کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو




آخرین مطالب
 



۲-۱-۲-۴-۱: تقدیم دادخواست توسط وکیل فاقد سمت

 

بدیهی است به دلیل جواز عقد وکالت، به‌محض استعفا توسط وکیل، وی سمت خود را از دست خواهد داد و دیگر هیچ اقدامی از طرف وی به عنوان وکیل قابل‌پذیرش نخواهد بود. ‌با این همه قانون‌گذار به منظور حمایت از حقوق دادرسی موکل، به‌رغم فقدان سمت وکیل مستعفی و اطلاع از استعفای وی، به طور استثنایی دادخواست شکایت تجدیدنظرخواهی و فرجام‌خواهی وکیل مستعفی را موردپذیرش قرار داده است.[۸۱]

 

در خصوص حکم استثنایی مذبور توجه به چند نکته شایسته است. برخی با انتقاد از حکم مذبور، مدعی شده‌اند که وکیلی که در زمان ابلاغ رأی اعلام استعفا می‌کند، قصد ادامه وکالت ندارد. ‌بنابرین‏ سخن گفتن از تقدیم دادخواست شکایت توسط وی بی‌معنی خواهد بود[۸۲].

 

در پاسخ باید گفت، هرچند وکیل مستعفی قصد ادامه وکالت در دعوی موردنظر را ندارد، لیکن ممکن است از سویی، برای حفظ حقوق دادرسی موکل حق شکایت نسبت به رأی و از سوی دیگر، برای پیش‌گیری از مسئولیت مدنی و انتظامی خود در اثر استعفای نابهنگام، انجام اقدامات حداقلی را لازم بداند و به‌رغم استعفا، اقدام به تقدیم دادخواست شکایت هرچند به صورت ناقص بنماید تا فرصت شکایت منقضی نگردد.

 

نکته دیگر در خصوص حکم قسمت اخیر ماده ۴۵ قانون آیین دادرسی مدنی این است که حکم مذبور استثنایی بوده، باید به‌قدر متقین آن بسنده نمود. ‌بنابرین‏ وکیل مستعفی فقط حق تقدیم دادخواست تجدیدنظرخواهی و دادخواست فرجام‌خواهی دارد. ‌بنابرین‏ از سویی، وی حق اقدامات بیشتری در این مرحله ها را ندارد. از سوی دیگر، وی حق تقدیم دادخواست اعاده دادرسی، اعتراض ثالث و امثال آن را نیز ندارد.

 

۲-۱-۲-۴-۲: تقدیم دادخواست ناقص توسط وکیل

 

پس‌ازاین که ماده ٧٩ قانون آیین دادرسی مدنی تقدیم دادخواست تجدیدنظر و فرجام از وکیل مستعفی را موردقبول قرارداد، به‌موجب قسمت انتهایی ماده مقررشده که اگر دادخواست ناقص باشد، مدیر دفتر دادگاه به موکل اخطار می‌کند که نقص آن را برطرف نماید.

 

برخی تصور نموده‌اند که حکم مذبور تأکید بر امری واضح است و تأکید قانون‌گذار در این خصوص، ضروری نیست[۸۳].

 

لیکن باید گفت حکم مذبور تکرار غیرضروری حکم ماده ۵۴ نیست. بلکه متضمن حکم جدیدی است. توضیح این‌که اصولاً وکیل دادگستری حق ندارد دادخواست را به نحوی تقدیم نماید که موجب اخطار رفع نقص گردد. در این خصوص بند ٧ ماده ۴۴ اصلاح آیین‌نامه اجرایی لایحه قانونی استقلال کانون وکلای دادگستری مقرر می‌دارد: وکلا موظف‌اند به منظور جلوگیری از اطاله‌ی رسیدگی یا ارجاع پرونده به شعب خاصی دادخواست ناقص نداده، بی‌دلیل به ایرادات دادرسی متوسل نشوند. همچنین بند ١٧ ماده٧٧ آیین‌نامه مذبور در خصوص وکیلی که اقدام به تنظیم دادخواست ناقص می‌کند، مجازات انتظامی درجه ۴ کاهش حدود صلاحیت و تنزیل درجه را مقرر نموده است. در واقع قانون‌گذار از وکلای دادگستری توقع داشته که برای حفظ حقوق موکل خود، جلوگیری از اطاله دادرسی و نیز اجتناب از برخی اقدامات غیراخلاقی و دور از شأن وکالت، در تقدیم دادخواست دقت کافی نموده، به نحوی عمل نمایند که دادخواست تقدیمی ایشان با اخطار رفع نقص مواجه نشود. ‌با این همه در فرض خاص مذکور در ماده۴۵، وکیل دادگستری حق دارد دادخواست ناقص تقدیم دارد. بدیهی است از سویی، اقدام مذبور تخلف انتظامی نبوده و از سوی دیگر، حسب تصریح ماده۴۵، اخطار رفع نقص خطاب به خود موکل انجام خواهد شد.

 

۲-۱-۲-۵: اثر استعفا بر موکل

 

استعفای وکیل پس از ختم دادرسی از چند جهت نسبت به موکل دارای اثر خواهد بود. از سویی، باید دید در صورت ابلاغ رأی به وکیل مستعفی، مبدأ مهلت تجدیدنظر و یا فرجام برای موکل چه زمانی خواهد بود؟ از سوی دیگر، باید مسئولیت یا مسئولیت‌های احتمالی وکیل در برابر موکل را موردبررسی قرارداد.

