کجا آن خردمند گندآوران کجا آن سرافراز جنگی سران
نشان بس بود شهریار اردشیر چو از من سخن بشنوی یادگیر
ج۷ب۳۲۲۰ -۳۲۲۲
چو گفتار دهقان بیاراستم بدین خویشتن را نشان خواستم
که ماند ز من یادگاری چنین برآن آفرین کو کند آفرین
پس از مرگ برمن که گوینده ام بدین ، نام جاوید جوینده ام !
ج۸ب۱۵۲۰-۱۵۱۸
چو این نامور نامه آید به بن زمن ، روی کشور شود پر سخن
از آن پس نمیرم که من زنده ام که تخم سخن را پراکنده ام
هر آن کس که دارد هش و رای و دین پس از مرگ بر من کند آفرین
کنون از مداین سخن نو کنم سخنها ز ایوان خسرو کنم
ج۹ب۳۷۲۴-۳۷۲۱
بناهای آباد گردد خراب ز باران و از تابش آفتاب
پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند
بر این نامه بر ، عمرها بگذرد همی خواند آن کس که دارد خرد
ج ۵ ص ۳۸۵۹-۳۸۶۱
بدین داستان در بارم همی به سنگ اندرون لاله کارم همی
کنون خامه ای یافتم بیش از آن که مغز سخن بافتم پیش از آن
ج ۵ ص ۳۸۶۹-۳۸۷۰
در نکوهش آز
آزمندی و حرص یکی از گناهانی است که زردشت از آن بر درگاه خدا توبه می کند . « آز در اوستا آزی ( azi ) دیو حرص و طمع است.در بندهشن فصل بیست وهشت فقره ی بیست و هفت تعریف شده است که آز دیوی است که همه چیز را فرو می برد ، اگر چیزی نصیبش نشود خود را بخورد . او خبیثی است که اگر تمام اموال جهان به او داده شود ، او را پر نکرده و قانع نسازد . گفته شده است چشم آزمند دامی است که جهان در آن فانی است . از دیو آز که غالباً با صفت « دئوداتَ » ( daevo-data ) یعنی دیو داد یا دیو آفریده آمده است، بر می آید که دیو آز دشمن می باشد .
آزت هر روز به فردا دهد وعده ی چیزی که نباشد چنان » ( پورداوود،۱۳۷۷: ۲۰۴)
« اهوره مزدا گفت به سپنتمان زردشت : من بیافریدم فر ایرانی از ستور برخوردار ، پر رمه ، پر ثروت فر را که ( خرد و علو معرفت ) خوب فراهم شده و دارایی خوب فراهم شده(بخشد). درهم شکننده ی آز ، درهم شکننده ی دشمن است . » ( همان، ۲۰۴ )
زردشت می گوید ثروت و توانگری بی تناسب موجب فساد می شود و نیز ثروتمندان برای حفظ مقام و خواسته و اموال خود ، به سوی بدان که قدرتمند هستند ، متمایل می شوند و به همین علّت ثروت وبال می شود و سبب دوری از راستی می گردد .
دانلود پروژه
البتّه قضاوت زردشت در موقعیت ویژه ای از زندگی بوده است که امری است همیشگی. « این داوری را زردشت در آن هنگامی از تاریخ کشور ما می نماید که در کار اشاعه ی دین بود و می خواست نظام راستین اشایی را حاکم بر نظام دروغ و هرج و مرج قبلی نماید . در نظام گسترده ی اشایی در آن هنگام که قانون ، راستی ، نظم ، اخلاق ، دانش و خرد ، اسکان و شهر نشینی و … حاکم می شود . به موجب اوستا می نگریم که ثروت و دارای متعادل بسیار ستوده شده چون راه های استفاده نامشروع بسته شده است و به موجب اخلاق و فرهنگ دیگر کسی آن را دست آویز ظلم و شر و قدرت نامشروع قرار نمی دهد . » ( رضی،۱۳۶۳ : ۴۸ )
دیو آز در تفکر مزدیسنا مهمترین هم دست اهریمن در نبرد با اهورا مزدا شناخته شده است در موعود زردشتی برای آن که رستگاری بشر تحقق یابد ، باید او نخست همه ی قدرتش را از دست بدهد ، آز به مثابه ی درختی است که رذایل دیگر مانند خشم و رشک شاخه های آنند . آز سیاهچالی مکنده و سیری ناپذیر است که همه چیز را می بلعد ، وظیفه آدمیان پارسا آن است که هیزمی به تنور افروخته ی او نسپارند و کام گشوده اش را خوراکی ندهند .
حکیم و سخنور بزرگ توس در مذمت آزمندی ، متاثر از قرآن کریم و روایات اسلامی است. چرا که آزمندی به معنی فزون خواهی ، زیاده طلبی در دین اسلام مورد تنفر است و مایه ی فساد در زمین ، دوری از رحمت الهی و موجب هلاک و عذاب آخرت است .
در حدیثی از حضرت رسول آمده است : رستاخیز نزدیک شده است و آز مردم به دنیا دائماً بیشتر و دنیا از آن ها دورتر می شود . (پاینده،۱۳۶۳: ۸۱)
چو دانی که ایدر نمانی دراز به تارک چرا بر نهی تاج آز !
