منابع دینی از کسانی که موجبات دلخوشی و شادکامی مردم را فراهم می آورند، ستایش شده و آن ها سزاوار نعمت ها و پاداش های خداوند در آخرت، خوانده شده اند(لقمانی، ۱۳۸۰، ص۱۹). روشنفکران و اسلام شناسان، نشاط و شادمانی را؛ پیامد ایمان به خدا می دانند و برای ایجاد نشاط، ارزش زیادی قائل هستند. حضرت امام موسی کاظم(ع) از پدران خود نقل می کند که در تفسیر آیه« لا تنس نصیبک من الدنیا[۳۹]….» فرمودند: پنج چیز را فراموش مکن و بیهوده از دست نده:« ۱- سلامتی، ۲- نیرو وتوانایی، ۳- فراغت و فرصتی، ۴- جوانی، ۵- نشاط و سر زنده بودن را، تا به وسیله ی آن ها آخرت را به دست آوری» ( لقمانی،۱۳۸۰،ص۲۲).
ب) تأثیر حضور درکلیسا و اماکن مذهبی: فرا تحلیل داینرو همکاران(۱۹۹۹) نشان داده است که حضور در کلیسا، قوی ترین رابطه را با شادی و سلامت داشته است. حضور در کلیسا بیشتر از دیگر متغیر های مذهبی نظیر دعا و باورها، با رضایت از زندگی، شادی و سلامتی رابطه داشته است.
ج) رابطه با خدا، باورها: کرک پاتریک[۴۰](۱۹۹۲) اظهار داشته است که رابطه با خداوند از طریق، نیایش، دعاهای خصوصی، وتجارب مذهبی را می توان به همان صورت رابطه با انسان ها، تجربه کرد، و به همان مزایای مشابه دست یافت. از میزان دعاهای شخصی به عنوان قوی ترین پیش بینی کننده سلامتی نام برده شده است(آرگایل، ۱۳۸۳، ص۲۶۰). امام زین العابدین(ع)در دعا فرمود: الهی، چه لذت بخش است گذر نام و یاد تو بر دل ها، و چه شیرین است ره پیمودن به سوی تو با وهم ها در گذر گاه غیب ها (مجلسی، ۱۴۰۴،ج۹۴،ص۱۵۲). سومین راهی که از طریق آن مذهب ممکن است سلامتی را متأثر سازد از طریق باورها است (الیسون ۱۹۹۱) در یافت که داشتن باور های استوار که گاهی قطعیت وجودی نامیده می شود با رضایت از زندگی، مستقل از حضوردرکلیسا و دعاهای خصوصی همبستگی دارد. در زمینه ی باور به الطاف خداوندی و خشودی از زندگی، امام صادق (ع) می فرماید: «بر اساس عدالت، حکمت و علم خداوند، آرامش و شادمانی بندگان در معرفت یقینی به او و احساس رضایت از آنچه به آن ها داده شده، می باشد و شک و تردید به او و عدم رضایت از ولی نعمت خویش باعث اندوهگینی و افسردگی است» همین مفهوم در بیان رسول اکرم (ص) آمده است (محمدی ری شهری، ۱۳۸۴). ودر مطالعه ی دیگری الیسون و همکاران(۱۹۸۹) دریافتند که حضور در کلیسا و دعاهای خصوصی، از طریق تأثیر بر روی باورها، سلامتی را متأثر می سازد. همچنین آن ها دریافتند که باورها مهمترین منبع شادی هستند، هم حضوردرکلیسا و هم رابطه با خداوند، ازطریق تأثیر بر باورها، نفوذ خود را ظاهرمی سازند(آرگایل،۱۳۸۳،ص۲۶۲).
عوامل اقتصادی:
کار و اشتغال: بیکاری منبع عمده غمگینی در جوامع جدید است. بیکاری موجب افسردگی، خودکشی، بی تفاوتی و عزت نفس پایین است، که جنبه های مختلف خشنودی پایین محسوب می شوند. تأثیر بیکاری واقعاً قابل توجه است، خشنودی شغلی با خشنودی از زندگی همبستگی بسیار بالایی دارد(آرگایل، ۱۳۸۲، ترجمه گوهری و همکاران).
شادی از منظر روان شناسی:
الف) سلامتی: هیجان های مثبت به ما امکان می دهد، تحمل خود را در برابر درد افزایش دهیم(ویزن برگ و همکاران، ۱۹۹۸)
ب) خلاقیت و نوآوری: شادی به ایجاد خلاقیت کمک می کند، از آنجایی که موجب حالت انبساط در خلق می شود می تواند زمینه را برای خلاقیت فراهم کند. تحقیقات نشان داده اند که انسان های شاد معمولاً خلاق تر از افسرده ها هستند(کار،۱۳۸۵،ص۵۰).
ج) عمر طولانی: شواهد حاصل از مطالعه ی طولی نشان می دهد که شادمانی تأثیر های مهمی بر طول عمر دارد در یک مطالعه ی پی گیردر مورد ۱۸۰ راهبه در ایالات متحده، داینر و همکاران(۲۰۰۱) در یافتند که شادمانی ابراز شده در مقاله هایی که راهبه ها به هنگام ورود به خدمت نوشته بودند با عمر طولانی آنان رابطه داشت(کار، ۱۳۸۵، ص۵۴).
عوامل شادابی و نشاط از دیدگاه آیات و روایات:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...