 

۲-۱-۲-۵-۱: مبدأ مهلت شکایت از رأی

 

در صورت استعفای وکیل پس از ختم دادرسی، باید ‌به این سؤال پاسخ داد که مبدأ مهلت شکایت از رأی چه تاریخی است. برای پاسخ ‌به این سؤال، مقررات قانون آیین دادرسی مدنی جدید و قدیم دارای تفاوت است.

 

به‌موجب ماده ۶٧ قانون آیین دادرسی مدنی ١۳١٨، وکیلی که در وکالت‌نامه حق دادرسی در دادگاه بالاتر هم به او داده‌شده و مجاز برای دادرسی در دادگاه بالاتر باشد و یا حق تعیین وکیل مجاز برای دادرسی در دادگاه بالاتر داشته باشد، هرگاه پس از صدور رأی و یا در موقع ابلاغ استعفا کند و از رؤیت امتناع نماید، مؤثر در امر ابلاغ نیست و ابتدا، مدت پژوهش یا فرجام از روز ابلاغ به وکیل محسوب است همان گونه که ملاحظه می‌شود، بر اساس ماده مذبور، درهرحال مبدأ مهلت شکایت از رأی، تاریخ ابلاغ به وکیل مستعفی است حتی اگر موکل از این مسئله بی‌اطلاع بوده باشد. البته به‌موجب ماده مذبور، موکل حق مطالبه ضرر و زیان از وکیل موصوف را دارد.

 

برای ملاحظه رویکرد قانون آیین دادرسی مدنی کنونی نسبت به مسئله موردبررسی، توجه به ماده ۴۵ قانون و سیر تقنینی آن شایسته است. ماده مذبور در زمان تصویب با فراز و نشیب همراه بود. به‌موجب متن اولیه ماده ۴۵ که در جلسه ٢٧۵ دور پنجم مجلس شورای اسلامی مورخ ١۴/ ۲/ ۱۳۷۸ به تصویب رسید، وکیلی که در وکالت‌نامه حق اقدام یا حق تعیین وکیل مجاز در دادگاه تجدیدنظر و دیوان محالی کشور را داشته باشد، هرگاه پس از صدور رأی یا در موقع ابلاغ آن استعفا، و از رؤیت رأی امتناع نماید، مؤثر در امر ابلاغ نیست و ابتدای مدت تجدیدنظر و فرجام روز ابلاغ به وکیل یادشده محسوب خواهد شد و چنانچه از این حیث ضرر و زیانی به موکل وارد شود، وکیل مسئول خواهد بود. متن مذبور نیز همانند ماده ۶٧ قانون سابق، به صورت مطلق مبدأ شروع مهلت را تاریخ ابلاغ به وکیل مستعفی معرفی نموده بود و برای موکل ناآگاه از ابلاغ رأی امتیاز جداگانه‌ای قائل نبود و موکل زیان‌دیده صرفاً حق مطالبه خسارت از وکیل را دارا بود.

 

این مصوبه به دلیل تضییع حق تجدیدنظرخواهی و فرجام‌خواهی موکل، موردایراد شورای نگهبان قرار گرفت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1401-09-20] [ 12:34:00 ق.ظ ]




موج سوم، به عنوان نظریه تحول ذهن در دهه ۱۹۸۰ آغاز شد. پژوهشگران نظریه ذهن می­کوشند دریابندکه کودکان درباره وجود و رفتار انواع مختلف وضعیت­های ذهن چه می­دانند واینکه کودکان درباره رابطه علی وضعیت­های ذهن بادروندادهای ادراکی، بروندادهای رفتاری وسایرجنبه­های ذهن چه می دانند. برای مثال، آیاخردسالان می­دانند چه نوع باوری نادرست است؟ یا ‌آنها می­‌دانند که تمایلات ارضا نشده موجب احساسات منفی شده وتلاش­های رفتاری خاصی را برای ارضای این تمایلات برمی انگیزند (فلاول، ۱۹۹۹). با وجود این، آنچه به عنوان دانش فرد درباره ذهن ‌و کارکردهای آن مطرح است موضوعی است که درقلمرو روانشناسی شناختی، درچهارچوب فراشناخت موردبحث قراردارد.

 

همچنین تفکر صوری پیاژه آشکارا ماهیتی فراشناختی دارد. چراکه مستلزم تفکر در باب گزاره ها، فرضیه ­ها و احتمالات متصور است. پیاژه ‌به این عملیات، عملیات درجه دوم[۱۸۷] یا عملیات به‌توان ۲ می‌گوید. اینهلدر و پیاژه[۱۸۸] (۱۹۵۸) درباره عملیات درجه دوم بیشتر توضیح داده‌اند. مفهوم عملیات درجه دوم ویژ‌گی افکارصوری را دارد و فراتر از عملیات برعملیات درجه اوّل است و به سیستم عملیات استنتاجی ـ قیاسی[۱۸۹] مربوط می شود، مثل عملیاتی که امکان‌پذیر است. ‌بنابرین‏، عملیات درجه اوّل که فکر کردن درباره یک واقعیت خارجی است، می‌تواند وسیله‌ای برای افکار درجات بالاتر بشود تا الزاماًً نه چیزی که واقعیت دارد، بلکه چیزی که ممکن است، کشف شود. «افکارصوری تفکردرباره افـکار[۱۹۰] است». بـا توجه ‌به این توضیحات، فلاول[۱۹۱](۱۹۷۷) چنین می‌نویسد: ”راه دیگر پی‌بردن ‌به این مفهوم این است که عملیات صوری یک نوع «فراتفکر» است، یعنی تفکر درباره افکار.“

