… همه دل‌ها که او دارد شگرف است   چگونه دل ندارد این چه حرف است؟
همه چیزی که اینجا هست از آنجاست   بد و نیک و بلند و پست از آنجاست
پس این دل‌های ما آنجا بود نیز   دل تنها نمی‌گویم همه چیز
    (ال:۲۲۷-۲۲۶ )

سخن را با نقل حکایتی از رابعه پایان می‌دهیم، «نقل است بزرگی بر او (رابعه) رفت، جامه او سخت با خلل دید.گفت بسیار کسانند که اگر اشارت کنی در حقّ تو نظری کنند رابعه گفت من شرم دارم که دنیا خواهم از کسی که دنیا جمله ملک اوست. پس چگونه توانم خواست دنیا از کسی که در دست او عاریت است» (تذ: ۱۲۵). از این ماجرا چنین برداشت می‌شود که نباید دنیا را از دنیاداران درخواست کرد. البته در طرح کردن این درخواست از خداوند،که صاحب اصلی دنیاست، نیز باید کمال شرم و ادب را مراعات کرد.
۳-۱۶- واگذاشتن دنیا به خویش
ترک کردن دنیا یا رها کردن آن و به قول برخی طلاق دادن آن نتایج سودمندی دارد، از آن جمله اینکه سبب می‌شود نفس آدمی‌ذلیل ‌شود و از آنجا که نفس منشأ صفات ذمیمه است، چه چیزی بهتر از اینکه مهار شود و انسان از آن آسیب نبیند: «‌[بایزید] گفت دنیا را سه طلاق دادم و یگانه شدم. پیش حضرت بایستادم. گفتم بار خدایا جز از تو کس ندارم. و چون تو را دارم، همه دارم چون صدق من بدانست نخست فضل که کرد آن بود که خاشاک نفس از پیش من برداشت» (تذ: ۲۳۳). «عتبه» نیز شرط دیدن حوریان بهشتی را طلاق دادن دنیا می‌داند چنانکه شبی حوری‌ای را به خواب دید که به او می‌گفت یا عتبه بر تو عاشقم. مراقب باش که میان من و خودت جدایی نیندازی و عتبه گفت چنین کردم یعنی دنیا را طلاق دادم (تذ: ۱۱۳). به نظر ذوالنّون نیز راه رسیدن به خدا ترک دنیاست که البته این راه، کوچک ترین و آسان ترین راه است. امّا راه بزرگ ترک کردن هرچه دون حق است، می‌باشد (تذ: ۹-۱۷۸). از این بیان استفاده می‌شود که دنیا تنها بخشی از چیزی است که دون حق بشمار می‌آید. امّا در کلام ذوالنّون مصادیق این مفهوم تعریف و شمارش نشده اند.گرچه «همدون قصار» معتقد است ثمره خوار داشتن دنیا آن است که در چشم دنیا داران و اهل دنیا بزرگ می‌نمایی (تذ: ۴۲) امّا من با چنین قصد و نیّتی مخالفم چون هرکسی که به دنیا پشت پا می‌زند چه نیازی به دوستی از جانب اهل دنیا دارد.
بجز آنچه در مورد نتیجه ترک دنیا درباره عرفا گفتیم، ترک کردن دنیا در مورد حکما سبب می‌شود که خلق از حکمت آن‌ها فیض ببرند: «[ابوسلیمان] گفت چون حکیم ترک دنیا کرد، دنیا را به نور حکمت منوّر کرد» (تذ: ۳۰۷).
امّا نتایج ترک دنیا از سوی خلق؛ عطّار در مقاله یازدهم از مصیبت نامه به مناسبت داستان اهل نیشابور که در فتنه غز هرچه داشتند در خاک پنهان کردند، می‌گوید دیوانه‌ای در آن شهر بر بام بلندی رفت و جامه کهنه‌ای را در سر چوب پیچید و گفت‌ای دیوانگی! من تو را برای چنین روزی ذخیره کرده ام. شیخ از داستان برای بیان آسودگی کسانی که از دنیا گذشته اند، بهره برده است(مص:۲۳۷). نیز در همان مقاله حکایت می‌کند که هارون در گرمگاه روز می‌رفت و خویش را در سایه میلی کشید. بهلول گفت تو را که سایه میلی از دنیا کفایت می‌کند، باغ و منظر و ایوان و خیل چه می‌کنی؟ که نتیجه آن بیان این مطلب است که خوشی، حاصل ترک تعلّق از دنیاست(همان: ۲۳۹). ابوسعید ابوالخیر به حمّام رفته بود و پیری با وی بود. پیر گفت: حمّامی‌خوش است به سبب وجود تو. شیخ گفت: به از این باید. پیر گفت تو بگوی . گفت سبب خوشی آن است که جز سطلی و ازاری با خود نداری و البته این حکایت نیز برای این بیان شده است که بگوید ترک دنیا سبب خوشی است:
پایان نامه - مقاله

 

گفت حمّامی‌ست خوش از حد برون   کز متاع جمله دنیای دون
نیست جز سطل و ازاری با تو نیز   وانگهی آن هر دو نیست آن تو نیز
    (مص:۲۳۹)

در حکایت مشابه دیگری شیخ از قول «یحیی بن معاذ» می‌گوید یحیی از دهی می‌گذشت. یکی گفت: چه ده آباد و خوبی است. یحیی گفت: خوشتر از این ده، دل مرد کار دیده‌ای است که فارغ از آن است:

مگر یحیی المعاذ آن مرد محرم
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...