ج۳ب۲۹۹۹
امام علی ( ع ) می فرماید : آزمند بودن جاودان بندگی نمودن است . (سیدرضی،۱۳۷۱: ۸۱)
چو بستی کمر بر در راه آز شود کار گیتیت یکسر دراز
پرستنده ی آز و جویای کین ز گیتی ز کس نشنود آفرین
ج۵ب۱۲۸۶-۱۲۸۵
و در حدیثی دیگر می فرماید : قربانگاه خردها را بیشتر آن جا توان یافت که برق طمعها بر آن تافت. ( همان، ۳۹۸ )
فردوسی نیز متأثر از این کلام دور شدن خرد رستم را از آز می داند :
جهانا شگفتا که کردار توست هم از تو شکسته هم از تو درست
از آن دو یکی را نجبید مهر خرد دور بد مهر ننمود چهر
همی بچه را باز داند ستور چه ماهی به دریا چه در دشت گور
نداند همی مردم از رنج آز یکی دشمنی را ز فرزند باز
ج۲ب۲۹۹۸-۲۹۹۵
ناصر خسرو قبادیانی :
آز تو نهنگ است همانا که نپرسد از گرسنگی خود ز حرامی و حلالی
(ناصرخسرو،۱۳۷۵: ۹۴)
نیک خو گشتی چو کوته کردی از هرکس طمع
پیش رو گشتی چو کردی عاقلان را پس روی
(ناصرخسرو،۱۳۷۵: ۱۰۸)
شاهنامه یکپارچه کمر به مذمّت آزمندی بسته است که نظیر آن را در آثار دیگر کمتر میتوان یافت . در شاهنامه پادشاهان از آغاز جلوس به تخت سلطنت بدون اینکه خود فردوسی به دین خاص آنان اشاره کند ، به ستایش خدا و نکوهش آزمندی و عاریتی بودن دنیا اشاره می کند . فردوسی بارها و بارها زشتی آز و حرص و توصیه به قناعت و بخشش را از زبان خویش به طور مستقیم بیان می کند . و آن ها را به بی اعتباری دنیا و فانی بودن و در نتیجه پرهیز از آزمندی و فزون خواهی هشدار می دهد .
در شاهنامه سلم و تور (فرزندان فریدون) نماد آزمندی و فزون خواهی هستند . آغاز نبرد طولانی بین نیکی و بد از حسد و آزمندی این دو برادر نسبت به برادر کوچکتر خویش ایرج نشأت می گیرد . در شخصیت های مشهور شاهنامه چون کاووس ، تور ، افراسیاب و گشتاسب و اسفندیار رگه های پیدا و نهانی از آزمندی مشخص است .
آزمندی دو پادشاه خود کامه و جاه طلب شاهنامه یعنی کاوس و افراسیاب با به مقابله با یزدان می راند . کاوس عمر ابدی و سلطنت و سالاری بر آسمان و زمین را فقط برای خود میخواست . عصیان او علیه حق اهریمنی است و چون ناتوان است سرنوشتی جز شکست ندارد. به خاطر جاه طلبی و ضعف نفس در برابر خوبرویان فرزند خود و شاهزاده ی معصوم ایرانی سیاوش را به کشتن می دهد . در توران زمین حسادت ناشی از آزمندی گریسوز با وجود نیک منشی و تدبیرهای مردانه ی وزیر روشن ضمیر تورانی ، پیران ویسه کار خود را می کند و این شاهزاده ی بزرگ را به سوی پرتگاه هلاکت و نابودی می کشاند .
افراسیاب به سبب آزمندی در همه جای شاهنامه وجودی اهریمنی است . این پادشاه آزمند مصلحت بین فقط در دایره ی مصلحت خود همه چیز را می بیند و می سنجد و نیک و بد از دیدگاه او تا آن جاست که به مصلحت حکومت او مربوط می شود . آزمندی و حرص او برای نگهداری حکومت توران تا آن جاست که حاضرست فرزند خود فرنگیس و نوزادی را که در شکم دارد به کام مرگ بفرستد تا شاید چند صباحی بیشتر بر تخت سلطنت بنشیند .
همانطور که قبلاً اشاره شد آز در تفکر مزدیسنا مهمترین همدست اهریمن در نبرد با اهورا مزدا شناخته می شود . در روایات ملّی یعنی شاهنامه هم سهمگینی آز کمتر از رویات دینی نیست . ضحّاک و افراسیاب به خاطر آز به سوی تبهکاری رانده می شوند .
همه رنج بشر از آز است . در آغاز داستان رستم و سهراب فردوسی به صورت براعت استهلال این تراژدی را ناشی از حس فزون خواهی و افزون طلبی انسان می داند . با اینکه رستم همواره با بدی ها می جنگد و در شاهنامه بزرگترین پهلوان و انسان کامل است اما خود در داستان سهراب اسیر آزمندی می شود و فرزند برومند خود را به کام مرگ می فرستد . علّتی که باعث می شود کیخسرو از بیم آن از پادشاهی کناره بگیرد همین آزمندی است . از ترس این که چون کاوس و افراسیاب به دام آز گرفتار شود خیلی زودتر از موقع از سلطنت کناره گرفته و حکومت را به لهراسب واگذشت . در اواخر دوره ی پهلوانی شاهنامه بار دیگر خصلت آزمندی و فزون خواهی دو پهلوان نام آور و سپهسالار جنگ آور را مقابل هم قرار می دهد .
سخنان فردوسی در نکوهش آزمندی :
جهان چون بر او بر نماند ای پسر تو نیز آز مپرست و انده مخور
نماند چنین – دان – جهان بر کسی در او شادکامی نبینی بسی
ج۱ب۱۰۷۶-۱۰۷۵

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...