 

اما این اصطلاح، یعنی فراشناخت، نخستین بار توسط فلاول در سال ۱۹۷۹ مطرح شد. فلاول قبلا هم اصطلاح فراحافظه را مطرح کرده بود و این اصطلاح را بر اساس آن عنوان کرد. معمولاً فراحافظه[۱۹۲] به دانش حافظه و فعالیت‌های حافظه‌ای و فراشناخت به دانش شناخت و کنترل فعالیت­های شناختی گفته می‌شود. امّا اگر حافظه «به کاربردن شناخت» تعریف شود این تمایز از بین می‌رود که در این صورت می‌توان فراحافظه را دانش به کاربردن شناخت تعریف کرد که همان فراشناخت است (هاکر[۱۹۳]، ۱۹۹۸).

 

فراشناخت به دانش فرد درباره نظام شناختی خود، و چگونگی کنترل آن گفته می‌شود. از نظر لغوی، پیشوند “فرا” به معنی ارتقاء و بالارفتن و فراشناخت به‌ معنی اطلاع و تسلط بر شناخت، و دانش ‌در سطحی بالاتراست. ‌بنابرین‏ فراشناخت، شناختی است ورای شناخت و تفکرعادی، و به آگاهی فرد از شناخت، یادگیری و نحوه تفکرخود اطلاق می‌شود. (سیف، ۱۳۸۳). برک[۱۹۴] (۲۰۰۰) نقش فراشناخت را به گونه زیرتوضیح داده است: “برای اینکه نظام خبرپردازی با اثربخشی کامل عمل کند، باید ازخودش آگاه باشد.

 

فکرکردن می‌تواند درباره آنچه شخص می‌داند باشد (دانش فراشناخت[۱۹۵])، می‌تواند درباره آنچه شخص درحال انجام دادن آن است باشد (مهارت‌های فراشناختی[۱۹۶])، یا می‌تواند درباره حالت شناختی واحساس شخصی باشد(تجربه فراشناختی[۱۹۷]). برای اینکه بتوانیم بین افکار فراشناختی و افکار دیگر تمایز قایل شویم، لازم است که منبع افکار فراشناختی را بررسی کنیم. افکار فراشناختی از واقعیت خارجی نشأت نمی‌گیرد ومنبع آن به بازنمایی‌های ذهنی شخص ازآن واقعیت مربوط می‌شود که می‌تواند شامل آنچه باشد که شخص می‌داند، اینکه چطورکار می‌کند، ‌و احساسی که شخص درباره‌ انجام تکلیف دارد. بنابـراین، فـراشناخـت به تفـکردربـاره افـکار، شنـاخت شناخت، یا دانش و شناخت درباره پدیده شناخت توصیف شده است (فلاول، ۱۹۸۸؛ زیمرمن، ۱۹۹۸، به نقل ازمتحدی، ۱۳۸۶). بنـابـراین، فـراشناخت شامل کنترل فعال و تنظیم فعالیت­های شناختی برای دستیابی به اهداف شناختی است.کنترل و تنظیم می‌تواند به شکل چک کردن، برنامه‌ریزی کردن، انتخاب واستنباط (براون وکمبینو[۱۹۸]،۱۹۷۷)، ازخـود سـؤال کـردن، درون نـگری (براون، ۱۹۷۸) و تفسـیرفعالیت­های یادگیری (فلاول وولمن[۱۹۹]، ۱۹۷۷) باشد.

 

کلو[۲۰۰](۱۹۸۲) دو مورد را به فعالیت­های فکری فراشـناختی نسبت می‌دهد: ۱٫ شخص درباره فعالیت­های فکری خود دانش دارد. ۲٫ شخص می‌تواند فعالیت­های فکری خود ‌را کنترل ‌و منظم کند. پاریس و وینوگارد[۲۰۱] (۱۹۹۰) معتقدند که محققان دو ویژگی اصلی فراشناخت را شناخته‌اند: «ارزیابی شناخت[۲۰۲] خود و مدیریت شناخت [۲۰۳]خود». ارزیابی شناخت خود شامل دانش شخص ‌از دانش و استعدادهای خود ‌و حالات احساسی خود ‌از دانش، استعدادها، انگیزه و ویژ‌گی‌ها به عنوان یادگیرنده است. به ارزیابی شناخت خود و مدیریت شناخت خود «فراشناخت درعمل» گفته می‌شود؛ یعنی فعالیت­های ذهنی که موجب حل بهترمسئله می‌شود. برای تمرکز برارزیابی شناخت خود و مدیریت شناخت خود لازم است یادگیرنده در مدیریت ساخت دانش خود به‌ طور فعال دخالت کند.

 

فراشناخت یک مفهوم چند وجهی است. این مفهوم در برگیرنده دانش (باورها)، فرایندها و راهبردهایی است که شناخت را ارزیابی، نظارت یا کنترل می­ کند (موسس و بیرد[۲۰۴]، ۲۰۰۲). همچنین فراشناخت را ‌می‌توان به معنی آگاهی فرد از فرایند تفکرخود و توانایی­اش برای کنترل این فرایند دانست(کاگیر و گلو[۲۰۵]، ۲۰۰۷؛ دیسوت و ازسوی[۲۰۶]، ۲۰۰۹؛ هاکر و دونلوسکی، ۲۰۰۳). فراشناخت یک مدل شناختی است که در یک سطح بالاتر فعالیت می­ کند و برپایه نظارت و کنترل قراردارد (افکلیدز[۲۰۷]، ۲۰۰۱).

 

۲-۷- تأثیر فراشناخت بر شناخت

 

گمان می رود که مهارت­ های فراشناختی نقش مهمی در انواع فعالیت­های شناختی از جمله رد و بدل کردن اطلاعات به صورت کلامی، ترغیب کلامی، درک و فهم مطالب خوانده شده، نوشتن، فراگیری زبان، ادراک، توجه، حافظه، حل مسئله، شناخت اجتماعی، اشکال مختلف خود آموزی و کنترل خود بازی می­ کند. فراشناخت و مفاهیم وابسته به آن در میدان­های روانشناسی شناختی، روانشناسی شخصیت، پیری شناسی[۲۰۸]، روانشناسی تربیتی، رشد شناختی کودک و روانشناسی بالینی به کار گرفته شده است. امروزه فراشناخت و وابستگان مفهومی آن در روانشناسی و تعلیم و تربیت بسیار مطرح هستند (فلاول، ۱۹۸۸).

 

راهبردهای شناختی راه­های یادگیری هستند. درقیاس با آن ها راهبردهای فراشناختی تدبیرهایی هستند برای نظارت برخبرپردازی راهبردها و راهبردهای فراشناختی وهدایت آن ها دمبو(۱۹۹۴) در مقایسه این دو راهبرد بایکدیگرگفته است، برحسب نظام شناختی به ما کمک می‌کنند تا اطلاعات تازه رابه منظور پیوند دادن با اطلاعاتی که می­دانیم و برای ذخیره سازی در حافظه درازمدت آماده سازیم. راهبردهای شناختی ابزارهای لازم برای یادگیری محتوا هستند، اما راهبردهای فراشناختی بر راهبردهای شناختی اعمال کنترل ‌می‌کنند و به آن ها جهت می­ دهند. به سخن دیگر، می توان به یادگیرندگان راهبردهای شناختی زیادی را آموزش داد، اما اگر آنان از مهارت­ های فراشناختی لازم که می­گوید در یک موقعیت معین کدام راهبرد یا استراتژی شناختی مورد استفاده قرارگیرد و چه وقت باید تغییر استراتژی داد بی بهره باشند هرگز یادگیرندگان موفقی نخواهند شد. ‌بنابرین‏، راهبردهای شناختی ‌و فراشناختی باید با هم کار کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1401-09-19] [ 09:37:00 ب.ظ ]




بند دوم،قتل عمد در قانون حدود ،قصاص مصوب ۱۳۶۱؛

 

نفوذ مذهب در آداب ورسوم مردم وعلی الخصوص مقررات اجتماعی حاکم بر جامعه امری ملموس و تجربه شده است. با ورود اسلام به ایران و با گذر زمان ‌و نهادینه شدن فرهنگ های منبعث از دین دستورات دینی هم جایگاه خود را پیدا کرده‌اند خصوصاً این جایگاه نمود خود را در حکومت های دینی بیش از پیش نشان داده است چنان که در عصر صفویه مجازات جرم قتل اعدام بوده وقاتل را برای قصاص یا اخذ دیه تسلیم ورثه مقتول می‌کردند.در مقدمه اولین قانونی که قبل از مشروطیت در سال ۱۲۹۶ به تأیید ناصر الدین شاه رسیده وبه کتابچه قانونی کنت مشهور گردیده نیز چنین آمده است«موارد قتل چنان که شریعت مطهره اسلام حکم فرموده است بلا خلاف وبلا استثنا محاکمه می شود و در قتل عمد وشبه عمد وقتل خطا احکام شارع مقدس اسلام مطاع و حتمی الاجرا خواهد بود»[۲۷].

 

به هر حال ان چنان که ذکر شد نفوذ علمای دینی بر مظاهر حاکمیت جامعه در نوسان بوده وبا تصویب قانون مجازات عمومی مصوب ۱۳۰۴ وتصویب آن بر مبنای عرف ‌و جدایی از منابع مذهبی ، این دو گانگی به طور رسمی در فضای کشور به وجود می‌آید . به هر حال با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران وتصویب قانون اساسی که در اصول خود به طور صریح مذهب را ملاک تصویب هر قانونی در مملکت می‌داند نفوذ مذهب بر محتوای انواع قوانین از جمله نصوص جزایی شکل رسمی به خود می‌گیرد.

 

مقنن در سال ۱۳۶۱قانون حدود وقصاص،قانون دیات،قانون کلیات ،وقانون راجع به مجازات اسلامی را در زمان‌های مختلف و جداگانه تصویب می‌کند که به طور آزمایشی به اجرا گذاشته می شود و در نهایت در سال ۱۳۷۰ به جمع این قوانین تحت عنوان قانون مجازات اسلامی می پردازد.

 

درماده ۲ قانون حدود ،قصاص و دیات مصوب شهریور۱۳۶۱ قتل عمد بدین شکل تعریف شده بود« قتل در موارد زیر عمدی است.

 

الف – مواردی که قاتل با انجام کاری قصد کشتن کسی را دارد خواه آن کار نوعاً کشنده باشد خواه نباشد ولی در عمل سبب قتل شود.

 

ب – مواردی که قاتل عمداً کاری را انجام دهد که نوعاً کشنده باشد هر چند قصد کشتن شخص را نداشته باشد.

 

ج – مواردی که قاتل قصد کشتن را ندارد و کاری را که انجام می‌دهد نوعاً کشنده نیست ولی نسبت به طرف بر اثر بیماری و یا پیری یا ناتوانی یا‌کودکی و امثال آن ها نوع کشنده باشد و قاتل نیز به آن آگاه باشد.»

 

بند سوم،قتل عمد در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰؛

 

در تطور ایام وتحول قوانین جزایی شاید قابل توجه باشد که مقنن طبقه بندی مجازات ها را دستخوش تغییراتی ‌کرده‌است.ازجمله این که درماده۷ قانون مجازات عمومی سال ۱۳۰۴ مقرر کرده بود«:جرم از حیث شدت وضعف مجازات ها به چهار نوع تقسیم می شود:۱-جنایت۲-جنحه مهم۳-جنحه کوچک۴-خلاف» و در مواد بعدی به توضیح این عناوین پرداخته است.در قانون مجازات عمومی مصوب۱۳۵۲ بر خلاف قانون قبلی جرم ومجازات بر سه نوع تقسیم شده است ‌و عنوان فصل دوم از باب اول این قانون«انواع جرایم و مجازات ها»بود.ماده ۷آن قانون هم مقرر می داشت«جرم از حیث شدت وضعف مجازات بر سه نوع است:
۱-جنایت۲-جنحه۳-خلاف»و در مواد بعدی به توضیح آن پرداخته است.

 

با پیروزی انقلاب اسلامی وتحول عمیق در قانون نویسی ایران و در قانون راجع به مجازات اسلامی مصوب ۱۳۶۱وبر خلاف قوانین جزایی قبلی که بحث را با جرم شروع کرده بودند،بحث راجع به طبقه بندی با تمرکز بر مجازات شروع شده است ،ماده ی ۷ این قانون مقرر می داشت«مجازات ها حسب نوع جرایم بر چهار قسم است:۱-حدود ۲-قصاص۳-دیات۴-تعزیرات» و در مواد بعدی به تعریف این عناوین نو ظهور پرداخته است.درماده۱۲ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ مجازات ها به پنج دسته تقسیم شده اند«۱-حدود۲-قصاص۳-دیات۴-تعزیرات۵-مجازات های بازدارنده.»وتعریف ان هم در مواد۱۳تا۱۷ آن امده است.ذکر این سیر طبقه بندی جرایم مقدمه ای بود ذهن گشا برای بررسی قتل عمد در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ .این قانون در ماده ی ۲۰۶ خود به بیان انواع قتل عمد پرداخته است«:قتل در موارد ذیل قتل عمدی است:الف-مواردی که قاتل با انجام کاری قصد کشتن شخص معین یا فرد یا افرادی غیر معین از یک جمع را دارد خواه ان کار نوعا کشنده باشد خواه نباشد ولی در عمل سبب قتل شود.ب-مواردی که قاتل عمدا کاری را انجام دهد که نوعا کشنده باشد هر چند قصد کشتن شخص را نداشته باشد.ج-مواردی که قاتل قصد کشتن را ندارد ‌و کاری را که انجام می‌دهد نوعا کشنده نیست ولی نسبت به طرف بر اثر بیماری یا ناتوانی یا کودکی وامثال آن ها نوعا کشنده باشد وقاتل نیز به ان اگاه باشد.»آنچنان که قبلا هم ذکر شد مقنن به تعریفی از قتل عمد نپرداخته است وصرفا به بیان مصادیق آن اکتفا ‌کرده‌است.

 

بند چهارم،قتل عمد در قانون مجازات اسلامی مصوب۱۳۹۲؛

 

در ادامه بیان تحول طبقه بندی مجازات ها ‌و جرایم ذکر تحولات فوق در این قانون هم خالی از لطف نیست.در ماده ۱۴ این قانون به ذکر انواع مجازات برای افراد حقیقی پرداخته است؛«در این ماده مجازات ها به چهار نوع تقسیم شده اند۱-حدود۲-قصاص۳-دیات۴-تعزیرات»چنان که ملاحظه می شود مقنن بازگشتی به قانون راجع به مجازات اسلامی زده است با این تفاوت که مجازات های بازدارنده را داخل در تعریف مجازات تعزیری اورده است والبته تقسیم مجازات برای اشخاص حقیقی وحقوقی خود تاسیسی جدید ومبارک در قانون نویسی ماست. هرچند فارق و ملاک مشترک و مشخصی برای این گونه دسته بندی وجود ندارد ومعلوم نیست از چه منظری این طبقه بندی ذکر شده است که جهت دوری از اطاله کلام این بحث را ادامه نمی دهیم وبه ذکر مواد قانونی راجع به قتل عمد می پردازیم. این قانون در ماده ی ۲۹۰ خود به توضیح انواع قتل عمد پرداخته است« جنایت در موارد ذیل عمدی محسوب می شود:

 

الف- هر گاه مرتکب با انجام کاری قصد ایراد جنایت بر فرد یا افرادی معین یا افرادی غیر معین از یک جمع را داشته باشد و در عمل نیز جنایت مقصودیا نظیر آن واقع شود،خواه کار ارتکابی نوعا موجب وقوع ان جناین یا نظیر آن بشود ،خواه نشود.

 

ب-هرگاه مرتکب عمدا کاری انجام دهدکه نوعا موجب جنایت واقع شده یا نظیر آن،می‌گردد،هر چند قصد ارتکاب آن جنایت یا نظیر آن را نداشته باشد،ولی آگاه و متوجه بوده که آن کار نوعا موجب آن جنایت یا نظایر آن می شود.»

 

پ-هر گاه مرتکب قصد ارتکاب جنایت واقع شده یا نظایر آن را نداشته ‌و کاری را هم که انجام داده است نسبت به افراد متعارف ،نوعا موجب جنایت واقع شده یا نظیر آن ،نمی شود،لکن در خصوص مجنی علیه به علت بیماری ضعف ،پیری،یا هر وضعیت دیگر ویا به علت وضع خاص مکانی یا زمانی نوعا موجب ان جنایت یا نظیر آن شود،مشروط بر آنکه مرتکب به وضعیت نامتعارف مجنی علیه یا وضعیت خاص مکانی یا زمانی اگاه و متوجه باشد.

 

ت-هر گاه مرتکب قصد ایراد جنایت داشته باشد بدون آن که فرد یا جمع معینی مقصود وی باشد و در عمل نیز جنایت مقصود،واقع شود مانند این که در اماکن عمومی بمب گذاری کند.

 

تبصره ۱-در بند (ب)عدم آگاهی و توجه مرتکب باید اثبات گرددودر صورت عدم اثبات،جنایت عمدی است.مگر جنایت واقع شده فقط به علت حساسیت زیاد موضع آسیب ،واقع شده باشد واین حساسیت نیز غالبا شناخته نشده نباشد که در این صورت آگاهی و توجه مرتکب باید اثبات شود.در صورت عدم اثبات جنایت عمدی ثابت نمی شود.

 

تبصره۲-در بند (پ)باید اگاهی و توجه مرتکب ‌به این که کار نوعا نسبت به مجنی علیه،موجب جنایت واقع شده یا نظیر آن می شود ثابت گردد و در صورت عدم اثبات جنایت عمدی ثابت نمی شود.

 

فصل دوم؛ارکان قتل عمد با فعل نوعا کشنده؛

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:58:00 ب.ظ ]




۲-۱-۱۲-کارکنان به عنوان «سرمایه انسانی»

 

مفهوم نگریستن به کارکنان به مثابه نوعی دارایی و نه هزینه متغیر – یا به عبارت دیگر رفتار با آن ها به مثابه سرمایه انسانی – را اولین بار بیر و همکارانش (۱۹۸۴) مطرح کردند . فلسفه مدیریت منابع انسانی استراتژیک ، همان‌ طور که کارن لگ اشاره می‌کند ، مبتنی بر این عقیده است که «منابع انسانی با ارزش اند و منبعی برای ایجاد مزیت رقابتی به شمار می‌آیند». آرمسترانگ و بارون (۲۰۰۲)[۱۸] بر این عقیده اند که :«امروزه کارکنان با مهارت ها و توانایی ها و تجارب جمعی شان و همچنین توانشان در به کار گیری این ها به منظور تحقق منافع سازمان کارفرما ، به عنوان عاملی محوری در موفقیت سازمان و منبعی مهم برای ایجاد مزیت رقابتی مورد توجه قرار دارد».

 

۲-۱-۱۳ فلسفه تساوی گرایی

 

رویکرد مدیریت منابع انسانی استراتژیک به روابط با کارکنان ، تساوی گر است نه تکثر گرا- و عقیده بر این است که کارکنان نیز منافعی مشابه کارفرمایان دارند . بنابر نظر جنارد و جاج ( ۱۹۹۷ : ۵)[۱۹] «فرض بر این است که سازمان‌ها یکپارچه و هماهنگ هستند و تمام کارکنان در اهداف سازمانی سهیم اند و به عنوان اعضای تیمی واحد کار می‌کنند».گست مدعی است که ارزش های مدیریت منابع انسانی استراتژیک ،تا آنجا که تفاوت فاحش و اجتناب ناپذیری میان منافع مدیران و کارکنان وجود نداشته باشد ، تساوی گرا هستند.همچنین معتقد است که این ارزش ها، «فردگرا»نیز هستند، زیرا بر ارتباط فرد – سازمان تأکید دارند و آن را بر کار کردن در گروه و سیستم های نماینده ترجیح می‌دهند

 

۲-۱-۱۴مدیریت منابع انسانی به عنوان فعالیتی مدیریت – محور

 

مدیریت منابع انسانی استراتژیک را می توان به عنوان فعالیتی اصلی و تعیین کننده ، استراتژیک و برخاسته از مدیران ارشد برشمرد که در کل به وسیله مدیریت شکل می‌گیرد ، تحت تملک آن است ، به وسیله آن عرضه می شود و هدفش افزایش منافع سازمانی است که مدیریت را به خدمت گرفته است . پرسل(۱۹۹۳)[۲۰] معتقد است که« پذیرش مدیریت منابع انسانی استراتژیک هم معمول تمرکز قدرت در دستان مدیریت است و هم علت آن»، در حالی که استقبال از مدیریت منابع انسانی استراتژیک «حتی در حد حرف نیز ، درگرو علاقه مدیران به شیوه های جدید و – از آن مهمتر- پاسخی است به تغییرات بازار کالا و بازار های مالی».او اعتقاد دارد که با کشف و شناسایی مجدد حقوق ویژه مدیریت سر و کار میابد . وی اشاره می‌کند هنگامی که روش ها و سیاست های مدیریت منابع انسانی استراتژیک در شرکتی به اجرا در می‌آید ، اغلب با مفاهیمی چون تعهد ، شایستگی، تفویض اختیار ، انعطاف پذیری ، فرهنگ ، عملکرد ، ارزشیابی ، پاداش ، کار گروهی، مشارکت، هماهنگی و نیز کیفیت و یادگیری همراه است؛ اما«خطر مطرح شدن مدیریت منابع انسانی استراتژیک به عنوان بهترین شیوه مدرن عملکرد مدیریت این است که مدیران ، روند های گذشته را تعمیم می‌دهند و آینده را ایده آل میپندارند».

 

کیت سیسن(۱۹۹۰) چنین مطرح می‌کند که«مسئولیت مدیریت کارکنان دیگر بر عهده گروه خاصی از مدیران متخصص نخواهد ماند». اخیرأ پرسل و همکاران (۲۰۰۳) بر اهمیت شایستگی و تعهد مدیریت صف به عنوان ابزاری برای اجرای سیایت های منابع انسانی اشاره کرده‌اند.

 

۲-۱-۱۵- اهداف مدیریت منابع انسانی عبارتند از:

 

• سازمان قادر شود تا کارکنان ماهر و متعهد و با انگیزه را جذب کند.

 

• آموزش کارکنان و فراهم آوردن مستمر فرصت های ارتقای شغل.

 

• طراحی سیستم های کاری با عملکرد بالا.

 

• روش های مدیریتی با تعهد بالا را توسعه دهد.

 

• ایجاد جو مناسب که بتوان روابطی مؤثر و هماهنگ بین مدیران و کارکنان برقرار شود.

 

• کار گروهی امکان پذیر شود.

 

• به سازمان کمک کند تا نیازهای گرو ه های ذینفعش (مالکان، نهادها، سازمان های دولتی، متولیان،

 

مدیران، کارکنان، مشتریان، منابع فروش و به طور کلی عموم مرد م ) را شناسایی کرده، توازن و

 

تعادل بخشد و سپس آن ها را تأمین کند.

 

• تضمین کند که به کارکنان بها و ارزش می‌دهند و به آن ها بابت آنچه که انجام می‌دهند و به

 

دست می آورند پاداش می‌دهند.

 

• با در نظر گرفتن تفاو ت های فردی و گروهی کارکنان از حیث مهار ت ها، سلایق و روحیات، نیروی

 

کاری متنوع را ایجاد و مدیریت کند.

 

• تضمین کند و مطمئن شود که فرصت ها برای همه اعضای سازمان یکسان است.

 

• یک روش اخلاقی را برای مدیریت کارکنان برگزیند که بر محور توجه به کا ر کنان، انصاف وشفافیت استوار باشد.رفاه جسمی و روانی کارکنان را فراهم آورد و بهبود بخشد(امسترانگ،۱۳۸۰ : ۸۱).

 

۲-۱-۱۶ استراتژی منابع انسانی :

 

مشخص می‌کند که سازمان قصد دارد چه اقداماتی را ‌در مورد عملکرد ها و سیاست ها ی مدیریت منابع انسانی انجام دهد و چگونه این موارد باید با استراتژی شرکت و نیز با یکدیگر یکپارچه و منسجم باشند.

 

انواع استراتژی های منابع انسانی :

 

عام : وظیفه اش تشریح مقاصد سازمان است ، ‌در مورد اینکه کارکنان چگونه باید مدیریت شوند و ارتقا یابند و این که چه مراحلی باید طی شود تا این اطمینان به دست آید که سازمان می‌تواند نیروی انسانی مورد نیاز را جذب و آن را حفظ کند و به علاوه در آن ها تعهد و انگیزه نیز به وجود آورد ، چه بسا بتوان این استراتژی ها را بیان کلی همان مقاصد و آرمان های سازمان دانست

 

خاص : مشخص کننده اقداماتی هستند که سازمان قصد انجام آن ها را در حوزه های خاصی مثل مدیریت استعداد ، بهبود مستمر ، مدیریت دانش ، منبع یابی ، یادگیری و توسعه ، پاداش و روابط با کارکنان دارد.

 

۲-۱-۱۷مکاتب توسعه استراتژی :

 

مکتب طراحی : آگاهانه و محاسباتی است و مبتنی بر فرضیه عقلانیت اقتصادی و از تجزیه و تحلیل های کمی استفاده می‌کند

 

مکتب فرایندی : در توضیح و تبیین رویداد ها به جای روش قیاسی از تجربه استفاده می‌کند.

 

مکتب ترکیبی : بر این باور است که استراتژی ها با توجه به منحنی عمر سازمان گوناگون و متفاوتند ، این استراتژی های مورد بحث با بخشی از صنعت که سازمان در آن فعالیت می‌کند تناسب دارند و استراتژی ها با تغییر و تحول سر و کار می‌یابند(امسترانگ۱۳۸۰).

 

۲-۱-۱۸فعالیت ها و نقش های مدیریت منابع انسانی

 

تمام مدیران مجموعه ای از فعالیت ها را انجام می‌دهند که برخی فعالیت ها جنبه اجرایی دارند که در اصطلاح به آن ها فعالیت صنفی گفته می شود و برخی جنبه مشورتی و پشتیبانی دارند که به آن فعالیت های ستادی گفته می شود . برخی از صاحب‌نظران معتقدند که فعالیت های مدیریت منابع انسانی در بعد صفی منجر به انجام کارکرد های آن یعنی وظایف و در بعد ستادی منجر به برآوردن انتظارات دیگران از این مدیریت یعنی نقش های منابع انسانی خواهد شد .

 

۲-۱-۱۹فعالیت ها وظایف

 

الف) وظایف مدیریتی

 

این دسته از وظایف حالت عام داشته و برخی از صاحب نظران از آن ها تحت عنوان عناصر و یا اصول سازمان و مدیریت نام می‌برند . این وظایف عبارتند از :

 

برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت، کنترل

 

ب) وظایف عملیاتی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-09-18] [ 09:39:00 ب.ظ ]




۶-۱۲-۲ اختلال خلقی ناشی از مواد توهم زا

 

DSM-IV-TR طبقه‌ای تشخیص برای اختلال خلقی ناشی از مواد توهم‌زا منظور ‌کرده‌است. برخلاف اختلال ناشی از کوکائین و اختلال ناشی از آمفتامین که در آن ها نشانه های تا حدودی قابل پیش‌بینی است. علائم اختلال خلقی همراه با سوء مصرف مواد توهم‌زا ممکن است متغیر باشد. سوء مصرف کنندگان ممکن است دچار علایم شبیه مانیا (شیدایی) یا هذیان‌های خود بزرگ بینی یا افکار و احساسات شبیه علائم شبیه افسردگی و یا مختلط شوند. همچون علائم اختلال خلقی ناشی از مواد توهم زا معمولاً پس از دفع دارو از بدن برطرف می‌شوند (همان منبع).

 

۷-۱۲-۲ درمان

 

مسمومیت با مواد توهم‌زا در گذشته از طریق حمایت روانشناختی در مدت باقی مانده تأثیر ماده توهم زا یا اصطلاحاً آرامبخش کلامی درمانی می‌شد. این روش وقت‌گیر است و با توجه به بی‌ثباتی افراد دچار هذیان ناشی از مواد توهم‌زا ممکن است خطرناک باشد. ‌بنابرین‏ درمان انتخابی مسمومیت با مواد توهم‌زا تجویز ۲۰ میلی‌گرم دیازپام خوراکی است. این دارو ظرف ۲۰ دقیقه تجربه LSD و هر گونه جمله هول مرتبط با آن را متوقف می‌کند و نسبت به آرامبخشی کلامی که چند ساعت طول می‌کشد با تجویز داروهای آنتی سایکوتیک ارجحیت دارد. فروش دوزهای پایین‌تر LSD و روش های درمانی پیچیده‌تر حوادث مصرف‌کنندگان دارو سبب شده است این اختلال که زمانی شایع بود امروزه کمتر در مراکز روانپزشکی دیده شود (همان منبع).

 

۱۳-۲ اختلالات مربوط به مواد استنشاقی

 

طبق اختلالات مربوط به مواد استنشاقی شامل سندرم‌های روانی ناشی از مصرف حلال‌ها، چسب‌ها و مواد چسباننده، مواد مولد فشار در آئروسل‌ها، تینر موجود در رنگ، و انواع سوخت است. نمونه های خاص این مواد عبارتند از بنزین، مواد پاک کننده لاک، سوخت فندک، چسب هواپیما، سیمان لاستیک، مایع پاک کننده، رنگ اسپری، نرم‌کننده کفش و لاک غلط‌گیری، رواج دوباره مواد استنشاقی در بین جوانان گزارش شده است. اجزای فعال در این مواد عبارتند از تولوئن استون، بنزین، تری کلرواتان، پروکلرواتیلن، تری کلرواتیلن، ۱و۲- دی کلروپروپان و هیدروکربن‌های هالوژنه. DSM-IV-TR اختصاصاً گازهای هوش بری (نظیر اکسید نیترو واتر) و گشادکننده‌های عروقی کوتاه اثر (نظیر آمیل نیتریت‌ها) را از اختلالات مربوط به مواد

 

    1. – Restriction Fragment Length Polymorphism ↑

 

    1. – World Health Organization ↑

 

    1. – Substance ↑

 

    1. – drug ↑

 

    1. – addiction ↑

 

    1. – drug dependence ↑

 

    1. – addict ↑

 

    1. -NIDA ↑

 

    1. – Comorbidity ↑

 

    1. – rrait market ↑

 

    1. – متشکل از مولکول‌های راست گردان و چپ گردان به نسبت مساوی، به طوری که تأثیری بر نور پولاریزه ندارد. ↑

 

    1. – FDA ↑

 

    1. – Primatence ↑

 

    1. – Cannabis ↑

 

    1. – grass ↑

 

    1. – pot ↑

 

    1. – weed ↑

 

    1. – tea ↑

 

    1. – Mary Jeine ↑

 

    1. – Formication ↑

 

    1. – Psychedelics ↑

 

    1. – Psychotormimmetics ↑

 

    1. – Psilocybin ↑

 

    1. – mescaline ↑

 

    1. – harmine ↑

 

    1. – harmaline ↑

 

    1. – ibogaine ↑

 

    1. – dimethyltryptamine ↑

 

    1. – Albert Haffman ↑

 

    1. – lysergic acid diethylamide ↑

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:20:00 ب.ظ ]